کردستان
کردستان
کردستان، یا سرزمین کردها، منطقهای استراتژیک در قلب جغرافیایی خاورمیانه است. امروزه این منطقه مناطق مهمی از ترکیه، ایران، عراق و سوریه را در بر میگیرد. کردستان را اغلب دانشوران منطقهٔ با اکثریت قومی کرد تعریف میکنند. این منطقه حدوداً ۱۹۰،۰۰۰ مایل مربع مساحت دارد و ترکیب آن بدین شکل است: ترکیه (۴۳ درصد)، ایران (۳۱ درصد)، عراق (۱۸ درصد)، سوریه (۶ درصد)، اتحاد شوروی سابق (۲ درصد).

تاریخ
کردستان یکی از قدیمیترین نقاطی بشمار میرود که اجتماعات بشری در آنجا بوجود آمده است همزمان با روی کار آمدن ترکمنهای سلجوقی (۵۱۱ ق.) و پادشاهی سلطان سنجر اولین بار ایالت کردستان در محدوده ایالت جبال (کوهستان) ایران تأسیس گردید.در ۱۵۱۴ م کردستان بین ایران و عثمانی تقسیم شد. چهار قرن بعدتر، فرانسه و بریتانیا مرزهای سیاسی را با تقسیم کردستان عثمانی به سه بخش دوباره تغییر دادند.
محدوده ارضی
ادمونس در کتاب خود بنام کردها -عربها و ترکها مینویسد: شمال کردستان بوسیله خطی بین ارزروم و ارزنجان مشخص است پس از این خط مرعش را دور زده و به حلب میرسد در جنوبغربی از تپههایی که در جهت دجله قرار دارد گذشته و بطرف جبال حمرین متمایل میگردد و تا در شرق از کرمانشاه و سنندج و سقز مهاباد و ارومیه و خوی و ماکو گذشته و متوجه اریوان میگردد. مردم کرد از مردمان ایرانیتبار هستند که در بسیاری از نقاط ایران و نیز در بخشهای دیگری از خاورمیانه و آسیای مرکزی زندگی میکنند.
در زمان سلطان سنجر، آخرین سلطان مقتدر سلجوقی، ایالتی ایجاد شد با مرکزی که بهار خوانده میشد و امروزه در شمال شرقی همدان قرار دارد. این ایالت، که بین آذربایجان و لرستان قرار داشت، شامل ناحیهای از همدان، دینور، کرمانشاه و سنه در شرق زاگرس و در غرب ایلام پشتکوه، شهرزور و خفتیه در زاب میشد. در کل ۱۶ بخش داشت که حمدالله مستوفی در نزهه القلوب ذکر کرده. به هر روی محدوده نامی کردستان در قرنهای مختلف متغیر بود. شرف الدین در شرفنامه فصول سوم و چهارم کتاب اول لرها را جزو کردستان میآورد، همه مورخین عربی که همه چیز را در ایالتی که جبال می خوانندش میآورند نیز چنین میکنند. اولیای چلبی جهانگرد ترک، در سیاست نامهاش ۹ ولایت را که در زمان او کردستان را تشکیل میدادند برمیشمرد: ارزروم، وان، حکاری، دیاربکر، جزیره، احمدیه، موصل، شهرزور و اردلان که پیمودنش ۱۷ روز زمان می برده است. رقابت بین سلاطین عثمانی و شاهان ایران این یگانگی را شکست.
محدوده قومی و جغرافیایی
روشن است که محدوده تاریخی و سیاسی کردستان با محدوده قومی واقعی آن منطبق نیست. بنابراین محدودهٔ هریک از سرزمینهای مورد نظر باید کم و بیش حدودی تعریف شوند.
کردستان ترکیه
در ترکیه، کردها در سرتاسر ناحیه شرقی کشور زندگی میکنند. بنا بر تروتر، حد محدودهشان به شمال خط دیویغی-ارضروم-کارس بود. در ناحیه ارضروم خصوصاً در شرق و جنوب شرق یافت میشوند. کردها همچنین شیبهای غربی آرارات، باشندگان اصلی بخشهای کاغیزمان و توزلوجا اند. در غرب، آنها در کمربند پهنی ماورای فرات حضور دارند و در ناحیه سیواس، بخشهای کانغالی و دیوریغی. کل منطقه شامل نواحی شرق و جنوب شرقی این حدود میشود. برخی کلنیهای مهم کرد در هیمنه و در شهرهای بزرگ استانبول، آنکارا و ازمیر هستند. به اختصار ترکیه در حال حاضر به ۸۱ ایل یا استان تقسیم شده است. کردستان ترکیه ۲۱ تایشان را شامل میشود: در شمال شرقی، استانهای ارزینجان، ارض روم و کارس، در مرکز، از غرب به شرق و شمال به جنوب استانهای ملطیه، تونجالی، الازیغ، موش، کاراکوزه (اغری)، سپس ادیامان، دیاربکر، سیرت، بیتلیس، و وان، نهایناً استانهای جنوبی اروفا، مردین و چلامریک (حکاری). کردهای ترکیه از شرق با برادران شان از ایران پیوند دارند.
همچنین جمعیت شایان توجهی از کردها در سراسر فلات آناتولی تا کرانههای دریای مدیترانه پراکندهاند. این جمعیت که بیشتر کردهای آناتولی مرکزی خوانده میشوند بیشتر باشندگان برخی استانهای مرکزی آناتولی چون استان قونیه را شکل میدهند.
کردستان ایران
در ایران کردها در شمال غربی و غرب کشور زندگی میکنند. در استان آذربایجان غربی: بوکان، ماکو، کتور، شاپور، مهاباد، ارومیه، سردشت، پیرانشهر؛ در استان اردلان که استان کردستان خوانده میشود و به مرکزیت سنندج است: شهرهای سقز، بانه، مریوان، قروه، بیجار و هورامان؛ در استان کرمانشاهان به مرکزیت کرمانشاه: اسلامآباد غرب, گیلان غرب، سرپل ذهاب، پاوه، صحنه، کنگاور، جوانرود، روانسر و قصر شیرین؛ در استان ایلام به مرکزیت ایلام:شهرستانهای ایلام، بدره، ایوان، ملکشاهی، مهران، شیروان و چرداول کردنشین هستند. هم چنین در گروههای جداگانه دیگری از کردها در خراسان نظیر بجنورد, قوچان, درگز, شیروان, اسفراین و در استان فارس و کرمان هستند. کردهای زیادی در شهرهای بزرگی چون حومه تهران و مشهد زندگی میکنند. در شرق و خارج از ایران، ایل مهم کردی در بلوچستان یافت میشود.
کردستان عراق
در عراق کردها در شمال و شمال شرقی کشور در استانهای اربیل، سلیمانیه، دهوک و قسمتهایی از استانهای نینوا و دیاله، کرکوک و صلاحالدین حضور دارند. سمچر و شیخان مردمی یزیدی دارند. لواهای کرکوک اربیل و سلیمانی (تماماً کرد) و لوای دیاله، ناحیههای خانقین و مندلی که در آن کردهای ایران از غرب زاگرس همسایهاند. کردهای در بغداد و موصل پرشمارند.
کردستان سوریه
در سوریه آنها سه بخش شمال کشور و در جنوب اتوبانی که سرحدی را شکل میدهد و آنها با همتایانشان در ترکیه در تماس مستقیم هستند. کمبربندی ۴۰ کیلومتری در داغ کرد؛ گروهی (۶۰*۴۰ کیلومتر) در شرق فرات که رود به سوریه نزدیک جرابلوس و نهایتاً کمبربندی ۲۵۰ کیلومتری در ۳۰ کیلومتری در جزیره بین خابور حضور دارند. دمشق حما و حلب هزاران کرد دارند.
در ماورا قفقاز، هنوز کردهایی زندگی میکنند. در ارمنستان در رایونهای اپران، بسرگچر، هوکتمبریا تالین و اچمیادزین، در جمهوری آذربایجان ۲۵ روستا در رایونهای کلباجان، لاچین و کوباتلی هستند. کردهایی در باکو، ایروان و تفلیس زندگی میکنند.
حدود نادقیق سرحدات کردستان از تخمین دقیق مساحت آن جلوگیری میکند. دائرةالمعارف بریتنیکا، طول کردستان را ۶۰۰ مایل و پهنایش را ۱۵۰ مایل تخمین میزند. قاموس العالم، استانبول ۱۸۹۶، که درباره ولایات کرد عثمانیست طول آن را ۹۰۰ کیلومتر مینویسد. و پهنایش را بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ کیلومتر. در حال حاضر، استانهای مختلف کردستان ۱۹۰۰۰۰ کیلومتر مربع را در تریکه، ۱۲۵۰۰۰ کیلومتر مربع را در ایران، ۶۵۰۰۰ کیلومتر مربع را در عراق، و ۱۲۰۰۰ کیلومتر مربع را در سوریه در بر میگیرند. کل مساحت کردستان حدوداً ۳۹۲۰۰۰ کیلومتر تخمین زده میشود.
در حالی که بسیاری از کردها در خارج از کردستان قومی زندگی میکنند، بسیاری غیر کردها هم در کردستان زندگی میکنند. در ترکیه، ترکها همه جا هستند. ولی در شمال برخی اوستها و چرکسها و در جنوب برخی مسیحیان سیریاک و یاکوبی هم زندگی میکنند. ارامنه کاملاً محو شدهاند. در ایران، در غرب دریاجه ارومیه و در عراق در منطقه دهوک-زاخو و کرکوک به برخی کلدانیها و آشوریان برمی خوریم و در شهرها اندکی ارامنه زندگی میکنند. یهودیان که زمانی حضور زیادی داشتند از ۱۹۴۸ همگی مهاجرت کردهاند. در کرکوک برخی ترکمنها زندگی میکنند.
انسانشناسی کردستان
این که آیا مردمان کرد، که در گذرگاه مردمی متفاوت ترک، ایرانی، قفقازی و عرب قرار گرفتهاند و با هر کدامشان روابطی صمیمی دارند، دارای خصوصیاتی هستند که ممکن است به طور واضح از دیگران قابل تمییز باشد، سوالیست که طرحش مشروع است و بسیاری از دانشوران سعی کردهاند جنبههای انسان شناسانهای را که منجر به این فرایند تمییز میشود را تشخیص بدهند. واضح است که این مساله ربطی به جستجو برای یک نژاد کردی ندارد، گرچه برخی تفاوتهای مهم ژنتیک بین جمعیتهای کم و بیش همگن دارای گروههای خونی خاص یکسان، اثبات پذیر است. پژوهشهای انسان شناسانه بر روی کردها بیش از یک قرن قبل توسط E.Duhhousset (1863(و N.V. Khanikoff)1866 شروع شد. این تحقیقات در همه نواحی کردستان انجام شدهاند.
در ایران، اول توسط محققین فوقالذکر، سپس توسط M.Houssay در ۱۸۸۷، در ماوراقفقاز توسط E. Chantre در ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ و Pantukhoff در ۱۸۹۱؛ در ترکیه در درههای بین دجله و فرات، جنوب دریای سیاه در کاراکوس، در تمروت داغ در غرب دریاچه وان، و در زنجیرلی؛ در سوریه در دمشق. یزیدیان قفقاز را Eliseyev در ۱۸۸۷ و Ivanovsky در ۱۹۰۰؛ یزیدیان سنجر و شیخان و عراق در زاخو، رواندیز، اکرا و کرکوک و سلیمانی را Field در ۱۹۳۴ انجام دادند؛ آخری تا ۱۹۵۱ و ۱۹۵۲ منتشر نشده بود. همهٔ این پژوهشها با حساب شمار نسبتاً محدودی افراد مورد مطالعه (چند صد یا بیشتر نفر از هزاران ساکن) و روشهای واقعاً علمی مورد استفاده در واقع ارزیابی نمونهاند. برخی جهانگردان یادداشتهای خود را ارائه کرده و برخی عکسها را بدان افزودهاند. با وجود همه اینها، و به این دلیل که مشاهدات در خصوص کردها از مناطق متفاوتی هستند، نتایج حاصله همواره به خوبی مطابقت نمیکنند. تلاش شده آنها را از نظر انسانشناسی طبقهبندی کنند. کردهای عربی از کردهای شرقی و جنوبی متمایز شدهاند. غربیها از نوع چشم آبی، درازسر (dolichocephany) هستند. دیگران، چشم سیاه، قهوهای، پهن سر (Brachycephaly) هستند. یک گروه خود را هم نژاد ترکان (Sekban, Inan) یا ایرانیان (Modi) میدانند دیگران خود را نزدیک به اعراب یا ارامنه میدانند. عکسهای مشخصی از مارک سایکس یا سوبریر گونههایی را در بین کردها نشان میدهند: عرب، یهودی، انجیلی، نسطوری و ترکمن. این همان چیزیست که Field تایید میکند و به نحوی علمی تر در عکسهای ۱۶۲ فرد از ۵۹۸ نفر مورد مطالعه بیان میکند. خود شخصاً انواع ارمنویید (۴۸)، بالکان (۱۲)، مدیترانهای اصلاح شده(۳۶)، ارو-آناتولی (۳۸)، ایرانی ناب یا مخلوط (۴)، آلپینویید (۱۲)، منگلویید (۱) و نگرویید (۱) را کشف میکند. نسبتها دقیقاً معادل ۲۳۵ یزیدی مورد مطالعه نیستند و مقایسه با آشوریان، اعراب شممر و صلوبه یا ترکمنان توسط مولف هم جالب توجه است. مشابهت مشاهده شده را بی شک میتوان با ازدواجهای بینابینی توضیح داد. ولی این موجب نمیشود دوهوست در ۱۸۶۳ مردم کرد را از نظر گونه یک همگنی نادر تشخیص دهد و Kappers (1931) اعتراف میکند که کردها با وجود تفاوتهای انسانشناسانهشان نژادی حقیقتاً خاص را شکل میدهند. بنابراین، میشود در جمعبندی مطالعات اچ. فیلد نمای کردهای عراق را این گونه ارائه کرد: «کرد قدی متوسط دارد (۱٫۶۶ متر) و بدنی بلند اندامی کوتاه. پیشانی پهن و سر پهن و گرد است. پهن سری گسترده است. ارتفاع صورت متوسط است. بینی کاملاً مقعر است. کرد از عرب پرموتر است. مویش بسی موجدار و نرم است، معمولاً قهوهای تیره و چشمانش سیاه است. ولی موی بور و چشمان آبی هم یافت میشود، خصوصاً در مناطق غربی. رنگ پوست از عربها روشن تر است ولی از آشوریان کمتر روشن است. دندانها طبیعی اند و جایشان مناسب است. ساختمان عضلانی خوب است، و به طور کلی سالمند، از بین آنها که مشاهده شدهاند.»
با وجود همه اینها، این پژوهشهای انسنانشناسانه بر روی کردها بسیار ناقص و نامشخص تا بخواهیم از رویشان منشا این مردم را نتیجه بگیریم. ضروریست مطالعه زبان را تاریخ ترکیب کنیم.
مردمان کرد
مردم کُرد، قوم ایرانی هستند که در بخشهایی از خاورمیانه و آسیای مرکزی و در ایران به ویژه در شمالشرق و غرب ایران زندگی میکنند.
کردها در سراسر ایران در استانهای ایلام، آذربایجان غربی،کرمانشاه، کردستان، بلوچستان، همدان، خراسان شمالی، خراسان رضوی، گیلان، مازندران و استانهای قم، قزوین، کرمان، و استان فارس زندگی میکنند. بخش کردنشین جداشده از ایران (در جنگ چالدران)، کردستان ترکیه، کردستان عراق و کردستان سوریه هم اکنون جزئی از خاک سه کشور ترکیه، عراق، و سوریه میباشند، این سه کشور پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانی با توافق انگلستان، درسال ۱۹۲۳ تأسیس شدند. در جمهوری آذربایجان، جمهوری ارمنستان، جمهوری ازبکستان و جمهوری تاجیکستان، نیز کردها زندگی میکنند.
جمعیت کردها در سال ۲۰۰۹، ۲۸٬۵ تا ۲۹٬۸۶۳٬۰۰۰ میلیون تن برآورد شده است که ۶٫۵ تا ۷ میلیون تن از آنها در ایران زندگی میکنند.
زبان کردی اخصبسیار متنوع (بادینی، کرمانجی، سورانی، زازا، کلهری، کردی ایلامی، لکی و...) بوده و لهجههای متعدد دارد مانند:لهجه ملکشاهی، هرکی، مکری، سلیمانیهای، اردلانی، کرمانشاهی، بایزیدی، عبدویی، زندی. زبان کردی با دسته شمالی لهجههای ایرانی غربی بعض مشابهات دارد، و از زبانهای مهم دسته غربی به شمار میرود وصاحب شعرها و تصنیفها، قصهها و سنتهای ادبی است. بیشتر کردها مسلمان هستند و سایر آنان نیز یزیدی، یارسان (اهل حق)، مسیحی و یهودی هستند. کردها جشن نوروز و جشنهای مولودی را گرامی میدارند. از نامدارترین افراد کرد صلاحالدین ایوبی، جلال طالبانی، مسعود بارزانی، مصطفی بارزانی، شیخ محمود برزنجی(معروف به مَلک کردستان)، فرامرز اسدی، قاضی محمد،شرفخان بدلیسی،عبدالرحمان قاسملو، ابو حنیفه دینوری،عبدالله اوجالان ،حاجی باباشیخ را میتوان نام برد. از شاعران نامدار کرد ،ابوالقاسم لاهوتی، رحیم معینی کرمانشاهی، مستوره اردلان و مولوی کرد، نالی، قانع، ملا مصطفی بیسارانی، هیمن، وفایی و ... را میتوان نام برد. امیرنظام گروسی دانشمند و سیاستمدار دوره ناصرالدین شاه قاجار کرد بوده است. همچنین سردار عزیزخان مکری وزیر جنگ ناصرالدین شاه قاجار نیز کرد بوده است. استادان حسن زیرک، ناصر رزازی، شهرام ناظری،ماهسون کیرمزی گول،محمد ماملی، سید علی اصغر کردستانی، مظهر خالقی، کامکاران، سوسن (خواننده) ،عباس کمندی و... از بزرگترین استادان موسیقی و آواز کردی هستند.درودگری، قالی و جاجیم و گلیم بافی (به ویژه قالی بیجار) از صنایع دستی عمده کردها است.
پیشینهٔ واژه کرد
ریشه واژه کرد به درستی مشخص نیست.رینولدز بر این باور است نام کرد از واژه کوردو که برای نخستینبار در یک سنگنبشته سومری مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد با عنوان "زمین کار-دا" آمده است در ارتباط است. کوردو از نظر ریشهشناسی مربوط به اصطلاح آشوری اورارتو که همان آرارت میباشد است.به باور آستریان، منطقیترین توضیح این است که این واژه با کیرتیها (یک قبیله باستانی) در ارتباط باشد.
برخی بر این عقیدهاند که نام کرد برگرفته از سرزمین باستانی کردوئنا در جنوب دریاچه وان بوده است. برخی نیز اعتقاد دارند ریشه این نام از قوم باستان گوتی گرفته شده است.
واژه کرد به صورت (کورت) در متون پارسی میانه دیده میشود و از پارسی میانه به زبان عربی به صورت "کرد" انتقال یافته است.
پس از حمله اعراب به ایران، ایرانیان دست به شورشهای متعدد و مقاومت زدند. مثلاً محمد بن جریر طبری مینویسد:
…در همین روز خبر رسید که «موصل» بشوریده و کردان در آنجا پراکندهاند. مُسَیببن زُهیر، حاکم کوفه، که دوست یحییبن خالد برمکی بود، به منصور خلیفه عباسی پیشنهاد کرد که کار خواباندن شورش کردان را به خالد برمکی واگذارد که «او برای خواباندن آن شورش تواناست». منصور این پیشنهاد را پذیرفت و خالد را به حکومت موصل برگماشت…. غالب مورخان و جغرافیانویسان قدیم مانند اصطخری و ابن بلخی و مسعودی مورخ نامدار پس از اسلام، واژهٔ کرد را در دوران تاریخی پس از حمله اعراب به ایران به معنای کوچنشینان ایرانیتبار به کار بردهاند.
شرفالدین بدلیسی حدود کردستان را در روزگار صفوی و در کتاب شرفنامه خود ذکر میکند و در شرفنامه سرزمین کردستان و حکام کرد را برمیشمارد.
احمد کسروی، در شیخ صفی و تبارش، تاریخ تبار و زبان مردم آذربایجان مینویسد: پیش از صفوی هیچ شاعر ترکگویی در آذربایجان پیدا نشد و همگی مردم، هر که ماد و آریاییتبار بودند به زبان پهلوی آذری گفتگو میکردند که همانند فارسی و لری و کردی بود.
در دوران اسلامی واژه کرد به معنای رمهگردانان و کوچنشینان ایرانیتبار به کار رفته است و طوایف دیگر ایرانی را نیز "کرد" نامیدهاند. از دوران سلجوقیان، مناطق وسیع کوهستانی غرب فلات ایران کردستان نام میگیرد. اما معنای اجتماعی واژه کرد هنوز ادامه دارد و شرفخان بدلیسی کردها را بر پایهٔ شیوهٔ زندگی و اجتماعی نزدیک، به چهار گونه تعریف میکند که از نظر زبان و شیوه زندگی از یکدیگر متفاوتند: کلهر، لر، گوران و کرمانج. ولی او مردمان رعیت که چنین شیوه زندگی را نداشتند یا جزو قبیلهای نبودند را کرد حساب نمیکند.. مینورسکی نیز در رابطه با این عبارت شرفخان بدلیسی بر این نظر است که تنها کرمانجی و شاید کلهری را امروز بتوان جزو زبانهای کردی دانست، اما لری و گورانی از زبان کردی جدا هستند.
حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و الانبیا مینویسد:پارسیان، دیلمیان (یکی از گروههای مهم ایرانیزبان) را کردهای طبرستان میدانستند - چنانکه اعراب را کردهای سورستان.
یاقوت حموی مردمان ساسون را «الاکراد السناسنه» میخواند.
ولادمیر الکسیویچ ایوانف میگوید نام کرد در سدههای میانه (کم و بیش از سده پنجم میلادی تا شانزدهم میلادی) نامی بود که بر همهٔ رمهگران و کوچگران ایرانی اطلاق میشد.
مکنزی میگوید:اگر به حدود دوران گسترش امپراتوری عربها نگاه کنیم، خواهیم یافت که عنوان کرد با رمهگر و کوچگر دارای یک معنی است.
مارتین فان براینسن، پژوهشگر هلندی و کردشناس میگوید :
نام قومی "کرد" که در منابع قرن نخست اسلام دیده میشود بر یک پدیده رمهگرایی و شاید واحدهای سیاسی نامیده میشد و نه یک گروه زبانی. چندین بار حتی "کردهای عرب" در منابع نام برده شدند. اما در پایان قرن دهم میلادی، این نام برای گروههای متعدد رمهگران و کوچگران ایرانیزبان به کار میرفته است که از دریاچهٔ وان تا دریاچهٔ ارومیه و مناطقی از قفقاز زندگی میکردند.. اگر در آن زمان روستانشینی بودند که به زبانهای کردی امروز تکلم میکردند، هنوز نام "کرد" در آن زمان شامل آنها نمیشد.
ولادمیر مینورسکی ایرانشناس و مورخ و کردشناس نیز میگوید: در زمان پس از حمله اعراب، لغت قومی کرد برای تیرههای قبایل گوناگون ایرانیتبار و ایرانیشده بکار میرفت.
ریچارد فرای، ایرانشناس و پروفسور دانشگاه هاروارد نیز میگوید:
قبایل همیشه بخشی از تاریخ ایران بودند هرچند منابع در مورد آنها کم است زیرا آنها خود تاریخساز نبودند. عنوان فراگیر و عامیانه "کرد" که در بسیاری از کتابهای عربی و حتی پهلوی (کارنامه اردشیر بابکان) دیده میشود نامی بود که فراگیرنده همه کوچگران و چادرنشنیان بود حتی اگر با مردمانی که امروز نام "کرد" دارند از پیوند زبانی نبودند. برای نمونه، برخی از منابع مردمان لرستان را کرد نامیدند و همچنین قبایل کوهستان و حتی بلوچان کرمان..
در کارنامه اردشیر بابکان (پاپکان) هم کردان به معنی عشایر و شبان آمده است، نه نام و نژاد یا قبیله. در گویش طبری امروز نیز کلمهٔ کرد به معنی چوپان و شبان است.
آنچه که روشن است، تحول واژهٔ کرد از یک معنی اجتماعی و شیوهٔ زندگی گروههای مختلف ایرانیتبار به معنی قومی امروز آن بسیار طول کشید.
تاریخ
به طور کلی از بدو تاریخ کوههای بالای میانرودان مسکن و جایگاه مردمی بوده است که با امپراتوریهای جلگهها یعنی امپراتوریهای بابل و آشور در جنگ بودهاند و گاه آنها را شکست میدادهاند. مادها پس از ورود به زاگرس اقوام بومی آنجا یعنی کاسیها و لولوبیان و گوتیان و دیگر اقوام آسیانی را در خود حل کردند و زبان خود را در منطقه رواج کامل دادند. زبانهای کردی (سورانی/کرمانجی) با سایر زبانهای ایرانی مانند فارسی و بختیاری و تالشی و گیلکی و بلوچی از یک ریشهٔ واحد هستند..
گرنوت وینفوهر بیشتر کردی را نزدیک به زبان پهلوی اشکانی میداند.
در دورههای تاریخ، منطقهٔ کردستان بخشی از امپراتوریهای ماد، هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی گشت. در زمان ساسانیان منطقه امروزی عراق را ناحیه آسورستان یا دل ایرانشهر مینامیدند. بیشتر بخش شرقی منطقه امروزی کردستان عراق در زمان ساسانیان در استان شادپیروز قرار داشت. پروفسور ان لمبتون در تاریخ ایلات ایران از قول ابن بلخی مینویسد: کردان زبدگان لشکر ساسانی بودند.
تمام سرزمین کردستان یکی از ایالات ایران بودهاست. در جنگ چالدران (۱۵۱۴ میلادی) بر اثر شکست ایران در برابر امپراتوری عثمانی بخش بزرگی از کردستان از ایران جدا شد و نصیب امپراتوری عثمانی گردید. امپراتوری عثمانی سالها بر بخش جداشده سرزمین کردستان از ایران، فرمان راندند تا اینکه با پایان جنگ جهانی اول و نابودی امپراتوری عثمانی متصرفات آن: سرزمین کردستان، سرزمینهای عربی، آسیای کوچک و بالکان تدریجاً تقسیم و یا مستقل گردیدند. بخش جدا شدهٔ سرزمین کردستان از ایران، در نقشهٔ جغرافیای امروزی در سه کشور ترکیه، عراق، و سوریه قرار میگیرد.
استفاده از نامهای مادی که مستقیماً به پادشاهان و سرداران ماد یا اعلام فرهنگی آنها مرتبط است در نامهای کردی به وفور کاربرد دارد. از نامهای کردی مورد استفاده در بین مردم که با تاریخ ماد مرتبط است میتوان به: آباکو آترین آتوی آرباکو آرتیکا و... همهٔ این نامهای از مدخل ۱ تا ۴۰ یکی از کتب مربوط به نامهای کردی و بخش حرف آ برداشت شده که خود ناشی از وسعت این نامها است.
جمعیت و سرزمین کردستان
به علت اینکه آمارگیری دقیقی از جمعیت کردها انجام نگرفته تمام آمارهای ارائه شده تخمینی هستند. بنا بر برآوردهای غیررسمی جمعیت و مساحت این منطقه به طور تقریبی در سال ۲۰۰۹، ۲۸٬۵ تا ۳۰ میلیون تن در منطقهای به وسعت ۱۹۰۰۰۰ کیلومتر مربع است. ناحیه زیست کردزبانها عمدتاً کوهستانی است که از شرق به دامنههای شرقی کوههای زاگرس منتهی میشود. از این قسمت به طرف جنوب و حد فاصل همدان و سنندج امتداد مییابد. در طرف جنوب هم کرمانشاه، و بخشهایی از ایلام و از طرف دیگر به کرکوک و موصل ختم میشود. از شمال به طرف ماردین، ویرانشهر و اورفه امتداد یافته، آن گاه از شمال به طرف ملاطیه و حوزه رود فرات میرود تا به کمالیه میرسد. در قسمتهای شمالی کردستان محدود به کوهستانهای مرگانداغ و هارالداغ است که به طرف ارزنجان و ارزروم امتداد مییابد. البته در تمام مناطق ذکر شده بسیاری اقوام غیر کردزبان نیز زندگی میکنند.
کوههای این منطقه در زمستان پوشیده از برف است و در تابستان با آب شدن برفها، به مانند فرشی سبز رنگ از زیباترین مناطق دیدنی جهان میشود. چراگاههای آن که در دورانهای دور پرورشدهندهٔ اسبهای مادی بودهاند امروزه نیز برای چرای رمهها و دامهای ایلهای کرد ایران از اهمیت به سزایی برخوردارند. مناطق کردستان اگر چه کوهستانی است اما همین مناطق کوهستانی دارای درههای وسیع و حاصلخیزی نیز است.
زبان
هنگامی که از زبان کردی سخن به میان میآید، مقصود زبانی است که کردها هم اینک با آن سخن میگویند. زبانشناسان و شرقشناسان غربی گفتهاند که: این زبان از زبانهای هندواروپایی و خانوادههای هند و ایرانی و در زمرهٔ زبانهای ایرانی است و با زبان فارسی شباهت بسیاری دارد.
کردی از ریشه زبانهای ایران قبل از حمله اعراب به ایران است. این گویش از عربی و ترکی تأثیر چندان نپذیرفته و کمابیش اصیل ماندهاست. زبان کردی دارای ادبی پهناور است. قدیمترین نوشته به زبان پهلوی اشکانی قبالهای است که از اورامان در کردستان به دست آمده.
کردی که اکثر کردها در (ایران، ترکیه، عراق و سوریه) با آن صحبت میکنند زبان ادبی و نیمهرسمی به شمار میرود و در کشور عراق از زمان اشغال قوای انگلیس (۱۹۱۸ م.) تاکنون در مدارس تدریس میشود.
زبان کردی شامل گویشهای متعددی است. یکی کورمانجی شرقی یا مکری در بوکان، سلیمانیه و سنه؛ و یکی کورمانجی غربی در دیار بکر و رضائیه و ایروان و ارزروم و شمال سوریه و شمال خراسان. گروه اصلی دیگر یا گروه کردی جنوبی در منطقه کرمانشاه زندگی میکنند.
کرمانجی گویش کردهای شمال خراسان، ناحیه مرزی ایران و ترکیه، روستاهای تکاب و شاهیندژ، شرق ترکیه و شمال عراق است. سورانی در بخش میانی مناطق کردنشین ایران و همچنین در نیمه جنوبی کردستان عراق صحبت میشود. شهرهای اصلی سورانیزبان عبارتند از: بوکان، مهاباد، سنندج، سلیمانیه، اربیل و کرکوک که بدان تکلم دارند. کردی جنوبی دارای لهجههای کردی کرمانشاهی، کلیایی، سنجابی، کلهری، لکی و فیلی است که در استان کرمانشاه و بخشهایی از استان ایلام و مناطق هممرز با این دو استان در کشور عراق یعنی استان دیاله و بخشهایی از کرکوک و موسل بدان تکلم دارند.
به نظر دانشمندان زبانشناس و شرقشناس قبایل ماد و پارس همزبان بوده و هر دو به یک گویش سخن میگفتهاند. تئودور نولدکه خاورشناس آلمانی، معتقد است که زبان مادی بدون شک خویشاوندی بسیار نزدیکی با زبان پارسی باستان داشته، اکنون با کاوش در مناطق غرب ایران از مادها آثاری در تپه هگمتانه در دست است. پروفسور ن. مکنزی نوشته است که در نظر اول میتوان انتظار داشت که منظور از زبان مادی زبان کردی است. معتبرترین زبانشناس زبان کُردی ولادیمیر مینورسکی نیز همین نظر را تأیید میکند:
«اگر کردها از نوادگان مادها نباشند، پس بر سر ملتی چنین کهن و مقتدر چه آمدهاست و این همه قبیله و تیرهٔ مختلف کرد که به یک زبان ایرانی و جدای از زبان دیگر ایرانیان تکلم میکنند؛ از کجا آمدهاند؟» (مینورسکی ۱۹۷۳)
مادها در سال ۶۱۲ پیش از میلاد مسیح امپراتوری بزرگ ماد را بنیان نهادند و بدین ترتیب زبان مادی به زبان رسمی بدل شد. از آن زمان تا هنگام انتشار اسلام در کردستان، سیزده قرن سپری شده است. در این مدت طولانی سرزمین ماد بزرگ و کوچک و سرزمینهای دیگری که به سرزمین ماد ملحق شدهاند؛ از حیث نظامی و سیاسی بسیار دست به دست شدهاند. و قدرت سیاسی به دست افراد مختلفی - که زبان آنها با زبان مادها متفاوت بوده است - افتاده است. هر حکومتی هم که بر سر کار آمده زبان خود را به عنوان زبان رسمی تحمیل کرده است. در اوضاع و احوال آن روزگاران، که تمامی بنیادهای اجتماعی کمرنگ شده و رو به افول نهاده بوده است، این جابهجایی در قدرت نمیتواند از تأثیر نهادن بر این بنیادها برکنار بوده باشد. تاریخ، برخی رویدادها را ثبت کردهاست که طی آن، سلطهٔ سیاسی بر یک سرزمین، تغییرات نژادی بنیادی و ایستایی زبان را در آن سرزمین باعث شده است. امروز رد پای تأثیر جابهجایی در قدرت را در شرق قلمرو امپراتوری ماد به وضوح میتوآن دید. به عکس در بخشی از غرب سرزمین ماد، بنیادها همچنان دست نخورده ماندهاست. بلکه تسلط مادها وضعیت نژادی و زبانی برخی از سرزمینهایی را که بعداً به قلمرو مادها ملحق شد، تغییر داده و به مسیر توسعهٔ مادی کشانده است و به موازات بخش غربی قلمرو خود، آنها را توسعه داده است. بیشتر تاریخشناسان پر آوازه براین باورند که، کردهای امروز نوادگان مادهای دیروزند.
زبان پارتی (پهلوانیک)، که به نظر زبانشناسان همراه با زبان مادی در زمرهٔ زبانهای شمال غربی، خانوادهٔ زبانهای ایرانی جای میگیرند؛ بیش از دیگر زبانها بر زبان کردی تأثیر نهاده است و امروزه رد پای این تأثیرات در گویش آیینی زبان کردی، دیده میشود.
همزمان با سقوط و فروپاشی امپراتوری ساسانی و حمله اعراب به ایران در ایران، وقفهٔ تازهای برای زبان کردی آغاز شد. زبان مادی در آن زمان به نسبت زبان رایج دوران اقتدار امپراتوری ماد، دستخوش تغییرات ۱۳۰۰ ساله شده بود. به همان نسبت که زبان پارسی باستان پیشرفت کرده و به زبان دری/پارسیک تبدیل شده و آمادگی و ظرفیت آنرا یافتهاست که زبان پارسی کنونی از آن جدا شود؛ زبان مادی هم پیشرفت کرده و دستخوش چنان تحولات و دگرگونیهایی شده؛ که استخراج زبان کردی از آن ممکن شده باشد.
مطالعات ژنشناختی
قائلشدن ریشهٔ ایرانی و به تبع آن هندواروپایی برای کردان، از لحاظ تاریخی بدین سبب بودهاست که کردی از زبانهای ایرانیاست. پس فرضیهٔ ایرانیتبار بودن کردان با توجه به قراین زبانشناختی بودهاست و نه ژنشناختی.
پژوهشهای میانرشتهای اخیر، بهویژه با نظر در دیانآی این مردمان، تصویر غامضتری از واقعیت ترسیم کردهاند. طبق این پژوهشها، قدیمترین نیاکانِ کردان از اخلافِ بومیانِ اولیهٔ هلالِ خصیب در عصرِ نوسنگی بودهاند. جایگاه جغرافیایی ایشان بیرونِ ایران امروزی جایی در شمال غربی آن میبود. ایرانیزبانشدن این بومیان چند هزاره سپستر، در پیِ درآمدنِ چندین موجِ نخبگانِ جنگاورِ ایرانیزبان از آسیای میانه به سرزمینهای ایشان بوده است.
از جمله نتایج جالبی که از مطالعات ژنشناختی حاصل شدهاست قرابت توارثی کردان و یهودیان است. برای نمونه یهودیان به کردان نزدیکترند تا به عربان فلسطین.
دین و مذهب
در استان کردستان و بخشهایی از استان آذربایجان غربی اهلسنت هستند. در استان کرمانشاه بخشی شیعه و بخشی اهلسنت هستند و در ایلام صد درصد مردم شیعه هستند. در بین کردها نزدیک به ۵۰ هزار خانوار و شاید بیشتر یزیدی هستند. علاوه بر این، جمعیت قابل ملاحظهای از کردها که به یارسان و اهل حق معروفند در میان کردها هستند که مرکز سکونت آنها منطقه دالاهو و کرمانشاه و بصورت پراکنده در کردستان است. سایر کردها نیز مسیحی یا یهودی هستند.
فرهنگ و آداب و رسوم
بوکه باران، از آداب و رسوم بارانخواهی در کردستان است که در ایام خشکسالی یا سالهایی که میزان بارندگی آن کم است برگزار میشود. بوک به معنی عروسک است. دختران نوجوان روستا با استفاده از دو تکه چوب عروسکی ساخته و لباسی از پارچههای رنگی بر تن آن عروسک میپوشانند و برای آن سربندی درست میکنند. سپس آن عروسک را در دست میگیرند و در حالی که شعر میخوانند در کوچهها میگردند. هنگام عبور «بوکه باران» از کوچهها اهالی بر آن عروسک آب میپاشند به نیت این که باران و گندم در آن سال فراوان باشد. اهالی هدایایی مانند تخم مرغ، پول و یا گردو به دختران میدهند. دختران پس از گذراندن بوک (عروسک) از همه کوچهها آن را به قبرستان و یا زیارتگاه موجود در روستا میبرند، سپس آن را میسوزانند و یا به آب میاندازند و هدایای جمعآوری شده را بین خود تقسیم میکنند. اهالی روستای هشمیز از دهستان ژاورود شرقی، بخش مرکزی شهر سنندج در منطقهای سرد و خشک در ۳۶ کیلومتری جنوب غرب سنندج به این عروسک «بووکه چووینه»(bokâ cuwina) گویند و آن عروسک چوبی را در گهوارهای گذاشته و میچرخانند. این دختران هنگام چرخاندن عروسک در کوچهها اشعاری را آوازوار و آهنگین و به صورت دستهجمعی میخوانند.
ایلهای کرد ایران
نواحی کُردنشین ایران شامل: قسمت غربی استان آذربایجان غربی از ناحیه ماکو شروع میشود و با در برگرفتن نیمهٔ غربی استان و برخی از شهرهای جنوب دریاچه ارومیه، شامل دیگر استانهای غرب ایران یعنی استان کردستان، کرمانشاه و ایلام میشود. در استان آذربایجان غربی قسمت غربی شهرستانهای، ارومیه، ماکو، خوی، سلماس و در قسمت جنوبی استان آذربایجان غربی، شهرستانهای اشنویه، مهاباد، بوکان، پیرانشهر، سردشت، بخشهایی از نقده، تکاب و شاهین دژ کردنشین هستند. بخشهایی از خراسان: در قسمتهای از استان خراسان شمالی و قسمتهایی از خراسان رضوی نیز مناطقی وجود دارند که مردم در آن مناطق به کرمانجی صحبت میکنند که از این میان میتوان به مناطق: اسفراین، بجنورد، شیروان، قوچان، درگز، چناران و باجگیران اشاره نمود. مردم کردتبار منطقهٔ خراسان بنا به منابع تاریخی نوادگان کردهایی هستند که در زمان شاه عباس از منطقه باختری دریاچه ارومیه به این نواحی برای نگاهداری از مرزهای ایران کوچ داده شدند و بنا به روایتی دیگر شاه عباس آنان را به خاطر تضعیف سرکشی خانهای کرمانجی و بکار بردن آنان در مقابله با حملات بیامان ازبکان به خراسان بزرگ کوچاند.
زبان کردی
زبان کردی یکی از زبانهای هندواروپایی در شاخهٔ زبانهای ایرانی غربی است . همچنین کردی به زنجیره گویشی ای گفته میشود که کردها هم اینک با آن سخن میگویند. زبان کردی یا زبانهای کردی از زبانهای ایرانی شاخه غربی هستند که با زبان فارسی و بلوچی خویشاوندی دارند. تعریف یک زبان به عنوان «کردی» همواره دستخوش عوامل غیر زبانشناختی بهویژه عوامل سیاسی، و فرهنگی است.. در واقع «زبان کُردی» به مانند زبان فارسی به معنای یک زبان با یک شکل استاندارد و مرز و تعریف مشخص نیست بلکه امروزه به طیفی از زبانهای ایرانی شمال غربی اطلاق میشود که گاه به هم نزدیک و گاه نسبت به هم از نظر زبانشناسی دورند. این زبانها که در پی تصمیمات اجتماعی/سیاسی در دوران معاصر نام «کردی» به خود گرفتهاند عبارتند از: کرمانجی، کلهری، سورانی، گورانی و اورامانی. زبان زازا را نیز گروهی جزو زبانهای کردی بهشمار آوردهاند.
زبان کردی شباهت زیادی به زبانهای بلوچی، گیلکی، و تالشی دارد، این زبان ها نیز متعلق به زیرگروه شمال غربی زبانهای ایرانی هستند. از دیگر زبانهای مشابه به زبان کردی که زیرگروه جنوب غربی زبانهای ایرانی به شمار میایند، لری و بختیاری و فارسی هستند. که هرکدام در مناطق وسیعی تکلم می شوند.
گویشهای مختلف عمدتاً در بخشهایی از ایران، عراق، سوریه و ترکیه مورد استفاده قرار میگیرد. جمعیتهای پراکنده کرد همچنین در جمهوری آذربایجان، ارمنستان، لبنان و اسرائیل نیز زندگی میکنند.
پیشینه و اصالت
پیشینه و اصالت این زبان نیز گاهوبیگاه از سوی محققان، زبان شناسان، تاریخ نویسان و ... گاه مورد تردید و گاه مورد تائید بوده، بسیاری از محققان زبانشناس آن را بازمانده همان زبان مادی دانسته، برخی آن را مشابه اوستا می دانند و برخی دیگر به کلی ارتباط بین زبان کردی و زبان مادها را رد میکنند . اما واقعیت چیست ؟ آیا از مادها به عنوان یک ملت مقتدر که زمانی بر قسمتی از آسیا حکمرانی کردهاند قبیلهای هم بر جای نمانده ؟ جواب این سئوال در نوشتههای پروفسور ولادیمیر مینورسکی خاورشناس روسی است که میگوید : زبان کردی به طور قطع از ریشه زبان مادی است . و مینویسد : اگر کردها از نوادگان مادها نباشند، پس بر سر ملتی چنین کهن و مقتدر چه آمدهاست و این همه قبیله و تیره مختلف کرد که به یک زبان واحد و جدای از زبان دیگر ایرانیان تکلم میکنند؛ از کجا آمدهاند؟».
این نظریه بعدها توسط ایلیا گرشویچ دیگر زبانشناس روسی بسط داده شد و وی اولین مدارک زبان شناختی را برای اثبات ریشه مادی زبان کردی مطرح کرد. جان لیمبرت خاورشناس آمریکایی٬ نیز معتقد است که مادها از اجداد کردها میباشند.
همچنین پروفسور گرنوت وینفور زبانشناس آلمانی، نیز اعتقاد دارد که اکثریت کسانی که امروزه به زبان کردی سخن می گویند به احتمال زیاد سابقاً از متکلمان به گویشهای زبان مادی بودهاند.
در مقابل، گارنیک آساتریان نیز معتقد است که تنها بازمانده زبان مادی شاید تاتی در آذربایجان و زبانهای مرکزی کاشان باشد». حال اینکه شبیهترین زبانها به زبان کردی، بلوچی، گیلکی، و تالشی هستند، این زبانها نیز چون زبان کردی متعلق به زیرگروه شمال غربی زبانهای ایرانی هستند و هیچ شباهت نزدیکی با شاخه زبانهای جنوب غربی ندارد که بتوان کردی را شبیه به زبانهای شاخه جنوب غربی به حساب آورد . ضمن اینکه دیگر زبانهای نزدیک به زبان کردی که زیرگروه جنوب غربی زبانهای ایرانی به شمار میآیند خود زبان فارسی را نیز شامل میشود.
گویش ها
ر برخی دستهبندیها کردی به سه دسته اصلی شماری، جنوبی و میانه تقسیم شده که خود شامل بیست و دو نوع گویش میباشد و هر گویش نوع نگارش و تلفظ خاصی دارد. تلاش برای یک زبان استاندارد برای کردی نتوانسته به موفقیتهای چشمگیری برسد.
شاخههای اصلی زبان کردی عبارتند از:
کردی شمال-غرب:کرمانجی
کردی مرکز:سورانی
گویشهای جنوبی کردی:کرمانشاهی، کردی ایلامی، کلهری، و لکی.
زبان کردی سورانی در عراق زبان رسمی است در حالی که در کشور سوریه ممنوع است. تا اوت ۲۰۰۲ در ترکیه محدودیتهای شدیدی بر آن (کردی کرمانجی) اعمال میشد گرچه هنوز کاربرد آن در ترکیه محدود است .. در ایران نیز در برخی رسانهها امکان استفاده از آن وجود دارد در حالی که استفاده از آن در نظام آموزشی دولتی هنوز صورت نپذیرفتهاست.
زبان کردی اخص را کرمانجی مینامند که خود لهجههای متعدد دارد مانند: مکری، سلیمانیهای، اردلانی، کرمانشاهی، بایزیدی، عبدویی، ملکشاهی، زندی. زبان کردی با دسته شمالی لهجههای ایرانی غربی بعض مشابهات دارد، و از زبانهای مهم دسته غربی بشمار میرود وصاحب اشعار و تصانیف، قصص و سنن ادبی است.
کلهری، سورانی، زازا
شامل لهجههای : کلیایی، فیلی، زنگنه، گورانی، قصری و ... است که جغرافیایش در کردستان ایران شامل استانهای کرمانشاه، کردستان، ایلام و بخشی از همدان و در حریم کردستان ( جنوب کردستان ) در شهرهای چون : خانقین، مندلی، زرباطیه، بدره، جسان، جلولا و دیگر مناطق پیوسته به آن میباشد.
گویش زازا-گوران( هورامی ):
شامل دو بخش زازاکی و هورامی است که از نظر جغرافیایی بسیار از هم دورند اما از نقطه نظر زبانی بسیار به هم نزدیکند و این نزدیکی شامل دستور زبان، دایره واژگان، طرز تلفظ واژگان و غیره اگرچه از نظر سازمان ایلی و جغرافیا هیچ پیوستگی باهم ندارند . منطقه جغرافیایی هورامی شامل مناطقی در استانهای کرمانشاه و کردستان در کردستان ایران و قسمتهایی از استان سلیمانیه در کردستان عراق میباشد . منطقه جغرافیایی زازاکی نیز در درسیم و بخشهایی از الازیغ، ارزنجان و دیاربکر میباشد.
گویش سورانی:
شامل لهجههای : مکری، بابانی، سورانی،گروسی،اردلانی و جافی است . و جغرافیای آن در حوزه حضور ایلات گویشور آن یعنی در کردستان عراق در استانهای اربیل، سلیمانیه، کرکوک، و شهرهای پیرامون آنها و در کردستان ایران در استانهای آذربایجان غربی و کردستان به مرکزیت سنندج میباشد .
گویش لکی:
شامل لهجههای چون : عثمانوند، جلالوند، چغلوندی، کاکاوندی و ... جغرافیای آن در کردستان ایران ، هرسین در استان کرمانشاه و مناطق و روستاهای اطراف آن، نورآباد، الشتر، کوهدشت و دلفان در استان لرستان، برخی مناطق استان ایلام را شامل میشود . باید اشاره داشت در برخی مناطق چون کوهدشت جمعیتهای لک و لر با هم در این جغرافیا زندگی میکنند .
کردهای گورانی، زازاکی، و شبکی
گورانی زبانی است که متمایز از کرمانجی و سورانی به نظر میرسد، اما با هر دو زبان ذکر شده واژگان مشترک دارد و در دستور زبان برخی شباهتها با سورانی را دارد. با وجود تفاوتها زبان گورانی به عنوان بخشی از زبان کردی طبقهبندی شدهاست. این شاید به علت این واقعیت است که که گورانیزبانان که در سراسر بخشهای جنوبی و جنوب شرقی کردستان پخش شدهاند، خود را با عنوان کُرد معرفی میکنند و زبان گورانی توسط سایر گروههای قومی گویش نمیشود. دانشوران اروپایی معتقدند که گورانی از کردی جدا است و کردی مترادف با گروه کرمانجیزبان است، در حالی که کردها معتقدند که زبان کردی هر یک از زبانهای منحصربهفرد یا گویشهایی که توسط کردها گویش میشود و توسط گروههای قومی همسایه گویش نمیشود را در برمیگیرد.
زبان گورانی (که شامل اورامی میشود) اغلب به عنوان بخشی از شاخه زازا-گورانی زبانهای هندوایرانی و ایرانی طبقهبندی میشود. زبان زازاکی که در قسمتهای شمالی کردستان گویش میشود، هم از نظر دستوری و هم از نظر واژگان متفاوت است و به طور کلی توسط گویشوران گورانی قابل فهم نیست اما مرتبط با گورانی در نظر گرفته میشود. تقریباً همه جوامع زازاکیزبان، و نیز گویشوران یک زبان از نزدیک مرتبط دیگر به نام شبکی که در بخشهایی از کردستان عراق گویش میشود، خود را جزء قومیت کُرد میدانند.
کردستان، یا سرزمین کردها، منطقهای استراتژیک در قلب جغرافیایی خاورمیانه است. امروزه این منطقه مناطق مهمی از ترکیه، ایران، عراق و سوریه را در بر میگیرد. کردستان را اغلب دانشوران منطقهٔ با اکثریت قومی کرد تعریف میکنند. این منطقه حدوداً ۱۹۰،۰۰۰ مایل مربع مساحت دارد و ترکیب آن بدین شکل است: ترکیه (۴۳ درصد)، ایران (۳۱ درصد)، عراق (۱۸ درصد)، سوریه (۶ درصد)، اتحاد شوروی سابق (۲ درصد).

تاریخ
کردستان یکی از قدیمیترین نقاطی بشمار میرود که اجتماعات بشری در آنجا بوجود آمده است همزمان با روی کار آمدن ترکمنهای سلجوقی (۵۱۱ ق.) و پادشاهی سلطان سنجر اولین بار ایالت کردستان در محدوده ایالت جبال (کوهستان) ایران تأسیس گردید.در ۱۵۱۴ م کردستان بین ایران و عثمانی تقسیم شد. چهار قرن بعدتر، فرانسه و بریتانیا مرزهای سیاسی را با تقسیم کردستان عثمانی به سه بخش دوباره تغییر دادند.
محدوده ارضی
ادمونس در کتاب خود بنام کردها -عربها و ترکها مینویسد: شمال کردستان بوسیله خطی بین ارزروم و ارزنجان مشخص است پس از این خط مرعش را دور زده و به حلب میرسد در جنوبغربی از تپههایی که در جهت دجله قرار دارد گذشته و بطرف جبال حمرین متمایل میگردد و تا در شرق از کرمانشاه و سنندج و سقز مهاباد و ارومیه و خوی و ماکو گذشته و متوجه اریوان میگردد. مردم کرد از مردمان ایرانیتبار هستند که در بسیاری از نقاط ایران و نیز در بخشهای دیگری از خاورمیانه و آسیای مرکزی زندگی میکنند.
در زمان سلطان سنجر، آخرین سلطان مقتدر سلجوقی، ایالتی ایجاد شد با مرکزی که بهار خوانده میشد و امروزه در شمال شرقی همدان قرار دارد. این ایالت، که بین آذربایجان و لرستان قرار داشت، شامل ناحیهای از همدان، دینور، کرمانشاه و سنه در شرق زاگرس و در غرب ایلام پشتکوه، شهرزور و خفتیه در زاب میشد. در کل ۱۶ بخش داشت که حمدالله مستوفی در نزهه القلوب ذکر کرده. به هر روی محدوده نامی کردستان در قرنهای مختلف متغیر بود. شرف الدین در شرفنامه فصول سوم و چهارم کتاب اول لرها را جزو کردستان میآورد، همه مورخین عربی که همه چیز را در ایالتی که جبال می خوانندش میآورند نیز چنین میکنند. اولیای چلبی جهانگرد ترک، در سیاست نامهاش ۹ ولایت را که در زمان او کردستان را تشکیل میدادند برمیشمرد: ارزروم، وان، حکاری، دیاربکر، جزیره، احمدیه، موصل، شهرزور و اردلان که پیمودنش ۱۷ روز زمان می برده است. رقابت بین سلاطین عثمانی و شاهان ایران این یگانگی را شکست.
محدوده قومی و جغرافیایی
روشن است که محدوده تاریخی و سیاسی کردستان با محدوده قومی واقعی آن منطبق نیست. بنابراین محدودهٔ هریک از سرزمینهای مورد نظر باید کم و بیش حدودی تعریف شوند.
کردستان ترکیه
در ترکیه، کردها در سرتاسر ناحیه شرقی کشور زندگی میکنند. بنا بر تروتر، حد محدودهشان به شمال خط دیویغی-ارضروم-کارس بود. در ناحیه ارضروم خصوصاً در شرق و جنوب شرق یافت میشوند. کردها همچنین شیبهای غربی آرارات، باشندگان اصلی بخشهای کاغیزمان و توزلوجا اند. در غرب، آنها در کمربند پهنی ماورای فرات حضور دارند و در ناحیه سیواس، بخشهای کانغالی و دیوریغی. کل منطقه شامل نواحی شرق و جنوب شرقی این حدود میشود. برخی کلنیهای مهم کرد در هیمنه و در شهرهای بزرگ استانبول، آنکارا و ازمیر هستند. به اختصار ترکیه در حال حاضر به ۸۱ ایل یا استان تقسیم شده است. کردستان ترکیه ۲۱ تایشان را شامل میشود: در شمال شرقی، استانهای ارزینجان، ارض روم و کارس، در مرکز، از غرب به شرق و شمال به جنوب استانهای ملطیه، تونجالی، الازیغ، موش، کاراکوزه (اغری)، سپس ادیامان، دیاربکر، سیرت، بیتلیس، و وان، نهایناً استانهای جنوبی اروفا، مردین و چلامریک (حکاری). کردهای ترکیه از شرق با برادران شان از ایران پیوند دارند.
همچنین جمعیت شایان توجهی از کردها در سراسر فلات آناتولی تا کرانههای دریای مدیترانه پراکندهاند. این جمعیت که بیشتر کردهای آناتولی مرکزی خوانده میشوند بیشتر باشندگان برخی استانهای مرکزی آناتولی چون استان قونیه را شکل میدهند.
کردستان ایران
در ایران کردها در شمال غربی و غرب کشور زندگی میکنند. در استان آذربایجان غربی: بوکان، ماکو، کتور، شاپور، مهاباد، ارومیه، سردشت، پیرانشهر؛ در استان اردلان که استان کردستان خوانده میشود و به مرکزیت سنندج است: شهرهای سقز، بانه، مریوان، قروه، بیجار و هورامان؛ در استان کرمانشاهان به مرکزیت کرمانشاه: اسلامآباد غرب, گیلان غرب، سرپل ذهاب، پاوه، صحنه، کنگاور، جوانرود، روانسر و قصر شیرین؛ در استان ایلام به مرکزیت ایلام:شهرستانهای ایلام، بدره، ایوان، ملکشاهی، مهران، شیروان و چرداول کردنشین هستند. هم چنین در گروههای جداگانه دیگری از کردها در خراسان نظیر بجنورد, قوچان, درگز, شیروان, اسفراین و در استان فارس و کرمان هستند. کردهای زیادی در شهرهای بزرگی چون حومه تهران و مشهد زندگی میکنند. در شرق و خارج از ایران، ایل مهم کردی در بلوچستان یافت میشود.
کردستان عراق
در عراق کردها در شمال و شمال شرقی کشور در استانهای اربیل، سلیمانیه، دهوک و قسمتهایی از استانهای نینوا و دیاله، کرکوک و صلاحالدین حضور دارند. سمچر و شیخان مردمی یزیدی دارند. لواهای کرکوک اربیل و سلیمانی (تماماً کرد) و لوای دیاله، ناحیههای خانقین و مندلی که در آن کردهای ایران از غرب زاگرس همسایهاند. کردهای در بغداد و موصل پرشمارند.
کردستان سوریه
در سوریه آنها سه بخش شمال کشور و در جنوب اتوبانی که سرحدی را شکل میدهد و آنها با همتایانشان در ترکیه در تماس مستقیم هستند. کمبربندی ۴۰ کیلومتری در داغ کرد؛ گروهی (۶۰*۴۰ کیلومتر) در شرق فرات که رود به سوریه نزدیک جرابلوس و نهایتاً کمبربندی ۲۵۰ کیلومتری در ۳۰ کیلومتری در جزیره بین خابور حضور دارند. دمشق حما و حلب هزاران کرد دارند.
در ماورا قفقاز، هنوز کردهایی زندگی میکنند. در ارمنستان در رایونهای اپران، بسرگچر، هوکتمبریا تالین و اچمیادزین، در جمهوری آذربایجان ۲۵ روستا در رایونهای کلباجان، لاچین و کوباتلی هستند. کردهایی در باکو، ایروان و تفلیس زندگی میکنند.
حدود نادقیق سرحدات کردستان از تخمین دقیق مساحت آن جلوگیری میکند. دائرةالمعارف بریتنیکا، طول کردستان را ۶۰۰ مایل و پهنایش را ۱۵۰ مایل تخمین میزند. قاموس العالم، استانبول ۱۸۹۶، که درباره ولایات کرد عثمانیست طول آن را ۹۰۰ کیلومتر مینویسد. و پهنایش را بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ کیلومتر. در حال حاضر، استانهای مختلف کردستان ۱۹۰۰۰۰ کیلومتر مربع را در تریکه، ۱۲۵۰۰۰ کیلومتر مربع را در ایران، ۶۵۰۰۰ کیلومتر مربع را در عراق، و ۱۲۰۰۰ کیلومتر مربع را در سوریه در بر میگیرند. کل مساحت کردستان حدوداً ۳۹۲۰۰۰ کیلومتر تخمین زده میشود.
در حالی که بسیاری از کردها در خارج از کردستان قومی زندگی میکنند، بسیاری غیر کردها هم در کردستان زندگی میکنند. در ترکیه، ترکها همه جا هستند. ولی در شمال برخی اوستها و چرکسها و در جنوب برخی مسیحیان سیریاک و یاکوبی هم زندگی میکنند. ارامنه کاملاً محو شدهاند. در ایران، در غرب دریاجه ارومیه و در عراق در منطقه دهوک-زاخو و کرکوک به برخی کلدانیها و آشوریان برمی خوریم و در شهرها اندکی ارامنه زندگی میکنند. یهودیان که زمانی حضور زیادی داشتند از ۱۹۴۸ همگی مهاجرت کردهاند. در کرکوک برخی ترکمنها زندگی میکنند.
انسانشناسی کردستان
این که آیا مردمان کرد، که در گذرگاه مردمی متفاوت ترک، ایرانی، قفقازی و عرب قرار گرفتهاند و با هر کدامشان روابطی صمیمی دارند، دارای خصوصیاتی هستند که ممکن است به طور واضح از دیگران قابل تمییز باشد، سوالیست که طرحش مشروع است و بسیاری از دانشوران سعی کردهاند جنبههای انسان شناسانهای را که منجر به این فرایند تمییز میشود را تشخیص بدهند. واضح است که این مساله ربطی به جستجو برای یک نژاد کردی ندارد، گرچه برخی تفاوتهای مهم ژنتیک بین جمعیتهای کم و بیش همگن دارای گروههای خونی خاص یکسان، اثبات پذیر است. پژوهشهای انسان شناسانه بر روی کردها بیش از یک قرن قبل توسط E.Duhhousset (1863(و N.V. Khanikoff)1866 شروع شد. این تحقیقات در همه نواحی کردستان انجام شدهاند.
در ایران، اول توسط محققین فوقالذکر، سپس توسط M.Houssay در ۱۸۸۷، در ماوراقفقاز توسط E. Chantre در ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ و Pantukhoff در ۱۸۹۱؛ در ترکیه در درههای بین دجله و فرات، جنوب دریای سیاه در کاراکوس، در تمروت داغ در غرب دریاچه وان، و در زنجیرلی؛ در سوریه در دمشق. یزیدیان قفقاز را Eliseyev در ۱۸۸۷ و Ivanovsky در ۱۹۰۰؛ یزیدیان سنجر و شیخان و عراق در زاخو، رواندیز، اکرا و کرکوک و سلیمانی را Field در ۱۹۳۴ انجام دادند؛ آخری تا ۱۹۵۱ و ۱۹۵۲ منتشر نشده بود. همهٔ این پژوهشها با حساب شمار نسبتاً محدودی افراد مورد مطالعه (چند صد یا بیشتر نفر از هزاران ساکن) و روشهای واقعاً علمی مورد استفاده در واقع ارزیابی نمونهاند. برخی جهانگردان یادداشتهای خود را ارائه کرده و برخی عکسها را بدان افزودهاند. با وجود همه اینها، و به این دلیل که مشاهدات در خصوص کردها از مناطق متفاوتی هستند، نتایج حاصله همواره به خوبی مطابقت نمیکنند. تلاش شده آنها را از نظر انسانشناسی طبقهبندی کنند. کردهای عربی از کردهای شرقی و جنوبی متمایز شدهاند. غربیها از نوع چشم آبی، درازسر (dolichocephany) هستند. دیگران، چشم سیاه، قهوهای، پهن سر (Brachycephaly) هستند. یک گروه خود را هم نژاد ترکان (Sekban, Inan) یا ایرانیان (Modi) میدانند دیگران خود را نزدیک به اعراب یا ارامنه میدانند. عکسهای مشخصی از مارک سایکس یا سوبریر گونههایی را در بین کردها نشان میدهند: عرب، یهودی، انجیلی، نسطوری و ترکمن. این همان چیزیست که Field تایید میکند و به نحوی علمی تر در عکسهای ۱۶۲ فرد از ۵۹۸ نفر مورد مطالعه بیان میکند. خود شخصاً انواع ارمنویید (۴۸)، بالکان (۱۲)، مدیترانهای اصلاح شده(۳۶)، ارو-آناتولی (۳۸)، ایرانی ناب یا مخلوط (۴)، آلپینویید (۱۲)، منگلویید (۱) و نگرویید (۱) را کشف میکند. نسبتها دقیقاً معادل ۲۳۵ یزیدی مورد مطالعه نیستند و مقایسه با آشوریان، اعراب شممر و صلوبه یا ترکمنان توسط مولف هم جالب توجه است. مشابهت مشاهده شده را بی شک میتوان با ازدواجهای بینابینی توضیح داد. ولی این موجب نمیشود دوهوست در ۱۸۶۳ مردم کرد را از نظر گونه یک همگنی نادر تشخیص دهد و Kappers (1931) اعتراف میکند که کردها با وجود تفاوتهای انسانشناسانهشان نژادی حقیقتاً خاص را شکل میدهند. بنابراین، میشود در جمعبندی مطالعات اچ. فیلد نمای کردهای عراق را این گونه ارائه کرد: «کرد قدی متوسط دارد (۱٫۶۶ متر) و بدنی بلند اندامی کوتاه. پیشانی پهن و سر پهن و گرد است. پهن سری گسترده است. ارتفاع صورت متوسط است. بینی کاملاً مقعر است. کرد از عرب پرموتر است. مویش بسی موجدار و نرم است، معمولاً قهوهای تیره و چشمانش سیاه است. ولی موی بور و چشمان آبی هم یافت میشود، خصوصاً در مناطق غربی. رنگ پوست از عربها روشن تر است ولی از آشوریان کمتر روشن است. دندانها طبیعی اند و جایشان مناسب است. ساختمان عضلانی خوب است، و به طور کلی سالمند، از بین آنها که مشاهده شدهاند.»
با وجود همه اینها، این پژوهشهای انسنانشناسانه بر روی کردها بسیار ناقص و نامشخص تا بخواهیم از رویشان منشا این مردم را نتیجه بگیریم. ضروریست مطالعه زبان را تاریخ ترکیب کنیم.
مردمان کرد
مردم کُرد، قوم ایرانی هستند که در بخشهایی از خاورمیانه و آسیای مرکزی و در ایران به ویژه در شمالشرق و غرب ایران زندگی میکنند.
کردها در سراسر ایران در استانهای ایلام، آذربایجان غربی،کرمانشاه، کردستان، بلوچستان، همدان، خراسان شمالی، خراسان رضوی، گیلان، مازندران و استانهای قم، قزوین، کرمان، و استان فارس زندگی میکنند. بخش کردنشین جداشده از ایران (در جنگ چالدران)، کردستان ترکیه، کردستان عراق و کردستان سوریه هم اکنون جزئی از خاک سه کشور ترکیه، عراق، و سوریه میباشند، این سه کشور پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانی با توافق انگلستان، درسال ۱۹۲۳ تأسیس شدند. در جمهوری آذربایجان، جمهوری ارمنستان، جمهوری ازبکستان و جمهوری تاجیکستان، نیز کردها زندگی میکنند.
جمعیت کردها در سال ۲۰۰۹، ۲۸٬۵ تا ۲۹٬۸۶۳٬۰۰۰ میلیون تن برآورد شده است که ۶٫۵ تا ۷ میلیون تن از آنها در ایران زندگی میکنند.
زبان کردی اخصبسیار متنوع (بادینی، کرمانجی، سورانی، زازا، کلهری، کردی ایلامی، لکی و...) بوده و لهجههای متعدد دارد مانند:لهجه ملکشاهی، هرکی، مکری، سلیمانیهای، اردلانی، کرمانشاهی، بایزیدی، عبدویی، زندی. زبان کردی با دسته شمالی لهجههای ایرانی غربی بعض مشابهات دارد، و از زبانهای مهم دسته غربی به شمار میرود وصاحب شعرها و تصنیفها، قصهها و سنتهای ادبی است. بیشتر کردها مسلمان هستند و سایر آنان نیز یزیدی، یارسان (اهل حق)، مسیحی و یهودی هستند. کردها جشن نوروز و جشنهای مولودی را گرامی میدارند. از نامدارترین افراد کرد صلاحالدین ایوبی، جلال طالبانی، مسعود بارزانی، مصطفی بارزانی، شیخ محمود برزنجی(معروف به مَلک کردستان)، فرامرز اسدی، قاضی محمد،شرفخان بدلیسی،عبدالرحمان قاسملو، ابو حنیفه دینوری،عبدالله اوجالان ،حاجی باباشیخ را میتوان نام برد. از شاعران نامدار کرد ،ابوالقاسم لاهوتی، رحیم معینی کرمانشاهی، مستوره اردلان و مولوی کرد، نالی، قانع، ملا مصطفی بیسارانی، هیمن، وفایی و ... را میتوان نام برد. امیرنظام گروسی دانشمند و سیاستمدار دوره ناصرالدین شاه قاجار کرد بوده است. همچنین سردار عزیزخان مکری وزیر جنگ ناصرالدین شاه قاجار نیز کرد بوده است. استادان حسن زیرک، ناصر رزازی، شهرام ناظری،ماهسون کیرمزی گول،محمد ماملی، سید علی اصغر کردستانی، مظهر خالقی، کامکاران، سوسن (خواننده) ،عباس کمندی و... از بزرگترین استادان موسیقی و آواز کردی هستند.درودگری، قالی و جاجیم و گلیم بافی (به ویژه قالی بیجار) از صنایع دستی عمده کردها است.
پیشینهٔ واژه کرد
ریشه واژه کرد به درستی مشخص نیست.رینولدز بر این باور است نام کرد از واژه کوردو که برای نخستینبار در یک سنگنبشته سومری مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد با عنوان "زمین کار-دا" آمده است در ارتباط است. کوردو از نظر ریشهشناسی مربوط به اصطلاح آشوری اورارتو که همان آرارت میباشد است.به باور آستریان، منطقیترین توضیح این است که این واژه با کیرتیها (یک قبیله باستانی) در ارتباط باشد.
برخی بر این عقیدهاند که نام کرد برگرفته از سرزمین باستانی کردوئنا در جنوب دریاچه وان بوده است. برخی نیز اعتقاد دارند ریشه این نام از قوم باستان گوتی گرفته شده است.
واژه کرد به صورت (کورت) در متون پارسی میانه دیده میشود و از پارسی میانه به زبان عربی به صورت "کرد" انتقال یافته است.
پس از حمله اعراب به ایران، ایرانیان دست به شورشهای متعدد و مقاومت زدند. مثلاً محمد بن جریر طبری مینویسد:
…در همین روز خبر رسید که «موصل» بشوریده و کردان در آنجا پراکندهاند. مُسَیببن زُهیر، حاکم کوفه، که دوست یحییبن خالد برمکی بود، به منصور خلیفه عباسی پیشنهاد کرد که کار خواباندن شورش کردان را به خالد برمکی واگذارد که «او برای خواباندن آن شورش تواناست». منصور این پیشنهاد را پذیرفت و خالد را به حکومت موصل برگماشت…. غالب مورخان و جغرافیانویسان قدیم مانند اصطخری و ابن بلخی و مسعودی مورخ نامدار پس از اسلام، واژهٔ کرد را در دوران تاریخی پس از حمله اعراب به ایران به معنای کوچنشینان ایرانیتبار به کار بردهاند.
شرفالدین بدلیسی حدود کردستان را در روزگار صفوی و در کتاب شرفنامه خود ذکر میکند و در شرفنامه سرزمین کردستان و حکام کرد را برمیشمارد.
احمد کسروی، در شیخ صفی و تبارش، تاریخ تبار و زبان مردم آذربایجان مینویسد: پیش از صفوی هیچ شاعر ترکگویی در آذربایجان پیدا نشد و همگی مردم، هر که ماد و آریاییتبار بودند به زبان پهلوی آذری گفتگو میکردند که همانند فارسی و لری و کردی بود.
در دوران اسلامی واژه کرد به معنای رمهگردانان و کوچنشینان ایرانیتبار به کار رفته است و طوایف دیگر ایرانی را نیز "کرد" نامیدهاند. از دوران سلجوقیان، مناطق وسیع کوهستانی غرب فلات ایران کردستان نام میگیرد. اما معنای اجتماعی واژه کرد هنوز ادامه دارد و شرفخان بدلیسی کردها را بر پایهٔ شیوهٔ زندگی و اجتماعی نزدیک، به چهار گونه تعریف میکند که از نظر زبان و شیوه زندگی از یکدیگر متفاوتند: کلهر، لر، گوران و کرمانج. ولی او مردمان رعیت که چنین شیوه زندگی را نداشتند یا جزو قبیلهای نبودند را کرد حساب نمیکند.. مینورسکی نیز در رابطه با این عبارت شرفخان بدلیسی بر این نظر است که تنها کرمانجی و شاید کلهری را امروز بتوان جزو زبانهای کردی دانست، اما لری و گورانی از زبان کردی جدا هستند.
حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و الانبیا مینویسد:پارسیان، دیلمیان (یکی از گروههای مهم ایرانیزبان) را کردهای طبرستان میدانستند - چنانکه اعراب را کردهای سورستان.
یاقوت حموی مردمان ساسون را «الاکراد السناسنه» میخواند.
ولادمیر الکسیویچ ایوانف میگوید نام کرد در سدههای میانه (کم و بیش از سده پنجم میلادی تا شانزدهم میلادی) نامی بود که بر همهٔ رمهگران و کوچگران ایرانی اطلاق میشد.
مکنزی میگوید:اگر به حدود دوران گسترش امپراتوری عربها نگاه کنیم، خواهیم یافت که عنوان کرد با رمهگر و کوچگر دارای یک معنی است.
مارتین فان براینسن، پژوهشگر هلندی و کردشناس میگوید :
نام قومی "کرد" که در منابع قرن نخست اسلام دیده میشود بر یک پدیده رمهگرایی و شاید واحدهای سیاسی نامیده میشد و نه یک گروه زبانی. چندین بار حتی "کردهای عرب" در منابع نام برده شدند. اما در پایان قرن دهم میلادی، این نام برای گروههای متعدد رمهگران و کوچگران ایرانیزبان به کار میرفته است که از دریاچهٔ وان تا دریاچهٔ ارومیه و مناطقی از قفقاز زندگی میکردند.. اگر در آن زمان روستانشینی بودند که به زبانهای کردی امروز تکلم میکردند، هنوز نام "کرد" در آن زمان شامل آنها نمیشد.
ولادمیر مینورسکی ایرانشناس و مورخ و کردشناس نیز میگوید: در زمان پس از حمله اعراب، لغت قومی کرد برای تیرههای قبایل گوناگون ایرانیتبار و ایرانیشده بکار میرفت.
ریچارد فرای، ایرانشناس و پروفسور دانشگاه هاروارد نیز میگوید:
قبایل همیشه بخشی از تاریخ ایران بودند هرچند منابع در مورد آنها کم است زیرا آنها خود تاریخساز نبودند. عنوان فراگیر و عامیانه "کرد" که در بسیاری از کتابهای عربی و حتی پهلوی (کارنامه اردشیر بابکان) دیده میشود نامی بود که فراگیرنده همه کوچگران و چادرنشنیان بود حتی اگر با مردمانی که امروز نام "کرد" دارند از پیوند زبانی نبودند. برای نمونه، برخی از منابع مردمان لرستان را کرد نامیدند و همچنین قبایل کوهستان و حتی بلوچان کرمان..
در کارنامه اردشیر بابکان (پاپکان) هم کردان به معنی عشایر و شبان آمده است، نه نام و نژاد یا قبیله. در گویش طبری امروز نیز کلمهٔ کرد به معنی چوپان و شبان است.
آنچه که روشن است، تحول واژهٔ کرد از یک معنی اجتماعی و شیوهٔ زندگی گروههای مختلف ایرانیتبار به معنی قومی امروز آن بسیار طول کشید.
تاریخ
به طور کلی از بدو تاریخ کوههای بالای میانرودان مسکن و جایگاه مردمی بوده است که با امپراتوریهای جلگهها یعنی امپراتوریهای بابل و آشور در جنگ بودهاند و گاه آنها را شکست میدادهاند. مادها پس از ورود به زاگرس اقوام بومی آنجا یعنی کاسیها و لولوبیان و گوتیان و دیگر اقوام آسیانی را در خود حل کردند و زبان خود را در منطقه رواج کامل دادند. زبانهای کردی (سورانی/کرمانجی) با سایر زبانهای ایرانی مانند فارسی و بختیاری و تالشی و گیلکی و بلوچی از یک ریشهٔ واحد هستند..
گرنوت وینفوهر بیشتر کردی را نزدیک به زبان پهلوی اشکانی میداند.
در دورههای تاریخ، منطقهٔ کردستان بخشی از امپراتوریهای ماد، هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی گشت. در زمان ساسانیان منطقه امروزی عراق را ناحیه آسورستان یا دل ایرانشهر مینامیدند. بیشتر بخش شرقی منطقه امروزی کردستان عراق در زمان ساسانیان در استان شادپیروز قرار داشت. پروفسور ان لمبتون در تاریخ ایلات ایران از قول ابن بلخی مینویسد: کردان زبدگان لشکر ساسانی بودند.
تمام سرزمین کردستان یکی از ایالات ایران بودهاست. در جنگ چالدران (۱۵۱۴ میلادی) بر اثر شکست ایران در برابر امپراتوری عثمانی بخش بزرگی از کردستان از ایران جدا شد و نصیب امپراتوری عثمانی گردید. امپراتوری عثمانی سالها بر بخش جداشده سرزمین کردستان از ایران، فرمان راندند تا اینکه با پایان جنگ جهانی اول و نابودی امپراتوری عثمانی متصرفات آن: سرزمین کردستان، سرزمینهای عربی، آسیای کوچک و بالکان تدریجاً تقسیم و یا مستقل گردیدند. بخش جدا شدهٔ سرزمین کردستان از ایران، در نقشهٔ جغرافیای امروزی در سه کشور ترکیه، عراق، و سوریه قرار میگیرد.
استفاده از نامهای مادی که مستقیماً به پادشاهان و سرداران ماد یا اعلام فرهنگی آنها مرتبط است در نامهای کردی به وفور کاربرد دارد. از نامهای کردی مورد استفاده در بین مردم که با تاریخ ماد مرتبط است میتوان به: آباکو آترین آتوی آرباکو آرتیکا و... همهٔ این نامهای از مدخل ۱ تا ۴۰ یکی از کتب مربوط به نامهای کردی و بخش حرف آ برداشت شده که خود ناشی از وسعت این نامها است.
جمعیت و سرزمین کردستان
به علت اینکه آمارگیری دقیقی از جمعیت کردها انجام نگرفته تمام آمارهای ارائه شده تخمینی هستند. بنا بر برآوردهای غیررسمی جمعیت و مساحت این منطقه به طور تقریبی در سال ۲۰۰۹، ۲۸٬۵ تا ۳۰ میلیون تن در منطقهای به وسعت ۱۹۰۰۰۰ کیلومتر مربع است. ناحیه زیست کردزبانها عمدتاً کوهستانی است که از شرق به دامنههای شرقی کوههای زاگرس منتهی میشود. از این قسمت به طرف جنوب و حد فاصل همدان و سنندج امتداد مییابد. در طرف جنوب هم کرمانشاه، و بخشهایی از ایلام و از طرف دیگر به کرکوک و موصل ختم میشود. از شمال به طرف ماردین، ویرانشهر و اورفه امتداد یافته، آن گاه از شمال به طرف ملاطیه و حوزه رود فرات میرود تا به کمالیه میرسد. در قسمتهای شمالی کردستان محدود به کوهستانهای مرگانداغ و هارالداغ است که به طرف ارزنجان و ارزروم امتداد مییابد. البته در تمام مناطق ذکر شده بسیاری اقوام غیر کردزبان نیز زندگی میکنند.
کوههای این منطقه در زمستان پوشیده از برف است و در تابستان با آب شدن برفها، به مانند فرشی سبز رنگ از زیباترین مناطق دیدنی جهان میشود. چراگاههای آن که در دورانهای دور پرورشدهندهٔ اسبهای مادی بودهاند امروزه نیز برای چرای رمهها و دامهای ایلهای کرد ایران از اهمیت به سزایی برخوردارند. مناطق کردستان اگر چه کوهستانی است اما همین مناطق کوهستانی دارای درههای وسیع و حاصلخیزی نیز است.
زبان
هنگامی که از زبان کردی سخن به میان میآید، مقصود زبانی است که کردها هم اینک با آن سخن میگویند. زبانشناسان و شرقشناسان غربی گفتهاند که: این زبان از زبانهای هندواروپایی و خانوادههای هند و ایرانی و در زمرهٔ زبانهای ایرانی است و با زبان فارسی شباهت بسیاری دارد.
کردی از ریشه زبانهای ایران قبل از حمله اعراب به ایران است. این گویش از عربی و ترکی تأثیر چندان نپذیرفته و کمابیش اصیل ماندهاست. زبان کردی دارای ادبی پهناور است. قدیمترین نوشته به زبان پهلوی اشکانی قبالهای است که از اورامان در کردستان به دست آمده.
کردی که اکثر کردها در (ایران، ترکیه، عراق و سوریه) با آن صحبت میکنند زبان ادبی و نیمهرسمی به شمار میرود و در کشور عراق از زمان اشغال قوای انگلیس (۱۹۱۸ م.) تاکنون در مدارس تدریس میشود.
زبان کردی شامل گویشهای متعددی است. یکی کورمانجی شرقی یا مکری در بوکان، سلیمانیه و سنه؛ و یکی کورمانجی غربی در دیار بکر و رضائیه و ایروان و ارزروم و شمال سوریه و شمال خراسان. گروه اصلی دیگر یا گروه کردی جنوبی در منطقه کرمانشاه زندگی میکنند.
کرمانجی گویش کردهای شمال خراسان، ناحیه مرزی ایران و ترکیه، روستاهای تکاب و شاهیندژ، شرق ترکیه و شمال عراق است. سورانی در بخش میانی مناطق کردنشین ایران و همچنین در نیمه جنوبی کردستان عراق صحبت میشود. شهرهای اصلی سورانیزبان عبارتند از: بوکان، مهاباد، سنندج، سلیمانیه، اربیل و کرکوک که بدان تکلم دارند. کردی جنوبی دارای لهجههای کردی کرمانشاهی، کلیایی، سنجابی، کلهری، لکی و فیلی است که در استان کرمانشاه و بخشهایی از استان ایلام و مناطق هممرز با این دو استان در کشور عراق یعنی استان دیاله و بخشهایی از کرکوک و موسل بدان تکلم دارند.
به نظر دانشمندان زبانشناس و شرقشناس قبایل ماد و پارس همزبان بوده و هر دو به یک گویش سخن میگفتهاند. تئودور نولدکه خاورشناس آلمانی، معتقد است که زبان مادی بدون شک خویشاوندی بسیار نزدیکی با زبان پارسی باستان داشته، اکنون با کاوش در مناطق غرب ایران از مادها آثاری در تپه هگمتانه در دست است. پروفسور ن. مکنزی نوشته است که در نظر اول میتوان انتظار داشت که منظور از زبان مادی زبان کردی است. معتبرترین زبانشناس زبان کُردی ولادیمیر مینورسکی نیز همین نظر را تأیید میکند:
«اگر کردها از نوادگان مادها نباشند، پس بر سر ملتی چنین کهن و مقتدر چه آمدهاست و این همه قبیله و تیرهٔ مختلف کرد که به یک زبان ایرانی و جدای از زبان دیگر ایرانیان تکلم میکنند؛ از کجا آمدهاند؟» (مینورسکی ۱۹۷۳)
مادها در سال ۶۱۲ پیش از میلاد مسیح امپراتوری بزرگ ماد را بنیان نهادند و بدین ترتیب زبان مادی به زبان رسمی بدل شد. از آن زمان تا هنگام انتشار اسلام در کردستان، سیزده قرن سپری شده است. در این مدت طولانی سرزمین ماد بزرگ و کوچک و سرزمینهای دیگری که به سرزمین ماد ملحق شدهاند؛ از حیث نظامی و سیاسی بسیار دست به دست شدهاند. و قدرت سیاسی به دست افراد مختلفی - که زبان آنها با زبان مادها متفاوت بوده است - افتاده است. هر حکومتی هم که بر سر کار آمده زبان خود را به عنوان زبان رسمی تحمیل کرده است. در اوضاع و احوال آن روزگاران، که تمامی بنیادهای اجتماعی کمرنگ شده و رو به افول نهاده بوده است، این جابهجایی در قدرت نمیتواند از تأثیر نهادن بر این بنیادها برکنار بوده باشد. تاریخ، برخی رویدادها را ثبت کردهاست که طی آن، سلطهٔ سیاسی بر یک سرزمین، تغییرات نژادی بنیادی و ایستایی زبان را در آن سرزمین باعث شده است. امروز رد پای تأثیر جابهجایی در قدرت را در شرق قلمرو امپراتوری ماد به وضوح میتوآن دید. به عکس در بخشی از غرب سرزمین ماد، بنیادها همچنان دست نخورده ماندهاست. بلکه تسلط مادها وضعیت نژادی و زبانی برخی از سرزمینهایی را که بعداً به قلمرو مادها ملحق شد، تغییر داده و به مسیر توسعهٔ مادی کشانده است و به موازات بخش غربی قلمرو خود، آنها را توسعه داده است. بیشتر تاریخشناسان پر آوازه براین باورند که، کردهای امروز نوادگان مادهای دیروزند.
زبان پارتی (پهلوانیک)، که به نظر زبانشناسان همراه با زبان مادی در زمرهٔ زبانهای شمال غربی، خانوادهٔ زبانهای ایرانی جای میگیرند؛ بیش از دیگر زبانها بر زبان کردی تأثیر نهاده است و امروزه رد پای این تأثیرات در گویش آیینی زبان کردی، دیده میشود.
همزمان با سقوط و فروپاشی امپراتوری ساسانی و حمله اعراب به ایران در ایران، وقفهٔ تازهای برای زبان کردی آغاز شد. زبان مادی در آن زمان به نسبت زبان رایج دوران اقتدار امپراتوری ماد، دستخوش تغییرات ۱۳۰۰ ساله شده بود. به همان نسبت که زبان پارسی باستان پیشرفت کرده و به زبان دری/پارسیک تبدیل شده و آمادگی و ظرفیت آنرا یافتهاست که زبان پارسی کنونی از آن جدا شود؛ زبان مادی هم پیشرفت کرده و دستخوش چنان تحولات و دگرگونیهایی شده؛ که استخراج زبان کردی از آن ممکن شده باشد.
مطالعات ژنشناختی
قائلشدن ریشهٔ ایرانی و به تبع آن هندواروپایی برای کردان، از لحاظ تاریخی بدین سبب بودهاست که کردی از زبانهای ایرانیاست. پس فرضیهٔ ایرانیتبار بودن کردان با توجه به قراین زبانشناختی بودهاست و نه ژنشناختی.
پژوهشهای میانرشتهای اخیر، بهویژه با نظر در دیانآی این مردمان، تصویر غامضتری از واقعیت ترسیم کردهاند. طبق این پژوهشها، قدیمترین نیاکانِ کردان از اخلافِ بومیانِ اولیهٔ هلالِ خصیب در عصرِ نوسنگی بودهاند. جایگاه جغرافیایی ایشان بیرونِ ایران امروزی جایی در شمال غربی آن میبود. ایرانیزبانشدن این بومیان چند هزاره سپستر، در پیِ درآمدنِ چندین موجِ نخبگانِ جنگاورِ ایرانیزبان از آسیای میانه به سرزمینهای ایشان بوده است.
از جمله نتایج جالبی که از مطالعات ژنشناختی حاصل شدهاست قرابت توارثی کردان و یهودیان است. برای نمونه یهودیان به کردان نزدیکترند تا به عربان فلسطین.
دین و مذهب
در استان کردستان و بخشهایی از استان آذربایجان غربی اهلسنت هستند. در استان کرمانشاه بخشی شیعه و بخشی اهلسنت هستند و در ایلام صد درصد مردم شیعه هستند. در بین کردها نزدیک به ۵۰ هزار خانوار و شاید بیشتر یزیدی هستند. علاوه بر این، جمعیت قابل ملاحظهای از کردها که به یارسان و اهل حق معروفند در میان کردها هستند که مرکز سکونت آنها منطقه دالاهو و کرمانشاه و بصورت پراکنده در کردستان است. سایر کردها نیز مسیحی یا یهودی هستند.
فرهنگ و آداب و رسوم
بوکه باران، از آداب و رسوم بارانخواهی در کردستان است که در ایام خشکسالی یا سالهایی که میزان بارندگی آن کم است برگزار میشود. بوک به معنی عروسک است. دختران نوجوان روستا با استفاده از دو تکه چوب عروسکی ساخته و لباسی از پارچههای رنگی بر تن آن عروسک میپوشانند و برای آن سربندی درست میکنند. سپس آن عروسک را در دست میگیرند و در حالی که شعر میخوانند در کوچهها میگردند. هنگام عبور «بوکه باران» از کوچهها اهالی بر آن عروسک آب میپاشند به نیت این که باران و گندم در آن سال فراوان باشد. اهالی هدایایی مانند تخم مرغ، پول و یا گردو به دختران میدهند. دختران پس از گذراندن بوک (عروسک) از همه کوچهها آن را به قبرستان و یا زیارتگاه موجود در روستا میبرند، سپس آن را میسوزانند و یا به آب میاندازند و هدایای جمعآوری شده را بین خود تقسیم میکنند. اهالی روستای هشمیز از دهستان ژاورود شرقی، بخش مرکزی شهر سنندج در منطقهای سرد و خشک در ۳۶ کیلومتری جنوب غرب سنندج به این عروسک «بووکه چووینه»(bokâ cuwina) گویند و آن عروسک چوبی را در گهوارهای گذاشته و میچرخانند. این دختران هنگام چرخاندن عروسک در کوچهها اشعاری را آوازوار و آهنگین و به صورت دستهجمعی میخوانند.
ایلهای کرد ایران
نواحی کُردنشین ایران شامل: قسمت غربی استان آذربایجان غربی از ناحیه ماکو شروع میشود و با در برگرفتن نیمهٔ غربی استان و برخی از شهرهای جنوب دریاچه ارومیه، شامل دیگر استانهای غرب ایران یعنی استان کردستان، کرمانشاه و ایلام میشود. در استان آذربایجان غربی قسمت غربی شهرستانهای، ارومیه، ماکو، خوی، سلماس و در قسمت جنوبی استان آذربایجان غربی، شهرستانهای اشنویه، مهاباد، بوکان، پیرانشهر، سردشت، بخشهایی از نقده، تکاب و شاهین دژ کردنشین هستند. بخشهایی از خراسان: در قسمتهای از استان خراسان شمالی و قسمتهایی از خراسان رضوی نیز مناطقی وجود دارند که مردم در آن مناطق به کرمانجی صحبت میکنند که از این میان میتوان به مناطق: اسفراین، بجنورد، شیروان، قوچان، درگز، چناران و باجگیران اشاره نمود. مردم کردتبار منطقهٔ خراسان بنا به منابع تاریخی نوادگان کردهایی هستند که در زمان شاه عباس از منطقه باختری دریاچه ارومیه به این نواحی برای نگاهداری از مرزهای ایران کوچ داده شدند و بنا به روایتی دیگر شاه عباس آنان را به خاطر تضعیف سرکشی خانهای کرمانجی و بکار بردن آنان در مقابله با حملات بیامان ازبکان به خراسان بزرگ کوچاند.
زبان کردی
زبان کردی یکی از زبانهای هندواروپایی در شاخهٔ زبانهای ایرانی غربی است . همچنین کردی به زنجیره گویشی ای گفته میشود که کردها هم اینک با آن سخن میگویند. زبان کردی یا زبانهای کردی از زبانهای ایرانی شاخه غربی هستند که با زبان فارسی و بلوچی خویشاوندی دارند. تعریف یک زبان به عنوان «کردی» همواره دستخوش عوامل غیر زبانشناختی بهویژه عوامل سیاسی، و فرهنگی است.. در واقع «زبان کُردی» به مانند زبان فارسی به معنای یک زبان با یک شکل استاندارد و مرز و تعریف مشخص نیست بلکه امروزه به طیفی از زبانهای ایرانی شمال غربی اطلاق میشود که گاه به هم نزدیک و گاه نسبت به هم از نظر زبانشناسی دورند. این زبانها که در پی تصمیمات اجتماعی/سیاسی در دوران معاصر نام «کردی» به خود گرفتهاند عبارتند از: کرمانجی، کلهری، سورانی، گورانی و اورامانی. زبان زازا را نیز گروهی جزو زبانهای کردی بهشمار آوردهاند.
زبان کردی شباهت زیادی به زبانهای بلوچی، گیلکی، و تالشی دارد، این زبان ها نیز متعلق به زیرگروه شمال غربی زبانهای ایرانی هستند. از دیگر زبانهای مشابه به زبان کردی که زیرگروه جنوب غربی زبانهای ایرانی به شمار میایند، لری و بختیاری و فارسی هستند. که هرکدام در مناطق وسیعی تکلم می شوند.
گویشهای مختلف عمدتاً در بخشهایی از ایران، عراق، سوریه و ترکیه مورد استفاده قرار میگیرد. جمعیتهای پراکنده کرد همچنین در جمهوری آذربایجان، ارمنستان، لبنان و اسرائیل نیز زندگی میکنند.
پیشینه و اصالت
پیشینه و اصالت این زبان نیز گاهوبیگاه از سوی محققان، زبان شناسان، تاریخ نویسان و ... گاه مورد تردید و گاه مورد تائید بوده، بسیاری از محققان زبانشناس آن را بازمانده همان زبان مادی دانسته، برخی آن را مشابه اوستا می دانند و برخی دیگر به کلی ارتباط بین زبان کردی و زبان مادها را رد میکنند . اما واقعیت چیست ؟ آیا از مادها به عنوان یک ملت مقتدر که زمانی بر قسمتی از آسیا حکمرانی کردهاند قبیلهای هم بر جای نمانده ؟ جواب این سئوال در نوشتههای پروفسور ولادیمیر مینورسکی خاورشناس روسی است که میگوید : زبان کردی به طور قطع از ریشه زبان مادی است . و مینویسد : اگر کردها از نوادگان مادها نباشند، پس بر سر ملتی چنین کهن و مقتدر چه آمدهاست و این همه قبیله و تیره مختلف کرد که به یک زبان واحد و جدای از زبان دیگر ایرانیان تکلم میکنند؛ از کجا آمدهاند؟».
این نظریه بعدها توسط ایلیا گرشویچ دیگر زبانشناس روسی بسط داده شد و وی اولین مدارک زبان شناختی را برای اثبات ریشه مادی زبان کردی مطرح کرد. جان لیمبرت خاورشناس آمریکایی٬ نیز معتقد است که مادها از اجداد کردها میباشند.
همچنین پروفسور گرنوت وینفور زبانشناس آلمانی، نیز اعتقاد دارد که اکثریت کسانی که امروزه به زبان کردی سخن می گویند به احتمال زیاد سابقاً از متکلمان به گویشهای زبان مادی بودهاند.
در مقابل، گارنیک آساتریان نیز معتقد است که تنها بازمانده زبان مادی شاید تاتی در آذربایجان و زبانهای مرکزی کاشان باشد». حال اینکه شبیهترین زبانها به زبان کردی، بلوچی، گیلکی، و تالشی هستند، این زبانها نیز چون زبان کردی متعلق به زیرگروه شمال غربی زبانهای ایرانی هستند و هیچ شباهت نزدیکی با شاخه زبانهای جنوب غربی ندارد که بتوان کردی را شبیه به زبانهای شاخه جنوب غربی به حساب آورد . ضمن اینکه دیگر زبانهای نزدیک به زبان کردی که زیرگروه جنوب غربی زبانهای ایرانی به شمار میآیند خود زبان فارسی را نیز شامل میشود.
گویش ها
ر برخی دستهبندیها کردی به سه دسته اصلی شماری، جنوبی و میانه تقسیم شده که خود شامل بیست و دو نوع گویش میباشد و هر گویش نوع نگارش و تلفظ خاصی دارد. تلاش برای یک زبان استاندارد برای کردی نتوانسته به موفقیتهای چشمگیری برسد.
شاخههای اصلی زبان کردی عبارتند از:
کردی شمال-غرب:کرمانجی
کردی مرکز:سورانی
گویشهای جنوبی کردی:کرمانشاهی، کردی ایلامی، کلهری، و لکی.
زبان کردی سورانی در عراق زبان رسمی است در حالی که در کشور سوریه ممنوع است. تا اوت ۲۰۰۲ در ترکیه محدودیتهای شدیدی بر آن (کردی کرمانجی) اعمال میشد گرچه هنوز کاربرد آن در ترکیه محدود است .. در ایران نیز در برخی رسانهها امکان استفاده از آن وجود دارد در حالی که استفاده از آن در نظام آموزشی دولتی هنوز صورت نپذیرفتهاست.
زبان کردی اخص را کرمانجی مینامند که خود لهجههای متعدد دارد مانند: مکری، سلیمانیهای، اردلانی، کرمانشاهی، بایزیدی، عبدویی، ملکشاهی، زندی. زبان کردی با دسته شمالی لهجههای ایرانی غربی بعض مشابهات دارد، و از زبانهای مهم دسته غربی بشمار میرود وصاحب اشعار و تصانیف، قصص و سنن ادبی است.
کلهری، سورانی، زازا
شامل لهجههای : کلیایی، فیلی، زنگنه، گورانی، قصری و ... است که جغرافیایش در کردستان ایران شامل استانهای کرمانشاه، کردستان، ایلام و بخشی از همدان و در حریم کردستان ( جنوب کردستان ) در شهرهای چون : خانقین، مندلی، زرباطیه، بدره، جسان، جلولا و دیگر مناطق پیوسته به آن میباشد.
گویش زازا-گوران( هورامی ):
شامل دو بخش زازاکی و هورامی است که از نظر جغرافیایی بسیار از هم دورند اما از نقطه نظر زبانی بسیار به هم نزدیکند و این نزدیکی شامل دستور زبان، دایره واژگان، طرز تلفظ واژگان و غیره اگرچه از نظر سازمان ایلی و جغرافیا هیچ پیوستگی باهم ندارند . منطقه جغرافیایی هورامی شامل مناطقی در استانهای کرمانشاه و کردستان در کردستان ایران و قسمتهایی از استان سلیمانیه در کردستان عراق میباشد . منطقه جغرافیایی زازاکی نیز در درسیم و بخشهایی از الازیغ، ارزنجان و دیاربکر میباشد.
گویش سورانی:
شامل لهجههای : مکری، بابانی، سورانی،گروسی،اردلانی و جافی است . و جغرافیای آن در حوزه حضور ایلات گویشور آن یعنی در کردستان عراق در استانهای اربیل، سلیمانیه، کرکوک، و شهرهای پیرامون آنها و در کردستان ایران در استانهای آذربایجان غربی و کردستان به مرکزیت سنندج میباشد .
گویش لکی:
شامل لهجههای چون : عثمانوند، جلالوند، چغلوندی، کاکاوندی و ... جغرافیای آن در کردستان ایران ، هرسین در استان کرمانشاه و مناطق و روستاهای اطراف آن، نورآباد، الشتر، کوهدشت و دلفان در استان لرستان، برخی مناطق استان ایلام را شامل میشود . باید اشاره داشت در برخی مناطق چون کوهدشت جمعیتهای لک و لر با هم در این جغرافیا زندگی میکنند .
کردهای گورانی، زازاکی، و شبکی
گورانی زبانی است که متمایز از کرمانجی و سورانی به نظر میرسد، اما با هر دو زبان ذکر شده واژگان مشترک دارد و در دستور زبان برخی شباهتها با سورانی را دارد. با وجود تفاوتها زبان گورانی به عنوان بخشی از زبان کردی طبقهبندی شدهاست. این شاید به علت این واقعیت است که که گورانیزبانان که در سراسر بخشهای جنوبی و جنوب شرقی کردستان پخش شدهاند، خود را با عنوان کُرد معرفی میکنند و زبان گورانی توسط سایر گروههای قومی گویش نمیشود. دانشوران اروپایی معتقدند که گورانی از کردی جدا است و کردی مترادف با گروه کرمانجیزبان است، در حالی که کردها معتقدند که زبان کردی هر یک از زبانهای منحصربهفرد یا گویشهایی که توسط کردها گویش میشود و توسط گروههای قومی همسایه گویش نمیشود را در برمیگیرد.
زبان گورانی (که شامل اورامی میشود) اغلب به عنوان بخشی از شاخه زازا-گورانی زبانهای هندوایرانی و ایرانی طبقهبندی میشود. زبان زازاکی که در قسمتهای شمالی کردستان گویش میشود، هم از نظر دستوری و هم از نظر واژگان متفاوت است و به طور کلی توسط گویشوران گورانی قابل فهم نیست اما مرتبط با گورانی در نظر گرفته میشود. تقریباً همه جوامع زازاکیزبان، و نیز گویشوران یک زبان از نزدیک مرتبط دیگر به نام شبکی که در بخشهایی از کردستان عراق گویش میشود، خود را جزء قومیت کُرد میدانند.
فیزیولوژی ورزشی
فیزیولوژی ورزشی به ۴ بخش فراگیر تقسیم میشود: آمادگی جسمانی، فیزیولوژی ماهیچهها، فیزیولوژی گردش خون،

فیزیولوژی تنفس
بدن انسان برای اینکه بتواند نقش خود را به طور مؤثر در زندگی ایفا کند باید از آمادگی جسمانی خوبی برخوردار باشد یعنی به طور مداوم انرژی لازم را در اختیار داشته باشد تا بتواند وظایف خود را به نحو احسن انجام دهد. وقتی سخن از آمادگی جسمانی به میان میآید مقصود از آن داشتن چنان قلب، رگهای خونی و ششها و ماهیچههایی است که بتوانند وظایف خود را به خوبی انجام دهند و با شور و نشاط تمام در فعالیتها و تفریحات سالمی شرکت کنند که افراد عادی و غیر فعال از انجام آنها ناتوانند. عوامل متعددی در آمادگی جسمانی مؤثر است اما چهار عامل بیش از عوامل دیگر در این میان ایفای نقش میکنند این عوامل عبارتاند از (نیروی ماهیچه، استقامت ماهیچه، انعطاف ماهیچه و استقامت قلبی ریوی) می باشد.
نیروی ماهیچه
همانطور که میدانید حدود ۴۰ درصد وزن بدن را ماهیچه تشکیل میدهد این ماهیچهها در خود تولید انرژی میکنند که این نیرو، نیروی ماهیچه نامیده میشود که البته قابل اندازهگیری نیز هست. مهمترین عامل شناخته شده در آمادگی جسمانی استعداد و توانایی ماهیچهها در وارد کردن نیرو یا مقاومت در برابر آن است. تمرینات قدرتی از عواملی است که سبب حجیم شدن تارهای ماهیچهای میشود و توانایی فرد را در تولید نیروی بیشتر افزایش میدهد، این افزایش میتواند به دلایل عصبی (فراخوانی تارهای بیشتر و تحریک واحدهای عصبی-ماهیچهای بزرگتر)باشد یا به دلیلی مثل افزایش رها سازی یون کلسیم یا افزایش تماس تارهای اکتین و میوزین. قدرت ماهیچه اهمیت بسیاری در ورزشهای مختلف و البته فعالیتهای روزانه دارد بسیاری از مردان و حتی زنان از ماهیچهها بازو و سرشانه ضعیفی برخوردار هستند که باعث ضعف در فعالیتهای ورزشی و روزانه و ایجاد درد و بیماری در سنین بالا میشود..
استقامت ماهیچه
ماهیچهها در خود انرژی ذخیره میکنند. این عمل به ماهیچهها امکان میدهد که مدت زیادی به فعالیت خود ادامه دهند. این عمل ماهیچهها را استقامت ماهیچهای گویند. استقامت ماهیچهای عبارت است از ظرفیت یک ماهیچه یا گروهی از ماهیچهها برای انقباض مداوم. معمولاً استقامت ماهیچه را با قدرت ماهیچهای اشتباه میگیرند ولی باید توجه کرد که معمولاً استقامت ماهیچهای عبارت است از توانایی در کاربرد قدرت و نگهداری این توانایی برای مدت نسبتاً طولانی. برای مثال در فعالیتهایی چون: برف پارو کردن، چمن زدن، نظافت و یا حرکات ورزشی چون دراز و نشست، بالا کشیدن بدن در حالت بارفیکس و... استقامت ماهیچهای نقش اساسی دارد که میشود با تمرینات منظم ورزشی آن را افزایش داد.
انعطاف ماهیچه
توانایی در کاربرد ماهیچهها در وسیعترین دامنه حرکت آنها به دور مفصلها را انعطاف پذیری گویند. این عامل در آمادگی جسمانی از اهمیت ویژهای برخوردار است. با تمرینات ورزشی میزان توانایی مفاصل بدن در خم شدن و چرخیدن بیشتر میشود و در نتیجه کارایی ماهیچهها بهبود مییابد اگر مفاصل از انعطاف کمی برخوردار باشند محدودیت حرکتی برای بدن ایجاد میشود. انعطاف پذیری در فعالیتهای روزانه چون باغبانی، خانه داری، فعالیتهای ورزشی که احتیاج به نرمی و انعطاف پذیری دارند مؤثر است. که البته این نقش در فعالیتهای ورزشی چون ژیمناستیک، دو و میدانی و... پر رنگ تر میشود.
استقامت قلبی و ریوی
بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران ورزشی عقیده دارند که عامل استقامت قلبی ریوی در آمادگی جسمانی بیش از عوامل دیگر اهمیت دارد و بعضی دیگر دقیقاً بر عکس این نظریه مهر تأیید زدند. اما تجربه نشان دادهاست که استقامت قلبی ریوی از عوامل اساسی آمادگی جسمانی است و با تمرینات استقامتی شدید و سنگین میتوان آن را ارتقاء بخشید.
فیزیولوژی ماهیچه
ماهیچهها دستگاهی هستند که مواد غذایی را از صورت شیمیایی به صورت انرژی مکانیکی یا کار تبدیل میکنند. میدانیم که حرکات بدن از انقباض ماهیچهها حاصل
در بخش ماهیچهها مخطط ۲ مطلب را بررسی میکنیم: ۱- انقباض ماهیچه، ۲- منابع انرژی ماهیچه.
انقباض ماهیچه: اگر طول ماهیچه به هنگام انقباض تغییر نکند این انقباض را (هم طول) میگویند. در این نوع انقباض جسم مقاوم جابه جا نمیشود تمام انرژی حاصل از انقباض به حرارت تبدیل میشود. ولی اگر انقباض ماهیچه به کوتاه شدن آن منجر شود آن انقباض را (هم تنش) میگویند که باعث میشود جسمی که در برابر ماهیچه قرار میگیرد جابه جا شود. سرعت انقباض ماهیچه با مقدار وزنهای که در مقابل آن قرار میگیرد رابطه عکس دارد. اگر هیچ نیرویی در برابر ماهیچه قرار نگیرد ماهیچه سریعاً منقبض میشود ولی اگر به تدریج نیروی مخالف افزایش مییابد از سرعت انقباض کاسته میشود. تا اینکه اگر میزان نیروی مخالف برابر با نیروی ماهیچه شود سرعت کوتاه شدن یا انقباض به صفر خواهد رسید.
منابع تامین انرژی
ماهیچه برای آنکه به حالت انقباض درآید احتیاج به انرژی دارد. منبع اصلی انرژی ماهیچه آدنوزین تری فسفات است که به مقدار کمی در ماهیچه وجود دارد ولی به مقدار زیادی انرژی آزاد میکند. کراتین فسفات منبع انرژی دیگری است که در سلولهای ماهیچهای ذخیره میشود. اگر مقدار آدنوزین تری فسفات در سلول بیش از اندازه لازم باشد انرژی اضافی صرف تولیدکراتین فسفات میشود و در نتیجه مقدار بیشتری از انرژی ذخیره خواهد شد. به مجرد ذخیره آدنوزین تری فسفات در ماهیچه کراتین فسفات موجود به سرعت و سهولت به آدنوزین تری فسفات تبدیل میشود و در نتیجه کراتین فسفات باعث ثابت ماندن مقدار آدنوزین تری فسفات ماهیچه میشود. انرژی حاصل از کراتین فسفات و آدنوزین تری فسفات برای مدت کوتاهی انرژی لازم را تأمین میکنند پس در فعالیتهای شدید بدنی که بیش از چند دقیقه طول میکشد باید منبع دیگری از انرژی وجود داشته باشد. این انرژی از تجزیه گلیگوژن حاصل میشود و چون این واکنش در مجاورت اکسیژن قرار میگیرد آن را هوازی یا (با اکسیژن) میگویند. اگر اکسیژن به اندازه کافی برای این واکنشهای شیمیایی وجود نداشته باشد در ماهیچه اسیدلاکتیک تولید میشود. قسمت اعظم این اسیدلاکتیک مجدداً به گلوکز و گلیگوژن تبدیل میشود و مقداری از آن در ماهیچه بر جای میماند. در ورزشهای سخت و طولانی و مخصوصاً افرادی که از آمادگی جسمانی کمی برخوردارند خستگی ماهیچهها بعد از ورزش مربوط به اسیدلاکتیک باقیمانده در ماهیچهاست، میزان خستگی با مقدار اسیدلاکتیک موجود در ماهیچه رابطه مستقیم دارد.
تولید انرژی در بدن به ۳ طریق انجام میگیرد که ۲ طریق آنها برای تولیدآدنوزین تری فسفات نیاز به اکسیژن ندارند (بی هوازی) و در سومین طریقه وجود اکسیژن کاملاً ضروری است که به آن (هوازی) گویند:
سیستم تامین انرژی فسفاژن ATP-Pc
در ورزشهایی چون: پرتاب نیزه، پرتاب دیسک، دو ۱۰۰ متر و شیرجه یا فعالیتهایی که زمان اجرای آن بسیار کم است (حدود ۱۰ ثانیه) و با حداکثر شدت انجام میشوند انرژی مورد نیاز را از این سیستم تأمین میکنند. آدنوزین تری فسفات وکراتین فسفات موجود در ماهیچه به صورت ذخیره وجود دارند و به هنگام فعالیت انرژی مورد لزوم را تهیه میکنند. در این سیستم برای تأمین انرژی احتیاجی به حضور اکسیژن نیست (بی هوازی)
سیستم تامین انرژی بی هوازی(اسیدلاکتیک)
در ورزشهایی که زمان اجرای آنها بین ۱ تا ۳ دقیقه طول میکشد انرژی مورد نیازشان را از این طریق تأمین میکنند مثل دوهای ۴۰۰ و۸۰۰ متر وکشتی. هنگام اجرای این فعالیتها اکسیژن به قدر کافی در ماهیچه موجود نیست از اینرو گلوکز موجود در ماهیچه به اسیدلاکتیک و آدنوزین تری فسفات تبدیل میشود. در حقیقت در این سیستم گلوکز عامل اصلی تأمین کننده انرژی ماهیچهاست.
سیستم تامین انرژی هوازی
هر موجود زندهای برای ادامه زندگی و فعالیت احتیاج به اکسیژن دارد. بعد از چند دقیقه که اکسیژن به بدن نرسد، نه آدنوزین تری فسفات در بدن ساخته میشود و نه انرژی وجود دارد و در نتیجه زندگی پایان مییابد. در ورزشهایی که بیش از ۳ دقیقه طول میکشد ماهیچهها انرژی مورد نیاز را از تجزیه مواد غذایی در مقابل اکسیژن بدست میآورند. در دوهای ماراتن، کوهنوردی و... آدنوزین تری فسفات مورد نیاز ماهیچهها از این طریق تأمین میگردد. پروتئینها، گلیگوژن و چربیها از جمله مواد غذایی هستند که در این سیستم مورد استفاده قرار میگیرد و بیشترین مقدار تولید آدنوزین تری فسفات را نیز دارد.
برگشت به حالت اولیه و وام اکسیژن
همانطور که گفته شد برای اینکه بدن از حالت استراحت به حالت فعالیت درآید واکنشهای متعددی در ماهیچه صورت میگیرد تا انرژی لازم کسب شود. همچنین برگشت بدن از حالت فعالیت به حالت استراحت نیز بسیار مهم است که آن را برگشت به حالت اولیه یا تجدید قوا (Recovery) گویند. ذخیره اکسیژن بدن هنگام فعالیتهای شدید به مصرف سوخت و ساز بدن میرسد؛ در نتیجه هنگام استراحت مقدار اکسیژنی که از ذخیره بدن گرفته شدهاست باید دوباره به بدن باز گردد و اسیدلاکتیک جمع شده در ماهیچهها نیز باید از سلولهای ماهیچهای خارج شودکه البته هر دو نیز هوازی هستند. انرژی از دست رفته بدن را وام اکسیژن (Oxygen Debt) گویند. مقدار وام اکسیژن برابر است با مقدار اکسیژن مورد نیاز در هنگام فعالیت؛ اگر نوع فعالیت شخص ملایم، طولانی و یکنواخت باشد بدن میتواند انرژی مورد نیاز را از هوا بگیرد و وام اکسیژن به وجود نمیآید والی اگر فعالیت شخص شدید باشد به طوری که او مجبور باشد با کمبود انرژی به فعالیت خود ادامه دهد مبتلا به وام اکسیژن میشود. مدت زمانی که طول میکشد تا بدن به حالت اول برگردد بستگی به مدت، شدت و آمادگی جسمانی فرد دارد؛ بعد از فعالیتها در ۲ یا ۳ دقیقه اول مصرف اکسیژن به شدت پایین میآید اما از این شدت به تدریج کاسته میشود تا به حالت یکنواخت برسد. اگر شخص بعد از فعالیت ورزشی خود، به جای استراحت، کار سادهای مثل راه رفتن یا دویدن آرام (سرد کردن) را انجام دهد اسیدلاکتیک موجود در بدن زودتر از بین میرود (در این مورد در فصل علم تمرین به طور کامل توضیح داده شدهاست)
فیزیولوژی دستگاه گردش خون
دستگاه گردش خون از رگها و قلب تشکیل شده که خون تیره و روشن در آنها جریان دارد. قلب به صورت تلمبهای قوی خون روشن را از راه سرخرگ آئورت و سرخرگ ششی به بدن میفرستد و از طرفی سیاهرگهای اجوف فوقانی و تحتانی خون تیره را از بدن به قلب بر میگردانند. به استثنای سیاهرگ ششی که خون روشن و تیره را از ششها به قلب بر میگرداند. یاختههای بدن پیوسته در حال فعالیت اند و برای ادامه حیات و فعالیت خود موادی را میسوزانند و مواد دیگری را دفع میکنند دستگاه گردش خون عهده دار رساندن مواد سوختنی به سلولها و خارج کردن مواد زائد است. قلب از چهار حفره تشکیل شدهاست. دو حفره در طرف راست و دو حفره در طرف چپ. دو حفره بالایی را دهلیز و دو حفره پایینی را بطن میگویند. بطن باعث به حرکت درآمدن خون در بدن میشود و اگر بطن از انقباض بیفتد خون از گردش خواهد ایستاد. شکل قلب شبیه مخروطی است که قاعده آن در بالا و نوک آن در پایین در انتهای بطنها است. در موقع ضربان دو دهلیز با هم منقبض میشوند و بعد از مدت نسبتاً کوتاهی دو بطن منقبض میشوند بعد از این انقباض توقف بیشتر و طولانی تری وجود دارد که به منزلة استراحت قلب است. مدت انقباض بطنها در افراد بالغ ۳/۰ ثانیه و مدت انبساط آنها ۵/۰ ثانیه طول میکشد روی هم رفته یک دوره کامل قلبی ۸/۰ ثانیه طول میکشد بنابراین در هر دقیقه تقریباً ۷۰ دورة قلبی صورت میگیرد و این رقم را تعداد ضربان قلب گویند. همانطور که میدانید در حدود 8 درصد وزن بدن را خون تشکیل میدهد یعنی یک شخص معمولی با وزن در حدود۷۰ کیلوگرم دارای ۵ تا ۶ لیتر خون است قسمت اعظم خون را گلبولهای قرمز تشکیل میدهند. کمبود اکسیژن معمولاً موجب افزایش گلبولهای قرمز خون میشود به همین دلیل است که در ارتفاعات زیاد ورزشکاران استقامتی قادر نیستند رکوردهای جهانی از خود به جا بگذارند چون در مکانهای مرتفع فشار نسبی اکسیژن در هوای تنفسی کم است و شخص ورزشکار قادر نیست به راحتی اکسیژن مورد نیاز را در هنگام ورزش از هوا کسب کند لذا این امر در کارایی او اثر نامطلوب میگذارد.
فیزیولوژی دستگاه تنفسی
طبق تعاریف کتابهای فیزیولوژی، تنفس عبارت است از جذب اکسیژن و دفع انیدریدکربنیک به وسیله سلول زنده، خواه این سلول حیوانی باشد، خواه نباتی.
عمل تنفس طی ۲ مرحله متمایز انجام میشود: تنفس خارجی: که عبارت است از حرکت هوا به داخل ریهها، انتقال اکسیژن از ریهها به خون و انتقال انیدریدکربنیک از خون به ریهها. تنفس سلولی یا داخلی: که شامل جذب اکسیژن و تولید انیدریدکربنیک توسط سلولها میشود. انقباض حجاب حاجز یا دیافراگم و پایین آمدن در محوطه شکم باعث بزرگ شدن قفسه سینه از بالا به پایین میشود. همزمان با این عمل ماهیچهها شکم بتدریج شل میشود و با انقباض ماهیچهها بین دندهای، دندهها به بالا کشیده میشود و استخوان جناغ را به جلو میراند این عمل قفسه سینه را از جلو به عقب میبرد و از طرفین بزرگ میکند؛ با بزرگ شدن حجم قفسه سینه فشار موجود در ریهها از فشار جو کاهش مییابد و باعث حرکت هوا به داخل ریهها میشوند این عمل آنقدر ادامه پیدا میکند تا فشار هوا در ریهها با فشار جو برابر گردد. کلیه اعمال بالا را دم گویند. اما عمل بازدم در حالت استراحت نتیجه شل شدن ماهیچهها دمی و بازگشت ریهها به حالت قبل صورت میگیرد با بالا رفتن ماهیچه دیافراگم و بازگشت حجم قفسه سینه به حالت استراحت، فشار هوا در ریهها از جو بیشتر میشود و آن قدر هوا از ریهها خارج میشود تا فشار ریهها دوباره با فشار جو برابر گردد،عمل بازدم در حالت ورزش کاملاً تغییر کرده واز یک حرکت پاسیو(غیر فعال) به یک حرکت اکتیو(فعال)تبدیل می شود.
حجم جاری و تهویه ریوی
حجم هوایی که با هر بار حرکت به داخل ریهها جریان مییابد را حجم جاری مینامند و مقدار آن بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلی لیتر است و تهویه ریوی عبارت است از حجم جاری ضرب در تعداد حرکات تنفسی در دقیقه که معمولاً بین ۱۰ تا ۲۰ بار در حالت استراحت است. در هنگام ورزش تعداد حرکات تنفسی افزایش پیدا میکند و عمیق تر میشود تا جایی که در فعالیتهای شدید ورزشی ماهیچهها دمی و بازدمی فعال میشوند و تهویه ریوی تا حدود ۱۰۰ لیتر در دقیقه افزایش مییابد. حداکثر تهویه ریوی ممکن است به ۱۵۰ لیتر در دقیقه هم برسد ولی افزایش تهویه ریوی اگر از ۱۰۰ لیتر در دقیقه بیشتر شود به افزایش جذب اکسیژن کمکی نمیکند زیرا به نظر میرسد که انتقال اکسیژن بیش از این مقدار به بافتها، توسط ماهیچهها قلب و ماهیچهها تنفس محدود میشود.
ورزش حرفهای
ورزش حرفهای به ورزشی گفته میشود که در آن ورزشکاران برای فعالیت خود دستمزد دریافت میکنند. ورزش حرفهای در نقطه مقابل ورزش آماتور قرار میگیرد که در آن ورزشکاران فقط برای علاقه شخصی به ورزش میپردازند.
اغلب ورزشهایی که به صورت حرفهای دنبال میشوند، ورزشکاران آماتوری نیز دارند که تعداد آنها بسیار بیشتر از همتایان حرفهای خود است. طرفداران ورزش آماتور معمولاً ورزش حرفهای را در تضاد با اصول اخلاقی ورزش میدانند و معتقدند رقابتهای ورزشی نباید وسیله امرار معاش باشد. این گروه در برخی رشتههای ورزشی تا مدتها توانستند در مقابل جاذبههای مالی و تبلیغاتی ورزش حرفهای مقاومت کنند. برای مثال اتحاد راگبی برای سالها یک ورزش نیمهوقت مخصوص آماتورها باقیمانده بود.
ورزشکارانی که در سطح اول ورزش حرفهای فعالیت میکنند درآمدهای بسیار بالایی را دریافت میکنند. تایگر وودز بازیکن گلف اهل آمریکا پردرآمدترین ورزشکار دنیاست و بر اساس گزارش سال ۲۰۰۹ نشریه فوربز مجموع جوایز و دستمزدهایی که وی از فعالیتهای ورزشی خود دریافت کرده از یک میلیارد دلار فراتر رفتهاست. مایکل جردن بازیکن بسکتبال آمریکایی با ۸۰۰ میلیون دلار و میشاییل شوماخر راننده فرمول یک آلمانی با حدود ۷۰۰ میلیون دلار درآمد از ورزش در رتبههای بعدی قرار میگیرند.
ده بازیکن برتر تنیس دنیا به طور میانگین سالانه ۳ میلیون دلار دریافت میکنند و میانگین درآمد بازیکنان لیگ برتر بیسبال آمریکا ۳ میلیون و ۴۴۰ هزار دلار بودهاست. در فصل ۱۱-۲۰۱۰ میانگین دستمزد بازیکنان لیگ برتر فوتبال انگلستان ۷ میلیون پوند، بازیکنان سری آ فوتبال ایتالیا ۵ میلیون یورو و بازیکنان بوندسلیگا ۳.۳ میلیون یورو بودهاست.
فیزیولوژی ورزشی به ۴ بخش فراگیر تقسیم میشود: آمادگی جسمانی، فیزیولوژی ماهیچهها، فیزیولوژی گردش خون،

فیزیولوژی تنفس
بدن انسان برای اینکه بتواند نقش خود را به طور مؤثر در زندگی ایفا کند باید از آمادگی جسمانی خوبی برخوردار باشد یعنی به طور مداوم انرژی لازم را در اختیار داشته باشد تا بتواند وظایف خود را به نحو احسن انجام دهد. وقتی سخن از آمادگی جسمانی به میان میآید مقصود از آن داشتن چنان قلب، رگهای خونی و ششها و ماهیچههایی است که بتوانند وظایف خود را به خوبی انجام دهند و با شور و نشاط تمام در فعالیتها و تفریحات سالمی شرکت کنند که افراد عادی و غیر فعال از انجام آنها ناتوانند. عوامل متعددی در آمادگی جسمانی مؤثر است اما چهار عامل بیش از عوامل دیگر در این میان ایفای نقش میکنند این عوامل عبارتاند از (نیروی ماهیچه، استقامت ماهیچه، انعطاف ماهیچه و استقامت قلبی ریوی) می باشد.
نیروی ماهیچه
همانطور که میدانید حدود ۴۰ درصد وزن بدن را ماهیچه تشکیل میدهد این ماهیچهها در خود تولید انرژی میکنند که این نیرو، نیروی ماهیچه نامیده میشود که البته قابل اندازهگیری نیز هست. مهمترین عامل شناخته شده در آمادگی جسمانی استعداد و توانایی ماهیچهها در وارد کردن نیرو یا مقاومت در برابر آن است. تمرینات قدرتی از عواملی است که سبب حجیم شدن تارهای ماهیچهای میشود و توانایی فرد را در تولید نیروی بیشتر افزایش میدهد، این افزایش میتواند به دلایل عصبی (فراخوانی تارهای بیشتر و تحریک واحدهای عصبی-ماهیچهای بزرگتر)باشد یا به دلیلی مثل افزایش رها سازی یون کلسیم یا افزایش تماس تارهای اکتین و میوزین. قدرت ماهیچه اهمیت بسیاری در ورزشهای مختلف و البته فعالیتهای روزانه دارد بسیاری از مردان و حتی زنان از ماهیچهها بازو و سرشانه ضعیفی برخوردار هستند که باعث ضعف در فعالیتهای ورزشی و روزانه و ایجاد درد و بیماری در سنین بالا میشود..
استقامت ماهیچه
ماهیچهها در خود انرژی ذخیره میکنند. این عمل به ماهیچهها امکان میدهد که مدت زیادی به فعالیت خود ادامه دهند. این عمل ماهیچهها را استقامت ماهیچهای گویند. استقامت ماهیچهای عبارت است از ظرفیت یک ماهیچه یا گروهی از ماهیچهها برای انقباض مداوم. معمولاً استقامت ماهیچه را با قدرت ماهیچهای اشتباه میگیرند ولی باید توجه کرد که معمولاً استقامت ماهیچهای عبارت است از توانایی در کاربرد قدرت و نگهداری این توانایی برای مدت نسبتاً طولانی. برای مثال در فعالیتهایی چون: برف پارو کردن، چمن زدن، نظافت و یا حرکات ورزشی چون دراز و نشست، بالا کشیدن بدن در حالت بارفیکس و... استقامت ماهیچهای نقش اساسی دارد که میشود با تمرینات منظم ورزشی آن را افزایش داد.
انعطاف ماهیچه
توانایی در کاربرد ماهیچهها در وسیعترین دامنه حرکت آنها به دور مفصلها را انعطاف پذیری گویند. این عامل در آمادگی جسمانی از اهمیت ویژهای برخوردار است. با تمرینات ورزشی میزان توانایی مفاصل بدن در خم شدن و چرخیدن بیشتر میشود و در نتیجه کارایی ماهیچهها بهبود مییابد اگر مفاصل از انعطاف کمی برخوردار باشند محدودیت حرکتی برای بدن ایجاد میشود. انعطاف پذیری در فعالیتهای روزانه چون باغبانی، خانه داری، فعالیتهای ورزشی که احتیاج به نرمی و انعطاف پذیری دارند مؤثر است. که البته این نقش در فعالیتهای ورزشی چون ژیمناستیک، دو و میدانی و... پر رنگ تر میشود.
استقامت قلبی و ریوی
بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران ورزشی عقیده دارند که عامل استقامت قلبی ریوی در آمادگی جسمانی بیش از عوامل دیگر اهمیت دارد و بعضی دیگر دقیقاً بر عکس این نظریه مهر تأیید زدند. اما تجربه نشان دادهاست که استقامت قلبی ریوی از عوامل اساسی آمادگی جسمانی است و با تمرینات استقامتی شدید و سنگین میتوان آن را ارتقاء بخشید.
فیزیولوژی ماهیچه
ماهیچهها دستگاهی هستند که مواد غذایی را از صورت شیمیایی به صورت انرژی مکانیکی یا کار تبدیل میکنند. میدانیم که حرکات بدن از انقباض ماهیچهها حاصل
در بخش ماهیچهها مخطط ۲ مطلب را بررسی میکنیم: ۱- انقباض ماهیچه، ۲- منابع انرژی ماهیچه.
انقباض ماهیچه: اگر طول ماهیچه به هنگام انقباض تغییر نکند این انقباض را (هم طول) میگویند. در این نوع انقباض جسم مقاوم جابه جا نمیشود تمام انرژی حاصل از انقباض به حرارت تبدیل میشود. ولی اگر انقباض ماهیچه به کوتاه شدن آن منجر شود آن انقباض را (هم تنش) میگویند که باعث میشود جسمی که در برابر ماهیچه قرار میگیرد جابه جا شود. سرعت انقباض ماهیچه با مقدار وزنهای که در مقابل آن قرار میگیرد رابطه عکس دارد. اگر هیچ نیرویی در برابر ماهیچه قرار نگیرد ماهیچه سریعاً منقبض میشود ولی اگر به تدریج نیروی مخالف افزایش مییابد از سرعت انقباض کاسته میشود. تا اینکه اگر میزان نیروی مخالف برابر با نیروی ماهیچه شود سرعت کوتاه شدن یا انقباض به صفر خواهد رسید.
منابع تامین انرژی
ماهیچه برای آنکه به حالت انقباض درآید احتیاج به انرژی دارد. منبع اصلی انرژی ماهیچه آدنوزین تری فسفات است که به مقدار کمی در ماهیچه وجود دارد ولی به مقدار زیادی انرژی آزاد میکند. کراتین فسفات منبع انرژی دیگری است که در سلولهای ماهیچهای ذخیره میشود. اگر مقدار آدنوزین تری فسفات در سلول بیش از اندازه لازم باشد انرژی اضافی صرف تولیدکراتین فسفات میشود و در نتیجه مقدار بیشتری از انرژی ذخیره خواهد شد. به مجرد ذخیره آدنوزین تری فسفات در ماهیچه کراتین فسفات موجود به سرعت و سهولت به آدنوزین تری فسفات تبدیل میشود و در نتیجه کراتین فسفات باعث ثابت ماندن مقدار آدنوزین تری فسفات ماهیچه میشود. انرژی حاصل از کراتین فسفات و آدنوزین تری فسفات برای مدت کوتاهی انرژی لازم را تأمین میکنند پس در فعالیتهای شدید بدنی که بیش از چند دقیقه طول میکشد باید منبع دیگری از انرژی وجود داشته باشد. این انرژی از تجزیه گلیگوژن حاصل میشود و چون این واکنش در مجاورت اکسیژن قرار میگیرد آن را هوازی یا (با اکسیژن) میگویند. اگر اکسیژن به اندازه کافی برای این واکنشهای شیمیایی وجود نداشته باشد در ماهیچه اسیدلاکتیک تولید میشود. قسمت اعظم این اسیدلاکتیک مجدداً به گلوکز و گلیگوژن تبدیل میشود و مقداری از آن در ماهیچه بر جای میماند. در ورزشهای سخت و طولانی و مخصوصاً افرادی که از آمادگی جسمانی کمی برخوردارند خستگی ماهیچهها بعد از ورزش مربوط به اسیدلاکتیک باقیمانده در ماهیچهاست، میزان خستگی با مقدار اسیدلاکتیک موجود در ماهیچه رابطه مستقیم دارد.
تولید انرژی در بدن به ۳ طریق انجام میگیرد که ۲ طریق آنها برای تولیدآدنوزین تری فسفات نیاز به اکسیژن ندارند (بی هوازی) و در سومین طریقه وجود اکسیژن کاملاً ضروری است که به آن (هوازی) گویند:
سیستم تامین انرژی فسفاژن ATP-Pc
در ورزشهایی چون: پرتاب نیزه، پرتاب دیسک، دو ۱۰۰ متر و شیرجه یا فعالیتهایی که زمان اجرای آن بسیار کم است (حدود ۱۰ ثانیه) و با حداکثر شدت انجام میشوند انرژی مورد نیاز را از این سیستم تأمین میکنند. آدنوزین تری فسفات وکراتین فسفات موجود در ماهیچه به صورت ذخیره وجود دارند و به هنگام فعالیت انرژی مورد لزوم را تهیه میکنند. در این سیستم برای تأمین انرژی احتیاجی به حضور اکسیژن نیست (بی هوازی)
سیستم تامین انرژی بی هوازی(اسیدلاکتیک)
در ورزشهایی که زمان اجرای آنها بین ۱ تا ۳ دقیقه طول میکشد انرژی مورد نیازشان را از این طریق تأمین میکنند مثل دوهای ۴۰۰ و۸۰۰ متر وکشتی. هنگام اجرای این فعالیتها اکسیژن به قدر کافی در ماهیچه موجود نیست از اینرو گلوکز موجود در ماهیچه به اسیدلاکتیک و آدنوزین تری فسفات تبدیل میشود. در حقیقت در این سیستم گلوکز عامل اصلی تأمین کننده انرژی ماهیچهاست.
سیستم تامین انرژی هوازی
هر موجود زندهای برای ادامه زندگی و فعالیت احتیاج به اکسیژن دارد. بعد از چند دقیقه که اکسیژن به بدن نرسد، نه آدنوزین تری فسفات در بدن ساخته میشود و نه انرژی وجود دارد و در نتیجه زندگی پایان مییابد. در ورزشهایی که بیش از ۳ دقیقه طول میکشد ماهیچهها انرژی مورد نیاز را از تجزیه مواد غذایی در مقابل اکسیژن بدست میآورند. در دوهای ماراتن، کوهنوردی و... آدنوزین تری فسفات مورد نیاز ماهیچهها از این طریق تأمین میگردد. پروتئینها، گلیگوژن و چربیها از جمله مواد غذایی هستند که در این سیستم مورد استفاده قرار میگیرد و بیشترین مقدار تولید آدنوزین تری فسفات را نیز دارد.
برگشت به حالت اولیه و وام اکسیژن
همانطور که گفته شد برای اینکه بدن از حالت استراحت به حالت فعالیت درآید واکنشهای متعددی در ماهیچه صورت میگیرد تا انرژی لازم کسب شود. همچنین برگشت بدن از حالت فعالیت به حالت استراحت نیز بسیار مهم است که آن را برگشت به حالت اولیه یا تجدید قوا (Recovery) گویند. ذخیره اکسیژن بدن هنگام فعالیتهای شدید به مصرف سوخت و ساز بدن میرسد؛ در نتیجه هنگام استراحت مقدار اکسیژنی که از ذخیره بدن گرفته شدهاست باید دوباره به بدن باز گردد و اسیدلاکتیک جمع شده در ماهیچهها نیز باید از سلولهای ماهیچهای خارج شودکه البته هر دو نیز هوازی هستند. انرژی از دست رفته بدن را وام اکسیژن (Oxygen Debt) گویند. مقدار وام اکسیژن برابر است با مقدار اکسیژن مورد نیاز در هنگام فعالیت؛ اگر نوع فعالیت شخص ملایم، طولانی و یکنواخت باشد بدن میتواند انرژی مورد نیاز را از هوا بگیرد و وام اکسیژن به وجود نمیآید والی اگر فعالیت شخص شدید باشد به طوری که او مجبور باشد با کمبود انرژی به فعالیت خود ادامه دهد مبتلا به وام اکسیژن میشود. مدت زمانی که طول میکشد تا بدن به حالت اول برگردد بستگی به مدت، شدت و آمادگی جسمانی فرد دارد؛ بعد از فعالیتها در ۲ یا ۳ دقیقه اول مصرف اکسیژن به شدت پایین میآید اما از این شدت به تدریج کاسته میشود تا به حالت یکنواخت برسد. اگر شخص بعد از فعالیت ورزشی خود، به جای استراحت، کار سادهای مثل راه رفتن یا دویدن آرام (سرد کردن) را انجام دهد اسیدلاکتیک موجود در بدن زودتر از بین میرود (در این مورد در فصل علم تمرین به طور کامل توضیح داده شدهاست)
فیزیولوژی دستگاه گردش خون
دستگاه گردش خون از رگها و قلب تشکیل شده که خون تیره و روشن در آنها جریان دارد. قلب به صورت تلمبهای قوی خون روشن را از راه سرخرگ آئورت و سرخرگ ششی به بدن میفرستد و از طرفی سیاهرگهای اجوف فوقانی و تحتانی خون تیره را از بدن به قلب بر میگردانند. به استثنای سیاهرگ ششی که خون روشن و تیره را از ششها به قلب بر میگرداند. یاختههای بدن پیوسته در حال فعالیت اند و برای ادامه حیات و فعالیت خود موادی را میسوزانند و مواد دیگری را دفع میکنند دستگاه گردش خون عهده دار رساندن مواد سوختنی به سلولها و خارج کردن مواد زائد است. قلب از چهار حفره تشکیل شدهاست. دو حفره در طرف راست و دو حفره در طرف چپ. دو حفره بالایی را دهلیز و دو حفره پایینی را بطن میگویند. بطن باعث به حرکت درآمدن خون در بدن میشود و اگر بطن از انقباض بیفتد خون از گردش خواهد ایستاد. شکل قلب شبیه مخروطی است که قاعده آن در بالا و نوک آن در پایین در انتهای بطنها است. در موقع ضربان دو دهلیز با هم منقبض میشوند و بعد از مدت نسبتاً کوتاهی دو بطن منقبض میشوند بعد از این انقباض توقف بیشتر و طولانی تری وجود دارد که به منزلة استراحت قلب است. مدت انقباض بطنها در افراد بالغ ۳/۰ ثانیه و مدت انبساط آنها ۵/۰ ثانیه طول میکشد روی هم رفته یک دوره کامل قلبی ۸/۰ ثانیه طول میکشد بنابراین در هر دقیقه تقریباً ۷۰ دورة قلبی صورت میگیرد و این رقم را تعداد ضربان قلب گویند. همانطور که میدانید در حدود 8 درصد وزن بدن را خون تشکیل میدهد یعنی یک شخص معمولی با وزن در حدود۷۰ کیلوگرم دارای ۵ تا ۶ لیتر خون است قسمت اعظم خون را گلبولهای قرمز تشکیل میدهند. کمبود اکسیژن معمولاً موجب افزایش گلبولهای قرمز خون میشود به همین دلیل است که در ارتفاعات زیاد ورزشکاران استقامتی قادر نیستند رکوردهای جهانی از خود به جا بگذارند چون در مکانهای مرتفع فشار نسبی اکسیژن در هوای تنفسی کم است و شخص ورزشکار قادر نیست به راحتی اکسیژن مورد نیاز را در هنگام ورزش از هوا کسب کند لذا این امر در کارایی او اثر نامطلوب میگذارد.
فیزیولوژی دستگاه تنفسی
طبق تعاریف کتابهای فیزیولوژی، تنفس عبارت است از جذب اکسیژن و دفع انیدریدکربنیک به وسیله سلول زنده، خواه این سلول حیوانی باشد، خواه نباتی.
عمل تنفس طی ۲ مرحله متمایز انجام میشود: تنفس خارجی: که عبارت است از حرکت هوا به داخل ریهها، انتقال اکسیژن از ریهها به خون و انتقال انیدریدکربنیک از خون به ریهها. تنفس سلولی یا داخلی: که شامل جذب اکسیژن و تولید انیدریدکربنیک توسط سلولها میشود. انقباض حجاب حاجز یا دیافراگم و پایین آمدن در محوطه شکم باعث بزرگ شدن قفسه سینه از بالا به پایین میشود. همزمان با این عمل ماهیچهها شکم بتدریج شل میشود و با انقباض ماهیچهها بین دندهای، دندهها به بالا کشیده میشود و استخوان جناغ را به جلو میراند این عمل قفسه سینه را از جلو به عقب میبرد و از طرفین بزرگ میکند؛ با بزرگ شدن حجم قفسه سینه فشار موجود در ریهها از فشار جو کاهش مییابد و باعث حرکت هوا به داخل ریهها میشوند این عمل آنقدر ادامه پیدا میکند تا فشار هوا در ریهها با فشار جو برابر گردد. کلیه اعمال بالا را دم گویند. اما عمل بازدم در حالت استراحت نتیجه شل شدن ماهیچهها دمی و بازگشت ریهها به حالت قبل صورت میگیرد با بالا رفتن ماهیچه دیافراگم و بازگشت حجم قفسه سینه به حالت استراحت، فشار هوا در ریهها از جو بیشتر میشود و آن قدر هوا از ریهها خارج میشود تا فشار ریهها دوباره با فشار جو برابر گردد،عمل بازدم در حالت ورزش کاملاً تغییر کرده واز یک حرکت پاسیو(غیر فعال) به یک حرکت اکتیو(فعال)تبدیل می شود.
حجم جاری و تهویه ریوی
حجم هوایی که با هر بار حرکت به داخل ریهها جریان مییابد را حجم جاری مینامند و مقدار آن بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلی لیتر است و تهویه ریوی عبارت است از حجم جاری ضرب در تعداد حرکات تنفسی در دقیقه که معمولاً بین ۱۰ تا ۲۰ بار در حالت استراحت است. در هنگام ورزش تعداد حرکات تنفسی افزایش پیدا میکند و عمیق تر میشود تا جایی که در فعالیتهای شدید ورزشی ماهیچهها دمی و بازدمی فعال میشوند و تهویه ریوی تا حدود ۱۰۰ لیتر در دقیقه افزایش مییابد. حداکثر تهویه ریوی ممکن است به ۱۵۰ لیتر در دقیقه هم برسد ولی افزایش تهویه ریوی اگر از ۱۰۰ لیتر در دقیقه بیشتر شود به افزایش جذب اکسیژن کمکی نمیکند زیرا به نظر میرسد که انتقال اکسیژن بیش از این مقدار به بافتها، توسط ماهیچهها قلب و ماهیچهها تنفس محدود میشود.
ورزش حرفهای
ورزش حرفهای به ورزشی گفته میشود که در آن ورزشکاران برای فعالیت خود دستمزد دریافت میکنند. ورزش حرفهای در نقطه مقابل ورزش آماتور قرار میگیرد که در آن ورزشکاران فقط برای علاقه شخصی به ورزش میپردازند.
اغلب ورزشهایی که به صورت حرفهای دنبال میشوند، ورزشکاران آماتوری نیز دارند که تعداد آنها بسیار بیشتر از همتایان حرفهای خود است. طرفداران ورزش آماتور معمولاً ورزش حرفهای را در تضاد با اصول اخلاقی ورزش میدانند و معتقدند رقابتهای ورزشی نباید وسیله امرار معاش باشد. این گروه در برخی رشتههای ورزشی تا مدتها توانستند در مقابل جاذبههای مالی و تبلیغاتی ورزش حرفهای مقاومت کنند. برای مثال اتحاد راگبی برای سالها یک ورزش نیمهوقت مخصوص آماتورها باقیمانده بود.
ورزشکارانی که در سطح اول ورزش حرفهای فعالیت میکنند درآمدهای بسیار بالایی را دریافت میکنند. تایگر وودز بازیکن گلف اهل آمریکا پردرآمدترین ورزشکار دنیاست و بر اساس گزارش سال ۲۰۰۹ نشریه فوربز مجموع جوایز و دستمزدهایی که وی از فعالیتهای ورزشی خود دریافت کرده از یک میلیارد دلار فراتر رفتهاست. مایکل جردن بازیکن بسکتبال آمریکایی با ۸۰۰ میلیون دلار و میشاییل شوماخر راننده فرمول یک آلمانی با حدود ۷۰۰ میلیون دلار درآمد از ورزش در رتبههای بعدی قرار میگیرند.
ده بازیکن برتر تنیس دنیا به طور میانگین سالانه ۳ میلیون دلار دریافت میکنند و میانگین درآمد بازیکنان لیگ برتر بیسبال آمریکا ۳ میلیون و ۴۴۰ هزار دلار بودهاست. در فصل ۱۱-۲۰۱۰ میانگین دستمزد بازیکنان لیگ برتر فوتبال انگلستان ۷ میلیون پوند، بازیکنان سری آ فوتبال ایتالیا ۵ میلیون یورو و بازیکنان بوندسلیگا ۳.۳ میلیون یورو بودهاست.
ساعت : 9:40 am | نویسنده : admin
|
کلوپ ورزشی |
مطلب قبلی