فلسفه عزاداری
فلسفه عزاداری
مقدّمه
در فرهنگ دینی ما، یکی از برنامه هایی که نشان دهنده پیوند و دوستی شیعه با اولیای دین و امامان معصوم است، «عزاداری» است، یعنی یاد رحلت و شهادت آنان را گرامی داشتن، در سوگ آنان ماتم به پاکردن و در عزایشان گریستن.
عزاداری از آغاز، با دستور و تأکید و توصیه خود پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه وآله و امامان شکل گرفته است و رفته رفته میان امّت وفادار به خاندان پیامبر و علاقه مندان به عترت به صورت یک «سنّت دینی» درآمده است.
تدبیر و خواست الهی نیز در ایجاد شوق و محبت نسبت به خاندان پیامبر، بویژه سید الشهدا علیه السلام در تداوم این سنّت نقش داشته است. رسول خدا صلّی اللَّه علیه وآله فرمود:
«إِنّ لِقتل الحسین علیه السلام حرارةً فی قلوبِ المؤمنینَ لاتَبْرَدُ اَبداً».
«برای شهادت حسین علیه السلام حرارت و گرمایی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی شود.»
این شوق خداداد را، در عمق دل و جان خویش حسّ می کنیم و همچون چشمه ای در طول حیات، از زلال آن می چشیم و طراوت می یابیم.
مهر و محبّت خاندان پیامبر صلّی اللَّه علیه وآله بویژه حضرت ابا عبداللَّه الحسین علیه السلام را همچون بذری در زمین دل ما افشانده اند. ما نیز وظیفه داریم که این بذر را برویانیم و این نهال را به برگ و بار بنشانیم و در همه عمر، از ثمرات آن بهره مند شویم.
اشگ ما شاهد عشق ماست. می توانیم به عترت رسول خدا صلّی اللَّه علیه وآله عرض کنیم:
اگر از عاشقان دل گشت غمناک
اگر در سوگشان شد دیده نمناک
گواه عشق ما این دیده و دل
رساند اشک و غم ما را به منزل
از سوی دیگر، بر پا کردن سوگواری در ایام رحلت و شهادت معصومین علیهم السلام ، زنده نگهداشتن نام و یاد و خاطره و از سوی دیگر، برپا کردن سوگواری در ایام رحلت و شهادت معصومین، زنده نگهداشتن نام و یاد و خاطره و تعالیم آن پاکمردان الهی است.
آثار و برکات این احیاگری و تعظیم شعائر نیز به خود امت اسلام برمی گردد و از این رهگذر، عُلقه های دینی و پیوندهای عاطفی با اولیای دین استوارتر می شود و دینداری و تعهّد و پاک زیستی شیعیان اهل بیت علیهم السلام تقویت می شود.
با این حساب، مناسب است که هم فلسفه و انگیزه این شعائر دینی بیشتر شناخته شود، هم به سابقه و پیشینه آن اشاره گردد و هم به زمینه های بهره وری از این سنّت دیرپای مذهبی در عصر حاضر اشاره شود.
خطّ احیاگری در عزاداری
پیش از آنکه به نقش احیاگرانه عزادرری اشاره شود، باید به زمینه های تاریخی این برنامه دینی اشاره کرد.
با شکل گیری اسلام و قدرت یافتن آیین نبوی صلّی اللَّه علیه وآله ، دشمنان دین و پیامبر، به شکلهای مختلف در صدد برآمدندند تا این نهضت را خاموش و این حرکت را نابود کنند. برنامه «برخورد فیزیکی» با عترت پیامبر و مقابله صریح و رویاروی با خاندان رسول و به انزوا کشاندن اهل بیت پیامبر، یکی از این برنامه ها بود. این حرکت تا آنجا پیش رفت که امامان شیعه، که می بایست پس از پیامبر خدا عهده دار تداوم خطّ رسالت به صورت امامت و حاکمیّت سیاسی «ولایت» باشند، با دشمنیهای دشمنان یا کشته یا مسموم شدند. مظلومیّت شدید خاندان عصمت، از سوی دیگر بر محبوبیّت قلبی آنان می افزود و پیوسته در مدار جاذبه الهی آنان، دلهای مشتاق فراوانی می تپید و می چرخید.
دشمنان اهل بیت سعی داشتند که با فراموشاندن نام و یاد این خاندان و ایجاد فاصله میان مردم و خاندان پیامبر، خط و مرام آنان را هم به انزوا بکشانند. برای پیروان و وفاداران هم پیوسته محدودیّت ها و سختگیری های بسیار اِعمال می داشتند. ارتباط و رفت و آمد به خانه امامان و حتّی زیارت قبور آنان در بُرهه هایی از تاریخ بویژه در عصر متوکل عبّاسی، ممنوع و یک جرم سیاسی تلقّی می شد.
در چنین شرایطی، نوشتن و گفتن و سرودن و نشر تفکّر و راه آنان و ترویج خط فکری و تعالیمشان، از اسلوبهای مؤثر شیعه در دفاع از حق و مبارزه با باطل به شمار می آمد و حتّی گریستن و سوگواری در عزای آنان و به زیارت مزار آنان رفتن، یک عملی سیاسی و مبارزاتی و افشاگرانه و محوری برای تجمّع و تشکّل شیعه محسوب می شد و از این رو نوعی عبادت و حرکت در خطّ امامان نیز به شمار می رفت. این گونه مجالس حسینی و اهل بیتی مورد تشویق و حمایت ائمّه بود. امام صادق علیه السلام از فُضیل پرسید: آیا دور هم می نشینید وحدیث و سخن می گویید؟ گفت: آری. حضرت فرمود:
«اِنّ تِلکَ المجالسَ اُحِبُّها، فَاَحْیُوا اَمْرَنا، فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ اَحْیی اَمْرَنا.»
«این گونه مجالس را دوست می دارم، پس امرِ (امامتِ) ما را زنده بدارید، خدا رحمت کند کسی را که امر (و راه و مرام) مارا احیا می کند.»
به مقتضای این حدیث، برپایی مجالس به یاد خاندان رسالت (چه در غمها و شادی ها، در تولّدها و شهادتهایشان) احیاگری نسبت به یاد آنان و مطرح ساختن فضایل آنان است و این گونه محافل، محبوب آنان است.
در حدیث دیگری حضرت رضا علیه السلام فرموده است:
«مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحیی فیه اَمرُنا لَم یَمُتْ قَلْبُهُ یَومَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ.»
«هرکس در مجلسی بنشنید که در آن، امر (و خط و مکتب) ما احیا می شود، دلش در روزی که دلها می میرند، نمی میرد.»
پیروان ائمّه، با زبان و قلم و شعر و مرثیه و اشک و عزاداری در «احیای امر ائمّه» و زنده نگهداشتن حماسه ها و مظلومیّتها و بیان فضایل آنان تلاش می کردند. در آن عصر خفقان، طرح «خطّ ائمّه»، خطرهایی را هم در پی داشت، چون آن گونه ذکرها و یادها، جهاد بود. جلسات انس و دیدار شیعیان وسیله ای برای الهام گیری و یافتن محورهای «وحدت مکتبی» به حساب می آمد و شعر و مرثیه و مدح و سوگواری بر شهیدان کربلا و سیّد الشهدا و مظلومیّت خاندان رسول خدا صلّی اللَّه علیه وآله در آن عصرِ «نتوانستن»ها، ابعادی از مسأله زنده نگهداشتن مشعل حق و دعوت به نور و ایمان بود. سروده های موضعدار شاعران شیعی، در دو محور «مدایح» و «مراثی» که درباره ائمّه و فضایلشان بود، همواره به عنوان اهرمی در دفاع از حق و مبارزه با حکومتهای جور، مورد استفاده قرار می گرفت و به همین خاطر، برپایی مراسم سوگواری برای ائمّه و احیای خاطره شهادتشان، الهام بخش و حرکت آفرین و بیدارگر بود.
سنّت شعر گفتن و مرثیه سرودن برای خاندان پیامبر نیز، از همین رهگذر مورد تأکید اولیای دین بود و مرثیه سرایان، مورد تقدیر و حمایت و تشویق امامان شیعه قرار می گرفتند و در دلِ شیعیان هم جای داشتند و در جامعه شیعی نیز از مکانت والایی به عنوانِ «ذاکر» ویادآور برخوردار بودند.
ابو هارون مکفوف گوید: خدمت حضرت صادق علیه السلام رسیدم. امام به من فرمود: «برایم شعر بخوان». شعر و مرثیه خواندم. فرمود: این طور نه، همانطوری که (برای خودتان) شعر خوانی می کنید و همان گونه که نزد قبر سید الشهدا علیه السلام برای آن حضرت مرثیه می خوانی.
این سخن، تأکیدی بر شیوه «عزاداری سنّتی» و نوحه خوانی مردمی است که میان مردم رایج بوده و سوز و گداز بیشتری داشته است و هم ریشه در عواطف حاضران می دوانیده است.
در آن غوغا سالاریهای وابستگان به خلفا، «عزاداری» نوعی رساندن صدای مظلومیّت «آل علی» به گوش مسلمان بود و رسالتی عظیم داشت. اقامه عزا و بیان رنجهای جانکاه پیشوایان حق و خون دلهای ائمّه عدل، در عین حال انتقال فرهنگ مبارزه و شهادت به نسلهای آینده تلّقی می شد. در آنگونه مجالس، احساس ها و عواطف به کمک شعور می آمد و عاشورا زنده می ماند و اشک، زبان گویای احساسهای عمیق کسانی می شد که به خطّ حسینی و عاشورایی، پای بند بودند. اشک، دلیل عشق می شد و زبان دل و شاهد شوق.
تأکید و تشویق به عزاداری
سوگواری در فقدان یک عزیز، هم یک امر طبیعی و عاطفی است و نشانه فعّال بودن احساسها و عواطف بشری در یک انسان و جامعه است، هم در مورد اهل بیت پیامبر یک «دستور دینی» است. هر چند برخی از کج فهمان، در اذهان مردم شبهه می آفرینند و این اصل را زیر سؤال می برند، امّا عمل پیامبر اسلام، و امامان شیعه و توصیه های مکرّر آنان نسبت به گریستن بر سید الشهدا و یادکردن مصائب خاندان پیامبر و عزاداری برای آنان و مرثیه سرودن برایشان، زداینده هر شبهه در این زمینه است. رسول خدا صلّی اللَّه علیه وآله که دارای عواطفی سرشار بود، وقتی پسر کوچکش ابراهیم در حال جان دادن بود، حالت گریه یافت و چشمانش پر از اشک شد، آنگاه فرمود: چشم، اشکبار می شود و دل اندوهگین می گردد، ولی سخنی نمی گویم مگر آنچه موجب رضای خدا باشد و ما به خاطر تو، ای ابراهیم، محزونیم.
به فرموده امام صادق علیه السلام : وقتی خبر شهادت جعفر بن ابی طالب و زید بن حارثه (در جنگ موته) به پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه وآله رسید، از آن پس هرگاه وارد خانه می شد، بر آن دو شهید بسیار و بشدّت می گریست و می فرمود: این دو با من هم سخن و همدم و انیس بودند و هر دو رفتند.
پس گریه بر شهید و غم برای فقدان یک عزیز، کاری انسانی و مقدس و ارزشمند است که در سیره پیامبر اکرم نیز وجود داشته است. گریه بر سالار شهیدان، حضرت ابا عبداللَّه علیه السلام در این میان نقش ویژه تری داشته و ائمّه معصومین، بر آن تأکید بسیار می کردند.
به نقل امام باقر علیه السلام : امیر المؤمنین علیه السلام با دو تن از یارانش از «کربلا» گذر کرد. هنگام عبور از این سرزمین، چشمانش اشک آلود و گریان شد، سپس فرمود: اینجا مرکب هایشان بر زمین می خوابد، اینجا محلّ بار افکندن آنان است و اینجا خونهایشان ریخته می شود، خوشا به حال تو ای خاکی که خون دوستان بر روی تو ریخته می شود.
این در حالی بود که بیش از بیست سال به واقعه کربلا مانده بود و امام از شهدای سرزمین نینوا یاد کرد و برای آنان اشک ریخت.
حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام نیز قبر حضرت حمزه سید الشهدا را زیارت می کرد، اصلاح می نمود، علامت می گذاشت و هر دو سه روز یک بار، قبور شهدای اُحد را زیارت می کرد، کنار مزار، نماز می خواند، می گریست و دعا می کرد وهر جمعه قبر حضرت حمزه را دیدار کرده و نزد آن می گریست.
امام باقر علیه السلام به کسانی که نمی توانند روز عاشورا به زیارت سیدالشهدا در کربلا بروند، دستور می دهد که در خانه ها برای امام حسین علیه السلام گریه و ندبه کنند و اهل خانه را هم به گریستن و اقامه سوگواری برای آن حضرت سفارش کنند و چون به یکدیگر می رسند، به هم تسلیت و تعزیت در این مصیبت بگویند.
سابقه عزاداری و سوگواری بر مظلومیّت خاندان پیامبر، بسیار دیرینه است. خود پیامبر و حضرت علی و فاطمه زهرا و فرشتگان و کرّوبیان و جنّ و انس بر مظلومیّت «آل اللَّه» گریسته و مجلس عزا برپا کرده اند. انبیای گذشته هم که پیش از به وقوع پیوستن حادثه عاشورا و مصائب خاندان پیامبر می زیستند، چون از این ماجراها آگاه شدند، اشک ریختند.
در شیوه و سیره امام کاظم علیه السلام به نقل از حضرت رضا علیه السلام چنین آمده است:
«کانَ ابی اِذا دَخَلَ شهرُ المُحرّم لایُری ضاحِکاً وکانَتِ الکِآبةُ تغلبُ علیه حتّی یَمْضیَ مِنْهُ عشرةُ ایّامٍ، فإذا کانَ الیَومُ العاشرُ کانَ ذلکَ الیومُ یَوْمَ مُصیبَتِهِ وبکائِهِ...»
«چون ماه محرّم وارد می شد، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام دیگر خندان دیده نمی شد و غم و افسردگی بر آن حضرت غلبه می یافت، تا آن که ده روز از محرّم می گذشت. روز دهم (عاشورا) که می شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه وی بود.»
رسول خدا صلّی اللَّه علیه وآله خطاب به دخترش حضرت فاطمه فرمود:
«یا فاطِمةُ! کُلُّ عَینٍ باکیةٌ یوم َالقیامةِ الاّ عَیْنٌ بَکَتْ عَلی مُصابِ الحُسینِ، فانّها ضاحِکَةٌ مُستْبشِرةٌ بِنَعیمِ الجَنّةِ.»
«دخترم فاطمه جان! روز قیامت، هر چشمی گریان است، مگر دیده ای که در مصیبت و عزای حسین علیه السلام گریسته باشد، که آن چشم در روز قیامت خندان است و به نعمتهای بهشتی مژده داده می شود.
امام صادق علیه السلام نیز در به کارگیری شعر و مرثیه در برپایی سوگواری به یاد ابا عبداللَّه الحسین علیه السلام فرموده است:
«ما مِن اَحَدٍ قالَ فی الحسینِ شِعراً فَبکی واَبْکی بِهِ اِلاّ اَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الجَنَّةَ وغَفَرَ لَهُ.»
هیچ کس نیست که درباره حسین بن علی علیه السلام شعری بسراید و بگرید و با آن دیگران را بگریاند، مگر آنکه خداوند، بهشت را بر او واجب می کند و اورا می آمرزد.»
مرثیه سرایی و مدیحه گویی در قلمرو احیای نام و یاد این خاندان است و هر دو امری ستوده و مورد تشویق ائمّه است و نوعی نصرت و یاری جبهه حق به شمار می آید. امام صادق علیه السلام در این زمینه فرموده است:
«الحمدُ للَّه الّذی جَعَلَ فی النّاسِ مَنْ یَفِدُ اِلَیْنا ویَمْدَحُنا وَیَرثی لَنا.»
«خداوند را سپاس، که در میان مردم، کسانی را قرار داد که به سوی ما می آیند و بر ما وارد می شوند و مارا مدح و مرثیه می گویند.
امام صادق علیه السلام این سخن را به عبدالرحمن حمّاد فرمود، پس از آنکه وی به امام خبر داد که جمعی از اطراف کوفه و جاهای دیگر از زن و مرد به کوفه می آیند و در نیمه شعبان امام حسین علیه السلام را زیارت می کنند و ندبه ها و سوگواریها و مرثیه خوانی ها دارند.
حضرت رضا علیه السلام به «دِعبل» که از شاعران برجسته و متعهّد شیعه بود، در زمینه بهره گیری از شعر برای مرثیه این خاندان چنین توصیه می فرماید:
«یا دِعبِلُ! اِرْثِ الحسینَ علیه السلام فَاَنْتَ ناصِرُنا و مادِحُنا مادُمْتَ حَیّاً فَلاتُقَصِّرْ عن نَصْرِنا مَا استَطَعْتَ.»
ای دعبل! برای حسین بن علی علیه السلام مرثیه بگو، تو تا زنده ای، یاور و ستایشگر مایی، پس تا می توانی از یاری ما کوتاهی نکن.»
حضرت علی علیه السلام در سخنی فرموده است:
«انّ اللَّه... اِختارَ لنا شیعةً یَنْصُروننا ویَفْرَحُونَ بِفَرحِنا ویَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا.»
«خداوند متعال، برای ما پیروانی را برگزیده است که مارا نصرت و یاری می کنند. در شادی ما خوشحال می شوند و در اندوه و غم ما، محزون می گردند.»
امام صادق علیه السلام به «مسمع» که از سوگواران و گریه کنندگان بر عزای حسینی بود، فرمود:
«خداوند، اشک تورا مورد رحمت قرار دهد، آگاه باش، تو از آنانی که از دلسوختگانِ ما به شمار می آیند و از آنانی که با شادی ما شاد می شوند و با اندوه ما غمگین می شوند. آگاه باش! تو هنگام مرگ، شاهد حضور پدرانم بر بالین خویش خواهی بود.»
در روایت دیگری چنین آمده است:
امام صادق علیه السلام بر سجّاده خود نشسته و برای زائران و سوگواران اهل بیت علیهم السلام چنین دعا می کرد:
«خدایا! آن دیدگان را که اشکهای آنها در راه ترحّم و عاطفه بر ما جاری شده و دلهایی را که به خاطر ما سوخته و نالان گشته و آن فریادها و ناله هایی را که در راه ما بوده است، مورد رحمت قرار بده.»
امام صادق علیه السلام نیز فرمود:
«فَعَلی مثلِ الحسینِ فَلْیَبْکِ الباکُونَ، فانّ البکاءَ علیهِ یَحُطُّ الذُّنُوب العِظامَ.»
«گریه کنندگان، باید بر کسی همچون حسین علیه السلام گریه کنند، چرا که گریستن برای او، گناهان بزرگ را فرو می ریزد.»
از این گونه احادیث، در منابع حدیثی بسیار است، که همه تشویق به عزاداری و گریه و مرثیه گویی، احیای یاد، رفتن به زیارت و غمگینی در راه مصیبتهای آن مظلومان است و بیان ثوابهای بی شمار این سنّت دینی، که نقش مهمّی در زنده نگهداشتن فکر و فرهنگ آن خاندان داشته و دارد و عامل استواری در پیوند نسل امروز، بویژه جوانان، با آن الگوهای پاکی و پارسایی و جهاد و شهادت و فداکاری در راه حق است، چرا که اشک، خون می سازد و مجاهد و مبارز و شهید می پرورد.
دلی که به حسین بن علی و اهل بیت پیامبر، عشق ورزد، بی شک در سوگ آنان هم می گوید و با این گریه، مهر و علاقه درونی خود را نشان می دهد و با عزاداری در سوگ آنان، تجدید بیعت با کربلا و فرهنگ شهادت و امضای راه خونین شهیدان را ابراز می دارد.
به تعبیر شهید مطهری: «گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت اوست... امام حسین علیه السلام به واسطه شخصیت عالی قدرش، به واسطه شهادت قهرمانه اش، مالک قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانی که بر این مخزن عظیم و گرانقدر احساسی و روحی گمارده شدند، یعنی سخنرانان مذهبی، بتوانند از این مخزن عظیم در جهت هم شکل کردن و همرنگ کردن و هم احساس کردن روحها با روح عظیم حسینی بهره برداری صحیح کنند، جهانی اصلاح خواهد شد.»
عزاداری از دیدگاه ادیان
هر از چند گاهی دیده و یا شنیده می شود که بیگانگان و یا مخالفان عقاید تشیع با بهانه های مختلف و طرح شبهات و اشکالات گوناگون موضوع نوحه سرایی، عزاداری و گریه بر بزرگان دین را مورد تاخت و تاز خود قرار داده و با جوسازی و تبلیغات مسموم سعی بر بی ریشه و خرافی جلوه دادن این گونه مراسم در اذهان مردم مسلمان، خصوصاً جوانان عزیز دارند.
هر از چند گاهی دیده و یا شنیده می شود که بیگانگان و یا مخالفان عقاید تشیع با بهانه های مختلف و طرح شبهات و اشکالات گوناگون موضوع نوحه سرایی، عزاداری و گریه بر بزرگان دین را مورد تاخت و تاز خود قرار داده و با جوسازی و تبلیغات مسموم سعی بر بی ریشه و خرافی جلوه دادن این گونه مراسم در اذهان مردم مسلمان، خصوصاً جوانان عزیز دارند. برای مثال به برخی از شبهاتی که اینان مطرح می نمایند، اشاره می کنیم: «این عزاداری ها را علمای شیعه از خود ساخته و وارد دین نموده اند»، «نوحه و گریه برای درگذشتگان، هیچ ریشه دینی و اعتقادی ندارد» و...
ما در این نوشتار با یاری پروردگار مهربان قصد داریم موضوع عزاداری، گریه و تألم و تأثر عاطفی و احساسی در برابر مصائب از دیدگاه کتب دینی معتبر و مورد اتفاق ادیان را مورد بررسی و سپس به اثبات آن بپردازیم؛ موضوع گریه و ندبه و سر دادن ناله و غم در مواجهه با مصائب نه تنها اختصاص به مذهب شیعه و دین اسلام ندارد، بلکه در ادیان و مذاهب دیگری چون یهودیت و اهل سنت نیز ریشه داشته و مورد قبول و اتفاق این مکاتب است، ادبیات تحقیق (پیشینه موضوع محتوا) برای اثبات این مدعی به این شواهد استناد می گردد.
موضوع اندوه و گریه ریشه قرآنی دارد، در قرآن کریم به آیه «و قال یا اسفی یوسف و ابیضت عیناه من الحزن فهو کظیم» بر می خوریم که نشان دهنده سوگواری و گریه حضرت یعقوب (ع) در فراق حضرت یوسف (ع) می باشد. در ذیل آیه ۲۹ سوره مبارکه دخان که بیان می دارد: «فما بکت علیهم السماء والارض» (به فرعونیان که غرق شدند، آسمان و زمین گریه نکرد) در تفسیر برهان چند حدیث نقل شده که علی (ع) فرمود: لکن باین (حسین بن علی (ع)) آسمان و زمین گریه می کنند. و از امام صادق (ع) روایت شده که: از وقت قتل یحیی آسمان بر کسی نگریست تا حسین (ع) که کشته شد پس آسمان گریست.
نظیر این روایات در مجمع البیان و سفینئ البحار و... بسیار است.
قال الصادق (ع): بکت السماء علی الحسین (ع) اربعین یوماً بالدم
قال الصادق (ع): لم تبک السماء احداً منذ قتل یحیی بن زکریا حتی قتل الحسین (ع) فبکت علیه
امام صادق (ع): بکت السماء علی یحیی بن زکریا و علی الحسین بن علی علیهما السلام اربعین صباحاً و لم تبک الا علیهما
آسمان بر سوگ جانگذار حسین (ع) و حضرت یحیی (ع) چهار روز گریه کرد و بر کسی جز این دو آزادمرد و آزادیخواه و استبدادستیز نگریست. راوی می گوید: گفتم: سرورم گریه آسمان بر آنان چگونه بود؟ قلت: و ما بکائها؟ آن حضرت فرمود: گریه آسمان خونرنگ و غمزده می نمود و به هنگام غروب نیز کرانه های آن چنین بود: «قال (ع): کانت تطلع حمراء و تغیب حمراء»
در ذیل همین آیه در صحیح مسلم که از منابع موثق اهل سنت و جماعت است، روایت شده است که: «لما قتل الحسین (ع) بکت السماء بکائها حمرتها» «هنگامی که حسین (ع) کشته شد، آسمان گریست و گریه او سرخی آن است» و از تفسیر ثعلبی که از دیگر منابع اهل سنت است، چنین نقل شده است: «قال سطر نادما بایام قتل الحسین (ع)» «در روزهای قتل حسین (ع) بر ما خون بارید»
اما گریه آسمان و زمین با توجه به آنکه قابلیت ذکر و تسبیح خداوند را نیز دارا می باشد، امری ثابت است، گرچه ما حقیقت آن را شاید نتوانیم درک نماییم.
پس، از دیدگاه قرآن سوگواری و عزاداری مطلبی کاملاً متقن و ثابت شده می باشد. از دیدگاه روایت نیز موضوع مورد بحث چه در روایات شیعه و چه روایات کتب اهل سنت دارای ریشه و پایه ای مستدل و منطقی است.
ابتدا به برخی از این روایات از دیدگاه اهل سنت اشاره می نماییم: مسلمانان در جنگ احد هفتاد شهید دادند. در مدینه، هر کس برای بستگان خود گریه می کرد، چشمان پیامبر (ص) با دیدن صحنه، پر از اشک شد و فرمود: «عمویم حمزه گریه کننده ندارد».
ابن مسعود می گوید: پیامبر (ص) در سوگ حمزه بسیار گریه کرد. جنازه حمزه را رو به قبله نهاد و ایستاد و با صدای بلند گریه کرد و صفات خوب حمزه را برشمرد.
اسماء همسر جعفر بن ابیطالب (ع) که از زنان با ایمان و فداکار صدر اسلام بود، می گوید: جعفر در جنگ موته به شهادت رسید. بر رسول خدا وارد شدم، ایشان فرمودند: «ای اسماء: فرزندان جعفر کجایند؟» آنان را پیش حضرت آوردم، آنان را در آغوش کشید و گریه کرد و گفت: «جعفر امروز به شهادت رسید» ماجرای گریه پیامبر (ص) بر فرزندش ابراهیم (ع) که در صحیح مسلم و نیز گریه آن حضرت بر فاطمه بنت اسد (س) در مستدرک صحیحین حاکم نیشابوری آورده شده است.
گریه پیامبر بر نوه خویش: «دختر پیامبر (ص) به آن حضرت پیام داد که نزد ما بیا که پسر من در حال جان دادن است. پیامبر برخاست و همراه سعد بن عباده و مردانی از اصحاب خویش به دیدار آنها آمدند. کودک را که در حال نفس زدن و جان دادن بود، نزد آن حضرت آوردند. سرشک دیدگان پیامبر (ص) به جوشش آمد. سعد گفت: ای رسول خدا چه می بینم! حضرت فرمود: این رحمت و عطوفتی است که خداوند در دل های بندگانش قرار داده است و خداوند تنها بندگان رحیم و مهربان خود را مورد رحمت و بخشایش قرار می دهد.»
گریه پیامبر(ص) بر مزار مادرش آمنه: «پیامبر اکرم(ص) قبر مادرش را زیارت کرد و گریست و همه اطرافیان را گریانید.»
گریه پیامبر بر فرزندش حسین(ع): «از ام الفضل دختر حارث روایت کنند که او بر پیامبر خدا وارد شد و گفت: ای رسول خدا! من در شب گذشته خواب ناخوشایندی دیدم! حضرت فرمود: چه دیده ای؟ گفت: خیلی سخت است! حضرت فرمود: چیست؟ گفت: دیدم گویا قطعه ای از جسد شما جدا شد و در دامنم قرار گرفت! رسول خدا(ص) فرمود: چیز خوبی دیده ای فاطمه. «ان شاءالله» پسری به دنیا می آوری و در دامان تو جای می گیرد.» گوید پس از آن، فاطمه همان گونه که پیامبر فرموده بود حسین را به دنیا آورد و او در دامن من جای گرفت. روزی خدمت رسول خدا(ص) رسیدم و حسین(ع) را در دامن آن حضرت نهادم؛ اندکی بعد توجهش از من منصرف شد. به ناگاه دیدم دیدگان پیامبر(ص) سیل آسا اشک می بارد؛ گفتم: ای نبی خدا! پدر و مادرم به فدایت، شما را چه می شود؟ فرمود: جبرئیل (علیه الصلائ والسلام) به دیدارم آمد و به من خبر داد که: امتم بزودی این پسرم را می کشند. گفتم: این را؟ فرمود: آری، او قدری از تربت سرخش را نیز برای من آورد.»
سفر یوسف
در سفر پیدایش تورات قسمتی از داستان حضرت یوسف (ع) را مطرح می کند: «پس ردای یوسف را گرفتند و بز نری را کشته، ردا در خون فرو بردند. و آن ردای بلند را فرستادند و به پدر خود رسانیده، گفتند: «این را یافته ایم، تشخیص کن ردای پسرت است یا نه» پس آن راشناخته، گفت: «ردای پسر من است! جانوری درنده او را خورده است و یقیناً یوسف دریده شده است.» و یعقوب رخت خود را پاره کرده، پلاس در بر کرد و روزهای بسیار برای پسر خود ماتم گرفت و همه پسران و همه دخترانش به تسلی او برخاستند. اما تسلی نپذیرفت و گفت: «سوگوار نزد پسر خود به گور فرود می روم.» پس پدرش برای وی همی گریست...»«و یوشع و مشایخ بنی اسرائیل جامه خود را چاک زده، پیش تابوت خداوند تا شام رو به زمین افتادند و خاک بر سرهای خود پاشیدند»
ایوب نبی
عکس العمل ایوب به هنگام شنیدن خبر مرگ فرزندان: «...آنگاه ایوب برخاسته جامه خود را درید و سر خود را تراشید و به زمین افتاده...»
عکس العمل دوستان ایوب به هنگام تسلیت گفتن به: «و چون سه دوست ایوب، این همه بدی را که بر او واقع شده بود شنیدند، هر یکی از مکان خود، یعنی الیفاز تیمانی و بلدد شوحی و سوفر نعماتی روانه شدند و با یکدیگر همداستان گردیدند که آمده، او را تعزیت گویند و تسلی دهند و چون چشمان خود را از دور بلند کرده، او را نشناختند، آواز خود را بلند نموده، گریستند و هر یک جامه خود را دریده، خاک به سوی آسمان بر سر خود افشاندند و هفت روز و هفت شب همواره بر زمین نشستند و کسی با وی سخنی نگفت چون که دیدند درد او بسیار عظیم است.»
مسیح (ع) و ندای آسمان
حضرت مسیح(ع) در موردتورات فرموده است: «گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم. نیامده ام تا باطل نمایم بلکه تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم. نیامده ام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم. زیرا هر آینه به شما می گویم، تا آسمان و زمین زائل نشود، همزه یا نقطه ای از تورات هرگز زائل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هر که یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان ها کمترین شمرده شود.» لذا بر این اساس مسیحیان عالم نیز می باید به آنچه در عهد عتیق آمده مانند آیاتی که درخصوص عزاداری و سوگواری ذکر شد، معتقد باشند.
چگونه در محرم عزاداری کنیم؟
بر مؤمنین لازم است از سرودن اشعار نامناسب و سبک و دور از شأن اهلبیت «علیهمالسلام» یا کفرآمیز و غلوگونه اجتناب ورزند و از اختلاط زن و مرد در تشکیل محافل، مجالس و دستهها پرهیز نمایند و از قمهزدن و حرکاتى که موجب وهن شیعه در جهان است و بهانه به دست دشمن مىدهد و ضرر و زیان بر بدن وارد مىکند، دورى کنند.
چگونه عزاداری کنیم؟
مراسم عزادارى عاشوراى حسینى که هر سال باشکوهتر و فراگیرتر از سال قبل، در میان «اشک و آه» عاشقان مکتب سالار شهیدان برگزار مىشود، نباید ما را از روح حماسى آن غافل سازد.
اگر یک نگاه اجمالى- ولى با دقّت- به تاریخ کربلا از روز نخست تا امروز بیفکنیم، شاهد تغییر فاحشى در برداشتهاى پیرامون این مکتب از این تاریخ خواهیم بود. در آغاز، عاشورا به صورت یک حماسه ظهور کرد؛ سپس فقط به صورت یک حادثه غمانگیز توأم با اشک و آه درآمد، و در قرن اخیر بار دیگر چهره آغازین خود را بازیافت، یعنى در میان سیل اشک و آه عاشقان مکتب حسینى، روح حماسى خود را نیز آشکار ساخت و تودههاى مسلمین را به حرکت درآورد.
شعارهاى انقلابى «هیهات منّا الذلّة» و «إنّ الحیاة عقیدة و جهاد» که برگرفته از تاریخ کربلا بود، در کنار اشعار پر اشک و آه محتشم:
در بارگاه قدس که جاى ملال نیست سرهاى قدسیان همه بر زانوى غم است
جنّ و ملک بر آدمیان نوحه مىکنند گویا عزاى اشرف اولاد آدم است
چرخشى را در افکار خطبا و شعرا و مدّاحان پدید آورد و ضمن عزادارى با ارزش سنّتى- که هرگز نباید فراموش شود- ابعاد حماسه کربلا نیز تشریح گردید. این حماسه مخصوصاً در انقلاب اسلامى و برنامههاى حزب اللَّه جنوب لبنان و اخیراً در عاشوراها و اربعینهاى عراق نقش بسیار مؤثّرى ایفا کرد، و نداى «کلّ أرض، أرضکربلا» و «کلّ یوم عاشورا» در فضاى کشورهاى اسلامى طنین انداز شد.
آرى! به حق عاشورا یک حماسه بود، زیرا آن روز که امام حسین علیه السلام مىخواست مکه را به قصد عراق ترک گوید، فرمود: «مَنْ کَانَ فِینا باذِلًا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا؛ هر کس آماده جانبازى و شهادت و لقاءاللَّه است، با من حرکت کند».
در نزدیکى کربلا تأکید دیگرى بر آن نهاد و فرمود: «الا وَ إِنَّ الدَّعِىَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ تَرَکَنی بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ، هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة؛ ناپاک زاده، فرزند ناپاک زاده مرا در میان شمشیر و ذلّت مخیّر ساخته، به استقبال شمشیرها مىروم و هرگز تن به ذلّت نمىدهم». و یاران حسین علیه السلام در شب عاشورا این سند را امضا کرده و گفتند: اگر یک بار نه، هفتادبار، بلکه هزاربار کشته شویم و زنده شویم، بازهم دست ازیارى تو برنمىداریم. یاران آن حضرت هر کدام در رجزهایشان در صحنه قتال عاشورا، روح تسلیمناپذیرى خود را در برابر دشمن، در قالب الفاظ ریختند و دشمن را در شگفتى فرو بردند.
اما امروزه دشمنان اسلام براى محو و نابودى این آیین پاک که مزاحم منافع نامشروع آنهاست، مىکوشند مراسم عزاى حسینى را از محتوا خالى کنند و روح حماسى آن را بگیرند و درسهایى که در جاى جاى این حماسه بزرگ تاریخى نهفته است، به فراموشى بسپارند. بر خطباى آگاه، مدّاحان با هدف، نویسندگان شجاع و بیدار لازم است که در حفظ محتواى این حماسه بزرگ تاریخ بکوشند و از آن براى نجات ملّتهاى مظلوم جهان عموماً و مسلمین ستمدیده خصوصاً بهترین درسها را بگیرند.
شیوه هاى عزادارى
اصل عزادارى و سوگوارى بر امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش مورد سفارش و تأکید اولیاى دین بوده است. شیعیان و علاقمندان به سرور آزادگان حسین بن على علیه السلام نیز در طول تاریخ، از سوگوارى و عزادارى براى آن حضرت غافل نبودهاند. امروز نیز در هر نقطهاى از جهان که مسلمانان آگاه به ماجراى کربلا حضور دارند، حدّاقل در دههی نخست محرّم و به ویژه روزهاى تاسوعا و عاشورا به خیل عزاداران حسینى مىپیوندند و به اندازه توان خود، ابراز ارادت مىکنند. در این قسمت شیوههاى مطلوب عزادارى را به طور فشرده یادآور مىشویم.
۱- گریه کردن
از شیوههاى معمول در عزادارى و سوگوارى، اشک ریختن است که به طور طبیعى هر انسانى در غم فراق عزیزى اندوهگین مىشود و اشک مىریزد.
در روایات مىخوانیم هنگامى که ابراهیم فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله از دنیا رفت، آن حضرت در مرگ او گریست و هنگامى که برخى از اصحاب معترضانه از آن حضرت سبب گریه را پرسیدند، فرمود: «تَدْمَعُ الْعَیْنُ، وَ یُوجَعُ الْقَلْبُ، وَ لا نَقُولُ ما یُسْخِطُ الرَّبَّ؛ چشم مىگرید و قلب به درد مىآید، ولى بر زبان سخنى که موجب خشم خدا شود، جارى نمىسازیم».
همچنین نقل شده است وقتى که صحابى جلیل القدر «عثمان بن مظعون» از دنیا رفت، رسول خدا صلى الله علیه و آله مدّتى طولانى بر او گریه کرد. و در شهادت جعفر بن ابى طالب و زید بن حارثه نیز بسیار گریست.
همچنین در تاریخ مىخوانیم پس از رحلت رسول اکرم صلى الله علیه و آله مسلمانان به شدّت گریه و ندبه کردند و نقل شده است: «هنگامى که پیامبر رحلت کرد، کوچک و بزرگ، در مرگ آن حضرت داغدار شدند و بسیار بر او گریستند؛ ولى در میان همه مردم و خویشاوندان، هیچ کس حزن و اندوهش از حضرت زهرا علیها السلام بیشتر نبود. حزن او پیوسته افزایش و گریه او شدّت مىیافت». «. لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ افْتُجِعَ لَهُ الصَّغِیرُ وَ الْکَبِیرُ وَ کَثُرَ عَلَیْهِ الْبُکاءُ … وَ لَمْ یَکُنْ فِی أَهْلِ الْأَرْضِ وَالْأَصْحابِ وَ الْأَقْرَباءِ وَ الْأَحْبابِ، أَشَدُّ حُزْناً وَ أَعْظَمُ بُکاءً وَ انْتِحاباً مِنْ مَوْلاتِی فاطِمَةَ الزَّهْرا علیها السلام وَ کانَ حُزْنُها یَتَجَدَّدُ وَ یَزِیدُ وَ بُکاءُها یَشْتَدُّ.
گریه کردن بر مصائب امام حسین علیه السلام نیز از شیوههاى معمول عزادارى است و مورد سفارش نیز قرار گرفته است. امام رضا علیه السلام فرمود: «فَعَلى مِثْلِ الْحُسَیْنِ فَلْیَبْکِ الْباکُونَ؛ بر همانند حسین باید گریه کنندگان، گریه کنند».
روایاتى که ترغیب به گریه بر ابى عبداللّه علیه السلام دارد، فراوان است. البتّه نباید فراموش کرد که این گریهها جنبه شخصى ندارد، و در واقع اعلام جنگ و ستیز با ظالمان وستمگران مىباشد.
۲- تباکى
«تباکى» به معناى آن است که انسان به خود حالت گریه بگیرد، چرا که گاه ممکن است برخى از علاقمندان به سبب پارهاى از شرایط، اشک از چشمانشان جارى نشود، ولى این نباید سبب عدم شرکت در محافل و مجالس حسینى گردد، چرا که در این صورت مىتوان با «تباکى» و حالت غم و اندوه و گریه به خود گرفتن، به خیل عزاداران پیوست و از پاداش معنوى آن نیز برخوردار شد، در این کار نیز نشانه ظلم ستیزى و مبارزه با ظالمان است، چرا که هدف امام حسین علیه السلام چیزى جز این نبود.
۳- لباس مشکى بر تن کردن
مرسوم و معمول میان مردم آن است که در غم مرگ عزیزان، لباس سیاه بر تن مىکنند و این رنگ لباس را، علامت ماتم و عزا مىدانند. بنابراین، یکى از راهها و شیوههاى مطلوب عزادارى براى خامس آل عبا، پوشیدن لباس سیاه در سالروز شهادت آن حضرت یا ایّام محرّم است. در تاریخ مىخوانیم: هنگامى که حسین بن على علیه السلام به شهادت رسید، زنان بنىهاشمى لباسهاى سیاه و خشن پوشیدند.
« لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِىٍّ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ لَبِسَ نِساءُ بَنِی هاشِمِ السَّوادَ وَ الْمُسوُحَ» در برخى از روایات نیز آمده است: هنگامى که (بر اثر خطابهها و افشاگرىهاى امام سجّاد علیه السلام و حضرت زینب علیها السلام) یزید به خاندان هاشمى اجازه داد در دمشق عزادارى کنند، زنان هاشمى و قرشى لباس سیاه بر تن پوشیدند و به مدّت هفت روز براى امام حسین علیه السلام و شهداى کربلا عزادارى کردند.
« فَلَمْ تَبْقَ هاشِمَیَّةٌ وَ لا قُرَشِیَّةٌ إِلَّا وَ لَبِسَتِ السَّوادُ عَلَى الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ نَدَبُوهُ عَلى ما نُقِلَ سَبْعَةُ أَیَّامٍ».
لازم به یادآورى است که هر چند فقها بر اساس روایات به کراهت لباس سیاه به خصوص در نماز فتوا دادهاند، ولى پوشیدن آن براى عزاى امام حسین علیه السلام کراهتى ندارد و شاید رجحان نیز داشته باشد، زیرا جنبه تعظیم شعائر بر آن غلبه دارد.
۴- تشکیل مجالس سوگوارى
تشکیل مجالس سوگوارى و محافل عزادارى براى ابى عبداللّه الحسین علیه السلام از شیوههاى معمول اقامه عزاست؛ علاقمندان به مکتب حسینى با برپایى چنین مجالسى، از اهداف عالى و ارزشمند قیام امام حسین علیه السلام آگاه مىشوند و بر مصائب آن حضرت ویارانش اشک مىریزند و این مجالس همواره وسیله مهمّى براى بیدارى و آگاهى تودههاى مردم بوده است.
امام صادق علیه السلام به یکى از یارانش به نام «فضیل» فرمود: آیا تشکیل مجلس مىدهید و با یکدیگر پیرامون معارف دینى و فضایل اهل بیت علیهم السلام گفتگو مىکنید؟ فضیل پاسخ داد: آرى.
امام علیه السلام فرمود: «إِنَّ تِلْکَ الَمجالِسَ أُحِبُّها، فَأَحْیُوا أَمْرَنا، فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْیا أَمْرَنا؛ چنین مجالسى را دوست مىدارم. مکتب ما را زنده نگه دارید؛ خداوند رحمت کند کسى را که مکتب ما را احیا کند».
سپس امام علیه السلام ادامه داد: «هر کس که مصائب ما را یادآورد و یا نزد او از ما یادى شود و اشک از دیدگانش سرازیر گردد، هر چند اندک باشد، خداوند گناهانش را بیامرزد».
۵- نوحه سرایى
نوحهسرایى به صورت خواندن اشعار سوزناک و پرمعنى در مصائب امام حسین علیه السلام و یارانش مىباشد و سبب تحریک احساسات وعواطف مسلمین و تبیین حوادث و خاطرات عاشورا است، شیوهاى معمول و مرسوم در عزادارى است. این شیوه، ریشه در عصر ائمّه علیهم السلام دارد. امامان اهل بیت علیهم السلام با تشویق نوحه سرایان و مرثیه خوانان، آنان را به سرودن اشعار و نوحه سرایى و بیان حوادث کربلا و فجایع بنىامیّه ترغیب کرده و پاداش فراوانى را براى چنین اعمالى ذکر مىکردند. امیرمؤمنان علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام نیز پس از رحلت پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله اشعارى را در رثاى آن حضرت سرودند.
امام باقر علیه السلام به فرزندش امام صادق علیه السلام سفارش کرد که مقدارى از مالم را وقف کن براى آنکه به مدّت ده سال جمعى از نوحه سرایان در «منا» برایم نوحه سرایى کنند.
۶- به سر و سینه زدن
به سر و سینه زدن در عزا و مصیبت بزرگى همچون مصائب امام حسین علیه السلام امرى عادى و طبیعى است. همانگونه که متعارف است مردم در مرگ عزیزترین عزیزان خویش به سر و سینه مىزنند. هر چند لازم است از کارهاى موهن و نادرست پرهیز شود. متأسّفانه بعضى از عوام دست به کارهاى زنندهاى مىزنند که اثر منفى در شکوه و عظمت مراسم حسینى دارد و باید عقلاى قوم آنها را با زبان خوب از این گونه اعمال زننده باز دارند.
نقل شده است هنگامى که زنان و فرزندان خاندان هاشمى را از شام به سمت مدینه حرکت دادند؛ در میان راه از راهنماى قافله خواستند آنها را به کربلا ببرد، تا تجدید دیدارى با شهیدان کربلا شود. هنگامىکه به آن سرزمین رسیدند، مشاهده کردند که جابر بن عبداللّه انصارى و جمعى از بنىهاشم براى زیارت قبر حسین علیه السلام به کربلا آمدهاند. این دو قافله وقتى با یکدیگر ملاقات کردند، دیدارشان همراه با اندوه، گریه و بر سر و صورت زدن بود و به این ترتیب ماتمى جانسوز در آن سرزمین برپا کردند. هر چند در روایات درباره سینه زدن بر مصائب اهلبیت علیهم السلام مطلبى یافت نشده است؛ ولى تعبیر به «لطم» ظاهراً شامل سینه زنى نیز مىشود.
۷- تعطیلى کسب و کار
از نمودهاى روشن ماتمزدگى و عزادار بودن، دست کشیدن از کسب و کار و تعطیل کردن بازارهاست. در ارتباط با ترک تلاش و کوشش دنیوى در روز عاشورا روایتى نیز وارد شده است.
امام رضا علیه السلام فرمود: «مَنْ تَرَکَ السَّعْىَ فِی حَوائِجِهِ یَوْمَ عاشُورا قَضَى اللَّهُ لَهُ حَوائِجَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَ مَنْ کانَ یَوْمُ عاشُورا یَوْمَ مُصِیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکائِهِ، جَعَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِ؛ هر کس در روز عاشورا تلاش و کوشش دنیوى را رها سازد، خداوند حوایج دنیا و آخرت او را برآورده کند و هر کس که روز عاشورا را روز مصیبت و اندوه و گریه قرار دهد، خداوند روز قیامت را براى وى روز شادى و سرور قرار خواهد داد».
تذکّرات لازم
هر چند عزادارى خامس آلعبا علیه السلام از افضل قُربات است و سبب احیاى مکتب حسینى و بقاى شریعت مىشود، ولى بر مؤمنین لازم است این عمل ارزشمند را با امور موهن و زننده و ناپسند آلوده نسازند.
از سرودن اشعار نامناسب و سبک و دور از شأن اهلبیت علیهم السلام یا کفرآمیز و غلوگونه اجتناب ورزند و از اختلاط زن و مرد در تشکیل محافل و مجالس و دستهها پرهیز نمایند و از قمه زدن و حرکاتى که موجب وهن شیعه در جهان است و بهانه به دست دشمن مىدهد و ضرر و زیان بر بدن وارد مىکند، دورى کنند و سخنرانان محترم آداب عزادارى صحیح را به مؤمنین و مدّاحان گوشزد نمایند و خود نیز در جهت تبیین اهداف قیام ابىعبداللّه الحسین علیه السلام و ترویج عقاید ناب محمّدى و تقویت اعتقادات اصیل اسلامى و اخلاق حسنه و ایثار و فداکارى تلاش کنند و در ذکر مصائب اهل بیت علیهم السلام فقط از منابع معتبر استفاده کنند و از بیان امورى که با عزّت و سربلندى امامحسین علیه السلام سازگار نیست، خوددارى ورزند و صحنه گردانى مجالس آن حضرت را به دست افراد بدنام، یا نادان نسپارند و صالحان و آگاهان زمام مجالس را به دست گیرند.
بانوان محترم نیز ضمن شرکت در مجالس امام حسین علیه السلام شأن و وقار و متانت خویش را حفظ نمایند و با شیوهاى که مناسب یک زن مسلمان و علاقمند به مکتب حسینى است، در مجالس و محافل عزادارى شرکت کنند وخداى ناکرده این امر مهمّ دینى را با پوشش نادرست و حرکات ناپسند، به گناه آلوده نسازند که مسئولیّت بسیار سنگینى دارد.
جوانان عزیز- که سرمایههاى اصلى چنین مجالسى هستند- مجالس امام حسین علیه السلام مخصوصاً ایّام محرّم و تاسوعا و عاشوراى حسینى را غنیمت بشمارند و با حضور گستردهتر و آگاهانه، بر آگاهىهاى معنوى و دینى خویش بیفزایند و در جهت ترویج مکتب حسینى و آشناساختن دیگران با این حماسه جاویدان الهى کوشش نمایند.
توصیههاى چهاردهگانه آیة اللَّه العظمى مکارم شیرازى- مدّ ظلّه- به هیئتهاى مذهبى و مدّاحان محترم در آستانه حلول ماه محرّم الحرام و برپایى ایّام سوگوارى سیّد و سالار شهیدان حضرت اباعبداللَّه الحسین علیه السلام، همایشى تحت عنوان «همایش عظیم عاشوراییان» در شهر مقدّس قم برگزار شد که در این همایش حضرت آیة اللَّه العظمى مکارم شیرازى (مدّ ظلّه) ضمن روشن ساختن ابعاد عظیم حادثه عاشورا، برنامه چهارده مادّهاى را براى مدّاحان عزیز و هیئتهاى مذهبى ارائه کردند که در محافل مذهبى و رسانهها انعکاس گستردهاى داشت و مورد توجّه عالمان و اندیشمندان، مدّاحان مخلص و هیئتهاى مذهبى قرار گرفت. به سبب اهمیّت این تذکّرات، همه آن موارد را به طور فشرده نقل مىکنیم:
۱- سخنان این عزیزان باید برگرفته از مدارک معتبر (کتاب و سنّت) باشد و شأن و مقام امام حسین علیه السلام و شهداى والا مقام کربلا در محتواى اشعار به طور کامل حفظ شده و اهداف این قیام عظیم براى عموم مردم تبیین گردد.
۲- از مطرح ساختن مسائلى که بوى غلوّ درباره ائمّه دین علیهم السلام و سایر بزرگان مىدهد، اجتناب گردد.
۳- از آنجا که مدّاحى ترکیبى از علم و هنر است، باید آموزشهاى لازم به مدّاحان محترم از سوى پیش کسوتان آگاه، ارائه شود.
۴- از چراغ سبز نشان دادن نسبت به گناه به سبب عزادارى، در مجالس وعظ و مدّاحى اجتناب شود و به تقوا و دیندارى توصیه گردد.
۵- به عزاداران محترم توصیه شود که از در آوردن پیراهن و لخت شدن خوددارى نمایند.
۶- سینه زنى و زنجیرزنى از شعائر حسینى است، ولى از آسیب رساندن و مجروح ساختن بدن خوددارى شود.
۷- وعّاظ و مدّاحان محترم مراعات وقت نماز را نموده و در وقت نماز برنامهاى جز اقامه نماز نداشته باشند.
۸- آهنگ مدّاحان محترم نباید به آهنگهاى مجالس لهو و فساد شباهت داشته باشد.
۹- هیأتهاى محترم عزادارى توجّه کنند که بازیچه دست سیاستهاى مرموز قرار نگیرند.
۱۰- از بیان مصائب سخت اهلالبیت علیهم السلام، حتّى الامکان پرهیز شود و به اشاره و اجمال از آن بگذرند.
۱۱- مجالس به گونهاى طولانى نشود که موجب خستگى و دلزدگى مردم- بهویژه جوانان- گردد.
۱۲- احترام به پیشکسوتان در این مجالس حفظ شود.
۱۳- تقویت نظام جمهورى اسلامى، رهبرى و مراجع باید مدّ نظر قرار گیرد وعشق به امام زمان (عجّل اللَّه تعالى فرجه الشریف) در همه مجالس به عنوان اساسىترین مطلب، زنده نگه داشته شود.
۱۴- وعّاظ و مدّاحان محترم باید متخلّق به اخلاق حضرت امام حسین علیه السلام و یارانش باشند، تا سخنان آنها بر دل نشیند و به مصداق «کُونُوا دُعاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ الْسِنَتِکُمْ» همه شنوندگان از آنها الگو بگیرند. به یقین، این مراسم عظیم با شرایط فوق خارى در چشم دشمنان اسلام و سبب تقویت اسلام و مسلمین است.
پناهگاه ستمدیدگان
جالب اینکه مجالس حسینى در طول تاریخ پناهگاه خوبى براى جوامعى که تحت ستم قرار گرفته بودند، محسوب مىشد؛ نه تنها در انقلاب اسلامى ایران، مردم حدّاکثر بهره بردارى را از مجالس حسینى کرده و با شور و هیجان این مجالس، پاسخ دندانشکنى به نیروهاى اهریمنى دادند، بلکه در استقلال عراق و پاکستان و … نیز همین مسأله مطرح بود.
در کلام معروفى از گاندى، رهبر استقلال هندوستان، مىخوانیم: من زندگى امام حسین علیه السلام آن شهید بزرگ اسلام را به دقّت خواندهام و توجّه کافى به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستى از سرمشق امام حسین علیه السلام پیروى کند.
ولى این در صورتى است که نیّتها خالص باشد و رقابتهاى مخرّب جاى خود را به همکارى سازنده دهد و این مجالس کانون وحدت گردد و نشانههاى ایثار و فداکارى در آن ظاهر شود. از آنجا که مسأله اجراى عدالت و ظلم ستیزى منحصر به جهان اسلام نیست، تعلیماتى را که امام حسین علیه السلام در کربلا به نسل بشر داد، مىتواند راهگشاى تمام امّتها گردد. براى حفظ جاذبه و اصالت این مراسم باید آن را از هر گونه خرافه پیراست و اجازه نداد افراد ناآگاه با افکار کوچک خود، چهره نادرستى از این مراسم ترسیم کنند و از عظمت آن بکاهند و اهداف مقدّس آن را زیر سؤال برند
مقدّمه
در فرهنگ دینی ما، یکی از برنامه هایی که نشان دهنده پیوند و دوستی شیعه با اولیای دین و امامان معصوم است، «عزاداری» است، یعنی یاد رحلت و شهادت آنان را گرامی داشتن، در سوگ آنان ماتم به پاکردن و در عزایشان گریستن.
عزاداری از آغاز، با دستور و تأکید و توصیه خود پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه وآله و امامان شکل گرفته است و رفته رفته میان امّت وفادار به خاندان پیامبر و علاقه مندان به عترت به صورت یک «سنّت دینی» درآمده است.
تدبیر و خواست الهی نیز در ایجاد شوق و محبت نسبت به خاندان پیامبر، بویژه سید الشهدا علیه السلام در تداوم این سنّت نقش داشته است. رسول خدا صلّی اللَّه علیه وآله فرمود:
«إِنّ لِقتل الحسین علیه السلام حرارةً فی قلوبِ المؤمنینَ لاتَبْرَدُ اَبداً».
«برای شهادت حسین علیه السلام حرارت و گرمایی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی شود.»
این شوق خداداد را، در عمق دل و جان خویش حسّ می کنیم و همچون چشمه ای در طول حیات، از زلال آن می چشیم و طراوت می یابیم.
مهر و محبّت خاندان پیامبر صلّی اللَّه علیه وآله بویژه حضرت ابا عبداللَّه الحسین علیه السلام را همچون بذری در زمین دل ما افشانده اند. ما نیز وظیفه داریم که این بذر را برویانیم و این نهال را به برگ و بار بنشانیم و در همه عمر، از ثمرات آن بهره مند شویم.
اشگ ما شاهد عشق ماست. می توانیم به عترت رسول خدا صلّی اللَّه علیه وآله عرض کنیم:
اگر از عاشقان دل گشت غمناک
اگر در سوگشان شد دیده نمناک
گواه عشق ما این دیده و دل
رساند اشک و غم ما را به منزل
از سوی دیگر، بر پا کردن سوگواری در ایام رحلت و شهادت معصومین علیهم السلام ، زنده نگهداشتن نام و یاد و خاطره و از سوی دیگر، برپا کردن سوگواری در ایام رحلت و شهادت معصومین، زنده نگهداشتن نام و یاد و خاطره و تعالیم آن پاکمردان الهی است.
آثار و برکات این احیاگری و تعظیم شعائر نیز به خود امت اسلام برمی گردد و از این رهگذر، عُلقه های دینی و پیوندهای عاطفی با اولیای دین استوارتر می شود و دینداری و تعهّد و پاک زیستی شیعیان اهل بیت علیهم السلام تقویت می شود.
با این حساب، مناسب است که هم فلسفه و انگیزه این شعائر دینی بیشتر شناخته شود، هم به سابقه و پیشینه آن اشاره گردد و هم به زمینه های بهره وری از این سنّت دیرپای مذهبی در عصر حاضر اشاره شود.
خطّ احیاگری در عزاداری
پیش از آنکه به نقش احیاگرانه عزادرری اشاره شود، باید به زمینه های تاریخی این برنامه دینی اشاره کرد.
با شکل گیری اسلام و قدرت یافتن آیین نبوی صلّی اللَّه علیه وآله ، دشمنان دین و پیامبر، به شکلهای مختلف در صدد برآمدندند تا این نهضت را خاموش و این حرکت را نابود کنند. برنامه «برخورد فیزیکی» با عترت پیامبر و مقابله صریح و رویاروی با خاندان رسول و به انزوا کشاندن اهل بیت پیامبر، یکی از این برنامه ها بود. این حرکت تا آنجا پیش رفت که امامان شیعه، که می بایست پس از پیامبر خدا عهده دار تداوم خطّ رسالت به صورت امامت و حاکمیّت سیاسی «ولایت» باشند، با دشمنیهای دشمنان یا کشته یا مسموم شدند. مظلومیّت شدید خاندان عصمت، از سوی دیگر بر محبوبیّت قلبی آنان می افزود و پیوسته در مدار جاذبه الهی آنان، دلهای مشتاق فراوانی می تپید و می چرخید.
دشمنان اهل بیت سعی داشتند که با فراموشاندن نام و یاد این خاندان و ایجاد فاصله میان مردم و خاندان پیامبر، خط و مرام آنان را هم به انزوا بکشانند. برای پیروان و وفاداران هم پیوسته محدودیّت ها و سختگیری های بسیار اِعمال می داشتند. ارتباط و رفت و آمد به خانه امامان و حتّی زیارت قبور آنان در بُرهه هایی از تاریخ بویژه در عصر متوکل عبّاسی، ممنوع و یک جرم سیاسی تلقّی می شد.
در چنین شرایطی، نوشتن و گفتن و سرودن و نشر تفکّر و راه آنان و ترویج خط فکری و تعالیمشان، از اسلوبهای مؤثر شیعه در دفاع از حق و مبارزه با باطل به شمار می آمد و حتّی گریستن و سوگواری در عزای آنان و به زیارت مزار آنان رفتن، یک عملی سیاسی و مبارزاتی و افشاگرانه و محوری برای تجمّع و تشکّل شیعه محسوب می شد و از این رو نوعی عبادت و حرکت در خطّ امامان نیز به شمار می رفت. این گونه مجالس حسینی و اهل بیتی مورد تشویق و حمایت ائمّه بود. امام صادق علیه السلام از فُضیل پرسید: آیا دور هم می نشینید وحدیث و سخن می گویید؟ گفت: آری. حضرت فرمود:
«اِنّ تِلکَ المجالسَ اُحِبُّها، فَاَحْیُوا اَمْرَنا، فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ اَحْیی اَمْرَنا.»
«این گونه مجالس را دوست می دارم، پس امرِ (امامتِ) ما را زنده بدارید، خدا رحمت کند کسی را که امر (و راه و مرام) مارا احیا می کند.»
به مقتضای این حدیث، برپایی مجالس به یاد خاندان رسالت (چه در غمها و شادی ها، در تولّدها و شهادتهایشان) احیاگری نسبت به یاد آنان و مطرح ساختن فضایل آنان است و این گونه محافل، محبوب آنان است.
در حدیث دیگری حضرت رضا علیه السلام فرموده است:
«مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحیی فیه اَمرُنا لَم یَمُتْ قَلْبُهُ یَومَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ.»
«هرکس در مجلسی بنشنید که در آن، امر (و خط و مکتب) ما احیا می شود، دلش در روزی که دلها می میرند، نمی میرد.»
پیروان ائمّه، با زبان و قلم و شعر و مرثیه و اشک و عزاداری در «احیای امر ائمّه» و زنده نگهداشتن حماسه ها و مظلومیّتها و بیان فضایل آنان تلاش می کردند. در آن عصر خفقان، طرح «خطّ ائمّه»، خطرهایی را هم در پی داشت، چون آن گونه ذکرها و یادها، جهاد بود. جلسات انس و دیدار شیعیان وسیله ای برای الهام گیری و یافتن محورهای «وحدت مکتبی» به حساب می آمد و شعر و مرثیه و مدح و سوگواری بر شهیدان کربلا و سیّد الشهدا و مظلومیّت خاندان رسول خدا صلّی اللَّه علیه وآله در آن عصرِ «نتوانستن»ها، ابعادی از مسأله زنده نگهداشتن مشعل حق و دعوت به نور و ایمان بود. سروده های موضعدار شاعران شیعی، در دو محور «مدایح» و «مراثی» که درباره ائمّه و فضایلشان بود، همواره به عنوان اهرمی در دفاع از حق و مبارزه با حکومتهای جور، مورد استفاده قرار می گرفت و به همین خاطر، برپایی مراسم سوگواری برای ائمّه و احیای خاطره شهادتشان، الهام بخش و حرکت آفرین و بیدارگر بود.
سنّت شعر گفتن و مرثیه سرودن برای خاندان پیامبر نیز، از همین رهگذر مورد تأکید اولیای دین بود و مرثیه سرایان، مورد تقدیر و حمایت و تشویق امامان شیعه قرار می گرفتند و در دلِ شیعیان هم جای داشتند و در جامعه شیعی نیز از مکانت والایی به عنوانِ «ذاکر» ویادآور برخوردار بودند.
ابو هارون مکفوف گوید: خدمت حضرت صادق علیه السلام رسیدم. امام به من فرمود: «برایم شعر بخوان». شعر و مرثیه خواندم. فرمود: این طور نه، همانطوری که (برای خودتان) شعر خوانی می کنید و همان گونه که نزد قبر سید الشهدا علیه السلام برای آن حضرت مرثیه می خوانی.
این سخن، تأکیدی بر شیوه «عزاداری سنّتی» و نوحه خوانی مردمی است که میان مردم رایج بوده و سوز و گداز بیشتری داشته است و هم ریشه در عواطف حاضران می دوانیده است.
در آن غوغا سالاریهای وابستگان به خلفا، «عزاداری» نوعی رساندن صدای مظلومیّت «آل علی» به گوش مسلمان بود و رسالتی عظیم داشت. اقامه عزا و بیان رنجهای جانکاه پیشوایان حق و خون دلهای ائمّه عدل، در عین حال انتقال فرهنگ مبارزه و شهادت به نسلهای آینده تلّقی می شد. در آنگونه مجالس، احساس ها و عواطف به کمک شعور می آمد و عاشورا زنده می ماند و اشک، زبان گویای احساسهای عمیق کسانی می شد که به خطّ حسینی و عاشورایی، پای بند بودند. اشک، دلیل عشق می شد و زبان دل و شاهد شوق.
تأکید و تشویق به عزاداری
سوگواری در فقدان یک عزیز، هم یک امر طبیعی و عاطفی است و نشانه فعّال بودن احساسها و عواطف بشری در یک انسان و جامعه است، هم در مورد اهل بیت پیامبر یک «دستور دینی» است. هر چند برخی از کج فهمان، در اذهان مردم شبهه می آفرینند و این اصل را زیر سؤال می برند، امّا عمل پیامبر اسلام، و امامان شیعه و توصیه های مکرّر آنان نسبت به گریستن بر سید الشهدا و یادکردن مصائب خاندان پیامبر و عزاداری برای آنان و مرثیه سرودن برایشان، زداینده هر شبهه در این زمینه است. رسول خدا صلّی اللَّه علیه وآله که دارای عواطفی سرشار بود، وقتی پسر کوچکش ابراهیم در حال جان دادن بود، حالت گریه یافت و چشمانش پر از اشک شد، آنگاه فرمود: چشم، اشکبار می شود و دل اندوهگین می گردد، ولی سخنی نمی گویم مگر آنچه موجب رضای خدا باشد و ما به خاطر تو، ای ابراهیم، محزونیم.
به فرموده امام صادق علیه السلام : وقتی خبر شهادت جعفر بن ابی طالب و زید بن حارثه (در جنگ موته) به پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه وآله رسید، از آن پس هرگاه وارد خانه می شد، بر آن دو شهید بسیار و بشدّت می گریست و می فرمود: این دو با من هم سخن و همدم و انیس بودند و هر دو رفتند.
پس گریه بر شهید و غم برای فقدان یک عزیز، کاری انسانی و مقدس و ارزشمند است که در سیره پیامبر اکرم نیز وجود داشته است. گریه بر سالار شهیدان، حضرت ابا عبداللَّه علیه السلام در این میان نقش ویژه تری داشته و ائمّه معصومین، بر آن تأکید بسیار می کردند.
به نقل امام باقر علیه السلام : امیر المؤمنین علیه السلام با دو تن از یارانش از «کربلا» گذر کرد. هنگام عبور از این سرزمین، چشمانش اشک آلود و گریان شد، سپس فرمود: اینجا مرکب هایشان بر زمین می خوابد، اینجا محلّ بار افکندن آنان است و اینجا خونهایشان ریخته می شود، خوشا به حال تو ای خاکی که خون دوستان بر روی تو ریخته می شود.
این در حالی بود که بیش از بیست سال به واقعه کربلا مانده بود و امام از شهدای سرزمین نینوا یاد کرد و برای آنان اشک ریخت.
حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام نیز قبر حضرت حمزه سید الشهدا را زیارت می کرد، اصلاح می نمود، علامت می گذاشت و هر دو سه روز یک بار، قبور شهدای اُحد را زیارت می کرد، کنار مزار، نماز می خواند، می گریست و دعا می کرد وهر جمعه قبر حضرت حمزه را دیدار کرده و نزد آن می گریست.
امام باقر علیه السلام به کسانی که نمی توانند روز عاشورا به زیارت سیدالشهدا در کربلا بروند، دستور می دهد که در خانه ها برای امام حسین علیه السلام گریه و ندبه کنند و اهل خانه را هم به گریستن و اقامه سوگواری برای آن حضرت سفارش کنند و چون به یکدیگر می رسند، به هم تسلیت و تعزیت در این مصیبت بگویند.
سابقه عزاداری و سوگواری بر مظلومیّت خاندان پیامبر، بسیار دیرینه است. خود پیامبر و حضرت علی و فاطمه زهرا و فرشتگان و کرّوبیان و جنّ و انس بر مظلومیّت «آل اللَّه» گریسته و مجلس عزا برپا کرده اند. انبیای گذشته هم که پیش از به وقوع پیوستن حادثه عاشورا و مصائب خاندان پیامبر می زیستند، چون از این ماجراها آگاه شدند، اشک ریختند.
در شیوه و سیره امام کاظم علیه السلام به نقل از حضرت رضا علیه السلام چنین آمده است:
«کانَ ابی اِذا دَخَلَ شهرُ المُحرّم لایُری ضاحِکاً وکانَتِ الکِآبةُ تغلبُ علیه حتّی یَمْضیَ مِنْهُ عشرةُ ایّامٍ، فإذا کانَ الیَومُ العاشرُ کانَ ذلکَ الیومُ یَوْمَ مُصیبَتِهِ وبکائِهِ...»
«چون ماه محرّم وارد می شد، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام دیگر خندان دیده نمی شد و غم و افسردگی بر آن حضرت غلبه می یافت، تا آن که ده روز از محرّم می گذشت. روز دهم (عاشورا) که می شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه وی بود.»
رسول خدا صلّی اللَّه علیه وآله خطاب به دخترش حضرت فاطمه فرمود:
«یا فاطِمةُ! کُلُّ عَینٍ باکیةٌ یوم َالقیامةِ الاّ عَیْنٌ بَکَتْ عَلی مُصابِ الحُسینِ، فانّها ضاحِکَةٌ مُستْبشِرةٌ بِنَعیمِ الجَنّةِ.»
«دخترم فاطمه جان! روز قیامت، هر چشمی گریان است، مگر دیده ای که در مصیبت و عزای حسین علیه السلام گریسته باشد، که آن چشم در روز قیامت خندان است و به نعمتهای بهشتی مژده داده می شود.
امام صادق علیه السلام نیز در به کارگیری شعر و مرثیه در برپایی سوگواری به یاد ابا عبداللَّه الحسین علیه السلام فرموده است:
«ما مِن اَحَدٍ قالَ فی الحسینِ شِعراً فَبکی واَبْکی بِهِ اِلاّ اَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الجَنَّةَ وغَفَرَ لَهُ.»
هیچ کس نیست که درباره حسین بن علی علیه السلام شعری بسراید و بگرید و با آن دیگران را بگریاند، مگر آنکه خداوند، بهشت را بر او واجب می کند و اورا می آمرزد.»
مرثیه سرایی و مدیحه گویی در قلمرو احیای نام و یاد این خاندان است و هر دو امری ستوده و مورد تشویق ائمّه است و نوعی نصرت و یاری جبهه حق به شمار می آید. امام صادق علیه السلام در این زمینه فرموده است:
«الحمدُ للَّه الّذی جَعَلَ فی النّاسِ مَنْ یَفِدُ اِلَیْنا ویَمْدَحُنا وَیَرثی لَنا.»
«خداوند را سپاس، که در میان مردم، کسانی را قرار داد که به سوی ما می آیند و بر ما وارد می شوند و مارا مدح و مرثیه می گویند.
امام صادق علیه السلام این سخن را به عبدالرحمن حمّاد فرمود، پس از آنکه وی به امام خبر داد که جمعی از اطراف کوفه و جاهای دیگر از زن و مرد به کوفه می آیند و در نیمه شعبان امام حسین علیه السلام را زیارت می کنند و ندبه ها و سوگواریها و مرثیه خوانی ها دارند.
حضرت رضا علیه السلام به «دِعبل» که از شاعران برجسته و متعهّد شیعه بود، در زمینه بهره گیری از شعر برای مرثیه این خاندان چنین توصیه می فرماید:
«یا دِعبِلُ! اِرْثِ الحسینَ علیه السلام فَاَنْتَ ناصِرُنا و مادِحُنا مادُمْتَ حَیّاً فَلاتُقَصِّرْ عن نَصْرِنا مَا استَطَعْتَ.»
ای دعبل! برای حسین بن علی علیه السلام مرثیه بگو، تو تا زنده ای، یاور و ستایشگر مایی، پس تا می توانی از یاری ما کوتاهی نکن.»
حضرت علی علیه السلام در سخنی فرموده است:
«انّ اللَّه... اِختارَ لنا شیعةً یَنْصُروننا ویَفْرَحُونَ بِفَرحِنا ویَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا.»
«خداوند متعال، برای ما پیروانی را برگزیده است که مارا نصرت و یاری می کنند. در شادی ما خوشحال می شوند و در اندوه و غم ما، محزون می گردند.»
امام صادق علیه السلام به «مسمع» که از سوگواران و گریه کنندگان بر عزای حسینی بود، فرمود:
«خداوند، اشک تورا مورد رحمت قرار دهد، آگاه باش، تو از آنانی که از دلسوختگانِ ما به شمار می آیند و از آنانی که با شادی ما شاد می شوند و با اندوه ما غمگین می شوند. آگاه باش! تو هنگام مرگ، شاهد حضور پدرانم بر بالین خویش خواهی بود.»
در روایت دیگری چنین آمده است:
امام صادق علیه السلام بر سجّاده خود نشسته و برای زائران و سوگواران اهل بیت علیهم السلام چنین دعا می کرد:
«خدایا! آن دیدگان را که اشکهای آنها در راه ترحّم و عاطفه بر ما جاری شده و دلهایی را که به خاطر ما سوخته و نالان گشته و آن فریادها و ناله هایی را که در راه ما بوده است، مورد رحمت قرار بده.»
امام صادق علیه السلام نیز فرمود:
«فَعَلی مثلِ الحسینِ فَلْیَبْکِ الباکُونَ، فانّ البکاءَ علیهِ یَحُطُّ الذُّنُوب العِظامَ.»
«گریه کنندگان، باید بر کسی همچون حسین علیه السلام گریه کنند، چرا که گریستن برای او، گناهان بزرگ را فرو می ریزد.»
از این گونه احادیث، در منابع حدیثی بسیار است، که همه تشویق به عزاداری و گریه و مرثیه گویی، احیای یاد، رفتن به زیارت و غمگینی در راه مصیبتهای آن مظلومان است و بیان ثوابهای بی شمار این سنّت دینی، که نقش مهمّی در زنده نگهداشتن فکر و فرهنگ آن خاندان داشته و دارد و عامل استواری در پیوند نسل امروز، بویژه جوانان، با آن الگوهای پاکی و پارسایی و جهاد و شهادت و فداکاری در راه حق است، چرا که اشک، خون می سازد و مجاهد و مبارز و شهید می پرورد.
دلی که به حسین بن علی و اهل بیت پیامبر، عشق ورزد، بی شک در سوگ آنان هم می گوید و با این گریه، مهر و علاقه درونی خود را نشان می دهد و با عزاداری در سوگ آنان، تجدید بیعت با کربلا و فرهنگ شهادت و امضای راه خونین شهیدان را ابراز می دارد.
به تعبیر شهید مطهری: «گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت اوست... امام حسین علیه السلام به واسطه شخصیت عالی قدرش، به واسطه شهادت قهرمانه اش، مالک قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانی که بر این مخزن عظیم و گرانقدر احساسی و روحی گمارده شدند، یعنی سخنرانان مذهبی، بتوانند از این مخزن عظیم در جهت هم شکل کردن و همرنگ کردن و هم احساس کردن روحها با روح عظیم حسینی بهره برداری صحیح کنند، جهانی اصلاح خواهد شد.»
عزاداری از دیدگاه ادیان
هر از چند گاهی دیده و یا شنیده می شود که بیگانگان و یا مخالفان عقاید تشیع با بهانه های مختلف و طرح شبهات و اشکالات گوناگون موضوع نوحه سرایی، عزاداری و گریه بر بزرگان دین را مورد تاخت و تاز خود قرار داده و با جوسازی و تبلیغات مسموم سعی بر بی ریشه و خرافی جلوه دادن این گونه مراسم در اذهان مردم مسلمان، خصوصاً جوانان عزیز دارند.
هر از چند گاهی دیده و یا شنیده می شود که بیگانگان و یا مخالفان عقاید تشیع با بهانه های مختلف و طرح شبهات و اشکالات گوناگون موضوع نوحه سرایی، عزاداری و گریه بر بزرگان دین را مورد تاخت و تاز خود قرار داده و با جوسازی و تبلیغات مسموم سعی بر بی ریشه و خرافی جلوه دادن این گونه مراسم در اذهان مردم مسلمان، خصوصاً جوانان عزیز دارند. برای مثال به برخی از شبهاتی که اینان مطرح می نمایند، اشاره می کنیم: «این عزاداری ها را علمای شیعه از خود ساخته و وارد دین نموده اند»، «نوحه و گریه برای درگذشتگان، هیچ ریشه دینی و اعتقادی ندارد» و...
ما در این نوشتار با یاری پروردگار مهربان قصد داریم موضوع عزاداری، گریه و تألم و تأثر عاطفی و احساسی در برابر مصائب از دیدگاه کتب دینی معتبر و مورد اتفاق ادیان را مورد بررسی و سپس به اثبات آن بپردازیم؛ موضوع گریه و ندبه و سر دادن ناله و غم در مواجهه با مصائب نه تنها اختصاص به مذهب شیعه و دین اسلام ندارد، بلکه در ادیان و مذاهب دیگری چون یهودیت و اهل سنت نیز ریشه داشته و مورد قبول و اتفاق این مکاتب است، ادبیات تحقیق (پیشینه موضوع محتوا) برای اثبات این مدعی به این شواهد استناد می گردد.
موضوع اندوه و گریه ریشه قرآنی دارد، در قرآن کریم به آیه «و قال یا اسفی یوسف و ابیضت عیناه من الحزن فهو کظیم» بر می خوریم که نشان دهنده سوگواری و گریه حضرت یعقوب (ع) در فراق حضرت یوسف (ع) می باشد. در ذیل آیه ۲۹ سوره مبارکه دخان که بیان می دارد: «فما بکت علیهم السماء والارض» (به فرعونیان که غرق شدند، آسمان و زمین گریه نکرد) در تفسیر برهان چند حدیث نقل شده که علی (ع) فرمود: لکن باین (حسین بن علی (ع)) آسمان و زمین گریه می کنند. و از امام صادق (ع) روایت شده که: از وقت قتل یحیی آسمان بر کسی نگریست تا حسین (ع) که کشته شد پس آسمان گریست.
نظیر این روایات در مجمع البیان و سفینئ البحار و... بسیار است.
قال الصادق (ع): بکت السماء علی الحسین (ع) اربعین یوماً بالدم
قال الصادق (ع): لم تبک السماء احداً منذ قتل یحیی بن زکریا حتی قتل الحسین (ع) فبکت علیه
امام صادق (ع): بکت السماء علی یحیی بن زکریا و علی الحسین بن علی علیهما السلام اربعین صباحاً و لم تبک الا علیهما
آسمان بر سوگ جانگذار حسین (ع) و حضرت یحیی (ع) چهار روز گریه کرد و بر کسی جز این دو آزادمرد و آزادیخواه و استبدادستیز نگریست. راوی می گوید: گفتم: سرورم گریه آسمان بر آنان چگونه بود؟ قلت: و ما بکائها؟ آن حضرت فرمود: گریه آسمان خونرنگ و غمزده می نمود و به هنگام غروب نیز کرانه های آن چنین بود: «قال (ع): کانت تطلع حمراء و تغیب حمراء»
در ذیل همین آیه در صحیح مسلم که از منابع موثق اهل سنت و جماعت است، روایت شده است که: «لما قتل الحسین (ع) بکت السماء بکائها حمرتها» «هنگامی که حسین (ع) کشته شد، آسمان گریست و گریه او سرخی آن است» و از تفسیر ثعلبی که از دیگر منابع اهل سنت است، چنین نقل شده است: «قال سطر نادما بایام قتل الحسین (ع)» «در روزهای قتل حسین (ع) بر ما خون بارید»
اما گریه آسمان و زمین با توجه به آنکه قابلیت ذکر و تسبیح خداوند را نیز دارا می باشد، امری ثابت است، گرچه ما حقیقت آن را شاید نتوانیم درک نماییم.
پس، از دیدگاه قرآن سوگواری و عزاداری مطلبی کاملاً متقن و ثابت شده می باشد. از دیدگاه روایت نیز موضوع مورد بحث چه در روایات شیعه و چه روایات کتب اهل سنت دارای ریشه و پایه ای مستدل و منطقی است.
ابتدا به برخی از این روایات از دیدگاه اهل سنت اشاره می نماییم: مسلمانان در جنگ احد هفتاد شهید دادند. در مدینه، هر کس برای بستگان خود گریه می کرد، چشمان پیامبر (ص) با دیدن صحنه، پر از اشک شد و فرمود: «عمویم حمزه گریه کننده ندارد».
ابن مسعود می گوید: پیامبر (ص) در سوگ حمزه بسیار گریه کرد. جنازه حمزه را رو به قبله نهاد و ایستاد و با صدای بلند گریه کرد و صفات خوب حمزه را برشمرد.
اسماء همسر جعفر بن ابیطالب (ع) که از زنان با ایمان و فداکار صدر اسلام بود، می گوید: جعفر در جنگ موته به شهادت رسید. بر رسول خدا وارد شدم، ایشان فرمودند: «ای اسماء: فرزندان جعفر کجایند؟» آنان را پیش حضرت آوردم، آنان را در آغوش کشید و گریه کرد و گفت: «جعفر امروز به شهادت رسید» ماجرای گریه پیامبر (ص) بر فرزندش ابراهیم (ع) که در صحیح مسلم و نیز گریه آن حضرت بر فاطمه بنت اسد (س) در مستدرک صحیحین حاکم نیشابوری آورده شده است.
گریه پیامبر بر نوه خویش: «دختر پیامبر (ص) به آن حضرت پیام داد که نزد ما بیا که پسر من در حال جان دادن است. پیامبر برخاست و همراه سعد بن عباده و مردانی از اصحاب خویش به دیدار آنها آمدند. کودک را که در حال نفس زدن و جان دادن بود، نزد آن حضرت آوردند. سرشک دیدگان پیامبر (ص) به جوشش آمد. سعد گفت: ای رسول خدا چه می بینم! حضرت فرمود: این رحمت و عطوفتی است که خداوند در دل های بندگانش قرار داده است و خداوند تنها بندگان رحیم و مهربان خود را مورد رحمت و بخشایش قرار می دهد.»
گریه پیامبر(ص) بر مزار مادرش آمنه: «پیامبر اکرم(ص) قبر مادرش را زیارت کرد و گریست و همه اطرافیان را گریانید.»
گریه پیامبر بر فرزندش حسین(ع): «از ام الفضل دختر حارث روایت کنند که او بر پیامبر خدا وارد شد و گفت: ای رسول خدا! من در شب گذشته خواب ناخوشایندی دیدم! حضرت فرمود: چه دیده ای؟ گفت: خیلی سخت است! حضرت فرمود: چیست؟ گفت: دیدم گویا قطعه ای از جسد شما جدا شد و در دامنم قرار گرفت! رسول خدا(ص) فرمود: چیز خوبی دیده ای فاطمه. «ان شاءالله» پسری به دنیا می آوری و در دامان تو جای می گیرد.» گوید پس از آن، فاطمه همان گونه که پیامبر فرموده بود حسین را به دنیا آورد و او در دامن من جای گرفت. روزی خدمت رسول خدا(ص) رسیدم و حسین(ع) را در دامن آن حضرت نهادم؛ اندکی بعد توجهش از من منصرف شد. به ناگاه دیدم دیدگان پیامبر(ص) سیل آسا اشک می بارد؛ گفتم: ای نبی خدا! پدر و مادرم به فدایت، شما را چه می شود؟ فرمود: جبرئیل (علیه الصلائ والسلام) به دیدارم آمد و به من خبر داد که: امتم بزودی این پسرم را می کشند. گفتم: این را؟ فرمود: آری، او قدری از تربت سرخش را نیز برای من آورد.»
سفر یوسف
در سفر پیدایش تورات قسمتی از داستان حضرت یوسف (ع) را مطرح می کند: «پس ردای یوسف را گرفتند و بز نری را کشته، ردا در خون فرو بردند. و آن ردای بلند را فرستادند و به پدر خود رسانیده، گفتند: «این را یافته ایم، تشخیص کن ردای پسرت است یا نه» پس آن راشناخته، گفت: «ردای پسر من است! جانوری درنده او را خورده است و یقیناً یوسف دریده شده است.» و یعقوب رخت خود را پاره کرده، پلاس در بر کرد و روزهای بسیار برای پسر خود ماتم گرفت و همه پسران و همه دخترانش به تسلی او برخاستند. اما تسلی نپذیرفت و گفت: «سوگوار نزد پسر خود به گور فرود می روم.» پس پدرش برای وی همی گریست...»«و یوشع و مشایخ بنی اسرائیل جامه خود را چاک زده، پیش تابوت خداوند تا شام رو به زمین افتادند و خاک بر سرهای خود پاشیدند»
ایوب نبی
عکس العمل ایوب به هنگام شنیدن خبر مرگ فرزندان: «...آنگاه ایوب برخاسته جامه خود را درید و سر خود را تراشید و به زمین افتاده...»
عکس العمل دوستان ایوب به هنگام تسلیت گفتن به: «و چون سه دوست ایوب، این همه بدی را که بر او واقع شده بود شنیدند، هر یکی از مکان خود، یعنی الیفاز تیمانی و بلدد شوحی و سوفر نعماتی روانه شدند و با یکدیگر همداستان گردیدند که آمده، او را تعزیت گویند و تسلی دهند و چون چشمان خود را از دور بلند کرده، او را نشناختند، آواز خود را بلند نموده، گریستند و هر یک جامه خود را دریده، خاک به سوی آسمان بر سر خود افشاندند و هفت روز و هفت شب همواره بر زمین نشستند و کسی با وی سخنی نگفت چون که دیدند درد او بسیار عظیم است.»
مسیح (ع) و ندای آسمان
حضرت مسیح(ع) در موردتورات فرموده است: «گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم. نیامده ام تا باطل نمایم بلکه تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم. نیامده ام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم. زیرا هر آینه به شما می گویم، تا آسمان و زمین زائل نشود، همزه یا نقطه ای از تورات هرگز زائل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هر که یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان ها کمترین شمرده شود.» لذا بر این اساس مسیحیان عالم نیز می باید به آنچه در عهد عتیق آمده مانند آیاتی که درخصوص عزاداری و سوگواری ذکر شد، معتقد باشند.
چگونه در محرم عزاداری کنیم؟
بر مؤمنین لازم است از سرودن اشعار نامناسب و سبک و دور از شأن اهلبیت «علیهمالسلام» یا کفرآمیز و غلوگونه اجتناب ورزند و از اختلاط زن و مرد در تشکیل محافل، مجالس و دستهها پرهیز نمایند و از قمهزدن و حرکاتى که موجب وهن شیعه در جهان است و بهانه به دست دشمن مىدهد و ضرر و زیان بر بدن وارد مىکند، دورى کنند.
چگونه عزاداری کنیم؟
مراسم عزادارى عاشوراى حسینى که هر سال باشکوهتر و فراگیرتر از سال قبل، در میان «اشک و آه» عاشقان مکتب سالار شهیدان برگزار مىشود، نباید ما را از روح حماسى آن غافل سازد.
اگر یک نگاه اجمالى- ولى با دقّت- به تاریخ کربلا از روز نخست تا امروز بیفکنیم، شاهد تغییر فاحشى در برداشتهاى پیرامون این مکتب از این تاریخ خواهیم بود. در آغاز، عاشورا به صورت یک حماسه ظهور کرد؛ سپس فقط به صورت یک حادثه غمانگیز توأم با اشک و آه درآمد، و در قرن اخیر بار دیگر چهره آغازین خود را بازیافت، یعنى در میان سیل اشک و آه عاشقان مکتب حسینى، روح حماسى خود را نیز آشکار ساخت و تودههاى مسلمین را به حرکت درآورد.
شعارهاى انقلابى «هیهات منّا الذلّة» و «إنّ الحیاة عقیدة و جهاد» که برگرفته از تاریخ کربلا بود، در کنار اشعار پر اشک و آه محتشم:
در بارگاه قدس که جاى ملال نیست سرهاى قدسیان همه بر زانوى غم است
جنّ و ملک بر آدمیان نوحه مىکنند گویا عزاى اشرف اولاد آدم است
چرخشى را در افکار خطبا و شعرا و مدّاحان پدید آورد و ضمن عزادارى با ارزش سنّتى- که هرگز نباید فراموش شود- ابعاد حماسه کربلا نیز تشریح گردید. این حماسه مخصوصاً در انقلاب اسلامى و برنامههاى حزب اللَّه جنوب لبنان و اخیراً در عاشوراها و اربعینهاى عراق نقش بسیار مؤثّرى ایفا کرد، و نداى «کلّ أرض، أرضکربلا» و «کلّ یوم عاشورا» در فضاى کشورهاى اسلامى طنین انداز شد.
آرى! به حق عاشورا یک حماسه بود، زیرا آن روز که امام حسین علیه السلام مىخواست مکه را به قصد عراق ترک گوید، فرمود: «مَنْ کَانَ فِینا باذِلًا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا؛ هر کس آماده جانبازى و شهادت و لقاءاللَّه است، با من حرکت کند».
در نزدیکى کربلا تأکید دیگرى بر آن نهاد و فرمود: «الا وَ إِنَّ الدَّعِىَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ تَرَکَنی بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ، هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة؛ ناپاک زاده، فرزند ناپاک زاده مرا در میان شمشیر و ذلّت مخیّر ساخته، به استقبال شمشیرها مىروم و هرگز تن به ذلّت نمىدهم». و یاران حسین علیه السلام در شب عاشورا این سند را امضا کرده و گفتند: اگر یک بار نه، هفتادبار، بلکه هزاربار کشته شویم و زنده شویم، بازهم دست ازیارى تو برنمىداریم. یاران آن حضرت هر کدام در رجزهایشان در صحنه قتال عاشورا، روح تسلیمناپذیرى خود را در برابر دشمن، در قالب الفاظ ریختند و دشمن را در شگفتى فرو بردند.
اما امروزه دشمنان اسلام براى محو و نابودى این آیین پاک که مزاحم منافع نامشروع آنهاست، مىکوشند مراسم عزاى حسینى را از محتوا خالى کنند و روح حماسى آن را بگیرند و درسهایى که در جاى جاى این حماسه بزرگ تاریخى نهفته است، به فراموشى بسپارند. بر خطباى آگاه، مدّاحان با هدف، نویسندگان شجاع و بیدار لازم است که در حفظ محتواى این حماسه بزرگ تاریخ بکوشند و از آن براى نجات ملّتهاى مظلوم جهان عموماً و مسلمین ستمدیده خصوصاً بهترین درسها را بگیرند.
شیوه هاى عزادارى
اصل عزادارى و سوگوارى بر امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش مورد سفارش و تأکید اولیاى دین بوده است. شیعیان و علاقمندان به سرور آزادگان حسین بن على علیه السلام نیز در طول تاریخ، از سوگوارى و عزادارى براى آن حضرت غافل نبودهاند. امروز نیز در هر نقطهاى از جهان که مسلمانان آگاه به ماجراى کربلا حضور دارند، حدّاقل در دههی نخست محرّم و به ویژه روزهاى تاسوعا و عاشورا به خیل عزاداران حسینى مىپیوندند و به اندازه توان خود، ابراز ارادت مىکنند. در این قسمت شیوههاى مطلوب عزادارى را به طور فشرده یادآور مىشویم.
۱- گریه کردن
از شیوههاى معمول در عزادارى و سوگوارى، اشک ریختن است که به طور طبیعى هر انسانى در غم فراق عزیزى اندوهگین مىشود و اشک مىریزد.
در روایات مىخوانیم هنگامى که ابراهیم فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله از دنیا رفت، آن حضرت در مرگ او گریست و هنگامى که برخى از اصحاب معترضانه از آن حضرت سبب گریه را پرسیدند، فرمود: «تَدْمَعُ الْعَیْنُ، وَ یُوجَعُ الْقَلْبُ، وَ لا نَقُولُ ما یُسْخِطُ الرَّبَّ؛ چشم مىگرید و قلب به درد مىآید، ولى بر زبان سخنى که موجب خشم خدا شود، جارى نمىسازیم».
همچنین نقل شده است وقتى که صحابى جلیل القدر «عثمان بن مظعون» از دنیا رفت، رسول خدا صلى الله علیه و آله مدّتى طولانى بر او گریه کرد. و در شهادت جعفر بن ابى طالب و زید بن حارثه نیز بسیار گریست.
همچنین در تاریخ مىخوانیم پس از رحلت رسول اکرم صلى الله علیه و آله مسلمانان به شدّت گریه و ندبه کردند و نقل شده است: «هنگامى که پیامبر رحلت کرد، کوچک و بزرگ، در مرگ آن حضرت داغدار شدند و بسیار بر او گریستند؛ ولى در میان همه مردم و خویشاوندان، هیچ کس حزن و اندوهش از حضرت زهرا علیها السلام بیشتر نبود. حزن او پیوسته افزایش و گریه او شدّت مىیافت». «. لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ افْتُجِعَ لَهُ الصَّغِیرُ وَ الْکَبِیرُ وَ کَثُرَ عَلَیْهِ الْبُکاءُ … وَ لَمْ یَکُنْ فِی أَهْلِ الْأَرْضِ وَالْأَصْحابِ وَ الْأَقْرَباءِ وَ الْأَحْبابِ، أَشَدُّ حُزْناً وَ أَعْظَمُ بُکاءً وَ انْتِحاباً مِنْ مَوْلاتِی فاطِمَةَ الزَّهْرا علیها السلام وَ کانَ حُزْنُها یَتَجَدَّدُ وَ یَزِیدُ وَ بُکاءُها یَشْتَدُّ.
گریه کردن بر مصائب امام حسین علیه السلام نیز از شیوههاى معمول عزادارى است و مورد سفارش نیز قرار گرفته است. امام رضا علیه السلام فرمود: «فَعَلى مِثْلِ الْحُسَیْنِ فَلْیَبْکِ الْباکُونَ؛ بر همانند حسین باید گریه کنندگان، گریه کنند».
روایاتى که ترغیب به گریه بر ابى عبداللّه علیه السلام دارد، فراوان است. البتّه نباید فراموش کرد که این گریهها جنبه شخصى ندارد، و در واقع اعلام جنگ و ستیز با ظالمان وستمگران مىباشد.
۲- تباکى
«تباکى» به معناى آن است که انسان به خود حالت گریه بگیرد، چرا که گاه ممکن است برخى از علاقمندان به سبب پارهاى از شرایط، اشک از چشمانشان جارى نشود، ولى این نباید سبب عدم شرکت در محافل و مجالس حسینى گردد، چرا که در این صورت مىتوان با «تباکى» و حالت غم و اندوه و گریه به خود گرفتن، به خیل عزاداران پیوست و از پاداش معنوى آن نیز برخوردار شد، در این کار نیز نشانه ظلم ستیزى و مبارزه با ظالمان است، چرا که هدف امام حسین علیه السلام چیزى جز این نبود.
۳- لباس مشکى بر تن کردن
مرسوم و معمول میان مردم آن است که در غم مرگ عزیزان، لباس سیاه بر تن مىکنند و این رنگ لباس را، علامت ماتم و عزا مىدانند. بنابراین، یکى از راهها و شیوههاى مطلوب عزادارى براى خامس آل عبا، پوشیدن لباس سیاه در سالروز شهادت آن حضرت یا ایّام محرّم است. در تاریخ مىخوانیم: هنگامى که حسین بن على علیه السلام به شهادت رسید، زنان بنىهاشمى لباسهاى سیاه و خشن پوشیدند.
« لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِىٍّ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ لَبِسَ نِساءُ بَنِی هاشِمِ السَّوادَ وَ الْمُسوُحَ» در برخى از روایات نیز آمده است: هنگامى که (بر اثر خطابهها و افشاگرىهاى امام سجّاد علیه السلام و حضرت زینب علیها السلام) یزید به خاندان هاشمى اجازه داد در دمشق عزادارى کنند، زنان هاشمى و قرشى لباس سیاه بر تن پوشیدند و به مدّت هفت روز براى امام حسین علیه السلام و شهداى کربلا عزادارى کردند.
« فَلَمْ تَبْقَ هاشِمَیَّةٌ وَ لا قُرَشِیَّةٌ إِلَّا وَ لَبِسَتِ السَّوادُ عَلَى الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ نَدَبُوهُ عَلى ما نُقِلَ سَبْعَةُ أَیَّامٍ».
لازم به یادآورى است که هر چند فقها بر اساس روایات به کراهت لباس سیاه به خصوص در نماز فتوا دادهاند، ولى پوشیدن آن براى عزاى امام حسین علیه السلام کراهتى ندارد و شاید رجحان نیز داشته باشد، زیرا جنبه تعظیم شعائر بر آن غلبه دارد.
۴- تشکیل مجالس سوگوارى
تشکیل مجالس سوگوارى و محافل عزادارى براى ابى عبداللّه الحسین علیه السلام از شیوههاى معمول اقامه عزاست؛ علاقمندان به مکتب حسینى با برپایى چنین مجالسى، از اهداف عالى و ارزشمند قیام امام حسین علیه السلام آگاه مىشوند و بر مصائب آن حضرت ویارانش اشک مىریزند و این مجالس همواره وسیله مهمّى براى بیدارى و آگاهى تودههاى مردم بوده است.
امام صادق علیه السلام به یکى از یارانش به نام «فضیل» فرمود: آیا تشکیل مجلس مىدهید و با یکدیگر پیرامون معارف دینى و فضایل اهل بیت علیهم السلام گفتگو مىکنید؟ فضیل پاسخ داد: آرى.
امام علیه السلام فرمود: «إِنَّ تِلْکَ الَمجالِسَ أُحِبُّها، فَأَحْیُوا أَمْرَنا، فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْیا أَمْرَنا؛ چنین مجالسى را دوست مىدارم. مکتب ما را زنده نگه دارید؛ خداوند رحمت کند کسى را که مکتب ما را احیا کند».
سپس امام علیه السلام ادامه داد: «هر کس که مصائب ما را یادآورد و یا نزد او از ما یادى شود و اشک از دیدگانش سرازیر گردد، هر چند اندک باشد، خداوند گناهانش را بیامرزد».
۵- نوحه سرایى
نوحهسرایى به صورت خواندن اشعار سوزناک و پرمعنى در مصائب امام حسین علیه السلام و یارانش مىباشد و سبب تحریک احساسات وعواطف مسلمین و تبیین حوادث و خاطرات عاشورا است، شیوهاى معمول و مرسوم در عزادارى است. این شیوه، ریشه در عصر ائمّه علیهم السلام دارد. امامان اهل بیت علیهم السلام با تشویق نوحه سرایان و مرثیه خوانان، آنان را به سرودن اشعار و نوحه سرایى و بیان حوادث کربلا و فجایع بنىامیّه ترغیب کرده و پاداش فراوانى را براى چنین اعمالى ذکر مىکردند. امیرمؤمنان علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام نیز پس از رحلت پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله اشعارى را در رثاى آن حضرت سرودند.
امام باقر علیه السلام به فرزندش امام صادق علیه السلام سفارش کرد که مقدارى از مالم را وقف کن براى آنکه به مدّت ده سال جمعى از نوحه سرایان در «منا» برایم نوحه سرایى کنند.
۶- به سر و سینه زدن
به سر و سینه زدن در عزا و مصیبت بزرگى همچون مصائب امام حسین علیه السلام امرى عادى و طبیعى است. همانگونه که متعارف است مردم در مرگ عزیزترین عزیزان خویش به سر و سینه مىزنند. هر چند لازم است از کارهاى موهن و نادرست پرهیز شود. متأسّفانه بعضى از عوام دست به کارهاى زنندهاى مىزنند که اثر منفى در شکوه و عظمت مراسم حسینى دارد و باید عقلاى قوم آنها را با زبان خوب از این گونه اعمال زننده باز دارند.
نقل شده است هنگامى که زنان و فرزندان خاندان هاشمى را از شام به سمت مدینه حرکت دادند؛ در میان راه از راهنماى قافله خواستند آنها را به کربلا ببرد، تا تجدید دیدارى با شهیدان کربلا شود. هنگامىکه به آن سرزمین رسیدند، مشاهده کردند که جابر بن عبداللّه انصارى و جمعى از بنىهاشم براى زیارت قبر حسین علیه السلام به کربلا آمدهاند. این دو قافله وقتى با یکدیگر ملاقات کردند، دیدارشان همراه با اندوه، گریه و بر سر و صورت زدن بود و به این ترتیب ماتمى جانسوز در آن سرزمین برپا کردند. هر چند در روایات درباره سینه زدن بر مصائب اهلبیت علیهم السلام مطلبى یافت نشده است؛ ولى تعبیر به «لطم» ظاهراً شامل سینه زنى نیز مىشود.
۷- تعطیلى کسب و کار
از نمودهاى روشن ماتمزدگى و عزادار بودن، دست کشیدن از کسب و کار و تعطیل کردن بازارهاست. در ارتباط با ترک تلاش و کوشش دنیوى در روز عاشورا روایتى نیز وارد شده است.
امام رضا علیه السلام فرمود: «مَنْ تَرَکَ السَّعْىَ فِی حَوائِجِهِ یَوْمَ عاشُورا قَضَى اللَّهُ لَهُ حَوائِجَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَ مَنْ کانَ یَوْمُ عاشُورا یَوْمَ مُصِیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکائِهِ، جَعَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِ؛ هر کس در روز عاشورا تلاش و کوشش دنیوى را رها سازد، خداوند حوایج دنیا و آخرت او را برآورده کند و هر کس که روز عاشورا را روز مصیبت و اندوه و گریه قرار دهد، خداوند روز قیامت را براى وى روز شادى و سرور قرار خواهد داد».
تذکّرات لازم
هر چند عزادارى خامس آلعبا علیه السلام از افضل قُربات است و سبب احیاى مکتب حسینى و بقاى شریعت مىشود، ولى بر مؤمنین لازم است این عمل ارزشمند را با امور موهن و زننده و ناپسند آلوده نسازند.
از سرودن اشعار نامناسب و سبک و دور از شأن اهلبیت علیهم السلام یا کفرآمیز و غلوگونه اجتناب ورزند و از اختلاط زن و مرد در تشکیل محافل و مجالس و دستهها پرهیز نمایند و از قمه زدن و حرکاتى که موجب وهن شیعه در جهان است و بهانه به دست دشمن مىدهد و ضرر و زیان بر بدن وارد مىکند، دورى کنند و سخنرانان محترم آداب عزادارى صحیح را به مؤمنین و مدّاحان گوشزد نمایند و خود نیز در جهت تبیین اهداف قیام ابىعبداللّه الحسین علیه السلام و ترویج عقاید ناب محمّدى و تقویت اعتقادات اصیل اسلامى و اخلاق حسنه و ایثار و فداکارى تلاش کنند و در ذکر مصائب اهل بیت علیهم السلام فقط از منابع معتبر استفاده کنند و از بیان امورى که با عزّت و سربلندى امامحسین علیه السلام سازگار نیست، خوددارى ورزند و صحنه گردانى مجالس آن حضرت را به دست افراد بدنام، یا نادان نسپارند و صالحان و آگاهان زمام مجالس را به دست گیرند.
بانوان محترم نیز ضمن شرکت در مجالس امام حسین علیه السلام شأن و وقار و متانت خویش را حفظ نمایند و با شیوهاى که مناسب یک زن مسلمان و علاقمند به مکتب حسینى است، در مجالس و محافل عزادارى شرکت کنند وخداى ناکرده این امر مهمّ دینى را با پوشش نادرست و حرکات ناپسند، به گناه آلوده نسازند که مسئولیّت بسیار سنگینى دارد.
جوانان عزیز- که سرمایههاى اصلى چنین مجالسى هستند- مجالس امام حسین علیه السلام مخصوصاً ایّام محرّم و تاسوعا و عاشوراى حسینى را غنیمت بشمارند و با حضور گستردهتر و آگاهانه، بر آگاهىهاى معنوى و دینى خویش بیفزایند و در جهت ترویج مکتب حسینى و آشناساختن دیگران با این حماسه جاویدان الهى کوشش نمایند.
توصیههاى چهاردهگانه آیة اللَّه العظمى مکارم شیرازى- مدّ ظلّه- به هیئتهاى مذهبى و مدّاحان محترم در آستانه حلول ماه محرّم الحرام و برپایى ایّام سوگوارى سیّد و سالار شهیدان حضرت اباعبداللَّه الحسین علیه السلام، همایشى تحت عنوان «همایش عظیم عاشوراییان» در شهر مقدّس قم برگزار شد که در این همایش حضرت آیة اللَّه العظمى مکارم شیرازى (مدّ ظلّه) ضمن روشن ساختن ابعاد عظیم حادثه عاشورا، برنامه چهارده مادّهاى را براى مدّاحان عزیز و هیئتهاى مذهبى ارائه کردند که در محافل مذهبى و رسانهها انعکاس گستردهاى داشت و مورد توجّه عالمان و اندیشمندان، مدّاحان مخلص و هیئتهاى مذهبى قرار گرفت. به سبب اهمیّت این تذکّرات، همه آن موارد را به طور فشرده نقل مىکنیم:
۱- سخنان این عزیزان باید برگرفته از مدارک معتبر (کتاب و سنّت) باشد و شأن و مقام امام حسین علیه السلام و شهداى والا مقام کربلا در محتواى اشعار به طور کامل حفظ شده و اهداف این قیام عظیم براى عموم مردم تبیین گردد.
۲- از مطرح ساختن مسائلى که بوى غلوّ درباره ائمّه دین علیهم السلام و سایر بزرگان مىدهد، اجتناب گردد.
۳- از آنجا که مدّاحى ترکیبى از علم و هنر است، باید آموزشهاى لازم به مدّاحان محترم از سوى پیش کسوتان آگاه، ارائه شود.
۴- از چراغ سبز نشان دادن نسبت به گناه به سبب عزادارى، در مجالس وعظ و مدّاحى اجتناب شود و به تقوا و دیندارى توصیه گردد.
۵- به عزاداران محترم توصیه شود که از در آوردن پیراهن و لخت شدن خوددارى نمایند.
۶- سینه زنى و زنجیرزنى از شعائر حسینى است، ولى از آسیب رساندن و مجروح ساختن بدن خوددارى شود.
۷- وعّاظ و مدّاحان محترم مراعات وقت نماز را نموده و در وقت نماز برنامهاى جز اقامه نماز نداشته باشند.
۸- آهنگ مدّاحان محترم نباید به آهنگهاى مجالس لهو و فساد شباهت داشته باشد.
۹- هیأتهاى محترم عزادارى توجّه کنند که بازیچه دست سیاستهاى مرموز قرار نگیرند.
۱۰- از بیان مصائب سخت اهلالبیت علیهم السلام، حتّى الامکان پرهیز شود و به اشاره و اجمال از آن بگذرند.
۱۱- مجالس به گونهاى طولانى نشود که موجب خستگى و دلزدگى مردم- بهویژه جوانان- گردد.
۱۲- احترام به پیشکسوتان در این مجالس حفظ شود.
۱۳- تقویت نظام جمهورى اسلامى، رهبرى و مراجع باید مدّ نظر قرار گیرد وعشق به امام زمان (عجّل اللَّه تعالى فرجه الشریف) در همه مجالس به عنوان اساسىترین مطلب، زنده نگه داشته شود.
۱۴- وعّاظ و مدّاحان محترم باید متخلّق به اخلاق حضرت امام حسین علیه السلام و یارانش باشند، تا سخنان آنها بر دل نشیند و به مصداق «کُونُوا دُعاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ الْسِنَتِکُمْ» همه شنوندگان از آنها الگو بگیرند. به یقین، این مراسم عظیم با شرایط فوق خارى در چشم دشمنان اسلام و سبب تقویت اسلام و مسلمین است.
پناهگاه ستمدیدگان
جالب اینکه مجالس حسینى در طول تاریخ پناهگاه خوبى براى جوامعى که تحت ستم قرار گرفته بودند، محسوب مىشد؛ نه تنها در انقلاب اسلامى ایران، مردم حدّاکثر بهره بردارى را از مجالس حسینى کرده و با شور و هیجان این مجالس، پاسخ دندانشکنى به نیروهاى اهریمنى دادند، بلکه در استقلال عراق و پاکستان و … نیز همین مسأله مطرح بود.
در کلام معروفى از گاندى، رهبر استقلال هندوستان، مىخوانیم: من زندگى امام حسین علیه السلام آن شهید بزرگ اسلام را به دقّت خواندهام و توجّه کافى به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستى از سرمشق امام حسین علیه السلام پیروى کند.
ولى این در صورتى است که نیّتها خالص باشد و رقابتهاى مخرّب جاى خود را به همکارى سازنده دهد و این مجالس کانون وحدت گردد و نشانههاى ایثار و فداکارى در آن ظاهر شود. از آنجا که مسأله اجراى عدالت و ظلم ستیزى منحصر به جهان اسلام نیست، تعلیماتى را که امام حسین علیه السلام در کربلا به نسل بشر داد، مىتواند راهگشاى تمام امّتها گردد. براى حفظ جاذبه و اصالت این مراسم باید آن را از هر گونه خرافه پیراست و اجازه نداد افراد ناآگاه با افکار کوچک خود، چهره نادرستى از این مراسم ترسیم کنند و از عظمت آن بکاهند و اهداف مقدّس آن را زیر سؤال برند
فیزیولوژی ورزشی
فیزیولوژی ورزشی به ۴ بخش فراگیر تقسیم میشود: آمادگی جسمانی، فیزیولوژی ماهیچهها، فیزیولوژی گردش خون،
فیزیولوژی تنفس
بدن انسان برای اینکه بتواند نقش خود را به طور مؤثر در زندگی ایفا کند باید از آمادگی جسمانی خوبی برخوردار باشد یعنی به طور مداوم انرژی لازم را در اختیار داشته باشد تا بتواند وظایف خود را به نحو احسن انجام دهد. وقتی سخن از آمادگی جسمانی به میان میآید مقصود از آن داشتن چنان قلب، رگهای خونی و ششها و ماهیچههایی است که بتوانند وظایف خود را به خوبی انجام دهند و با شور و نشاط تمام در فعالیتها و تفریحات سالمی شرکت کنند که افراد عادی و غیر فعال از انجام آنها ناتوانند. عوامل متعددی در آمادگی جسمانی مؤثر است اما چهار عامل بیش از عوامل دیگر در این میان ایفای نقش میکنند این عوامل عبارتاند از (نیروی ماهیچه، استقامت ماهیچه، انعطاف ماهیچه و استقامت قلبی ریوی) می باشد.
نیروی ماهیچه
همانطور که میدانید حدود ۴۰ درصد وزن بدن را ماهیچه تشکیل میدهد این ماهیچهها در خود تولید انرژی میکنند که این نیرو، نیروی ماهیچه نامیده میشود که البته قابل اندازهگیری نیز هست. مهمترین عامل شناخته شده در آمادگی جسمانی استعداد و توانایی ماهیچهها در وارد کردن نیرو یا مقاومت در برابر آن است. تمرینات قدرتی از عواملی است که سبب حجیم شدن تارهای ماهیچهای میشود و توانایی فرد را در تولید نیروی بیشتر افزایش میدهد، این افزایش میتواند به دلایل عصبی (فراخوانی تارهای بیشتر و تحریک واحدهای عصبی-ماهیچهای بزرگتر)باشد یا به دلیلی مثل افزایش رها سازی یون کلسیم یا افزایش تماس تارهای اکتین و میوزین. قدرت ماهیچه اهمیت بسیاری در ورزشهای مختلف و البته فعالیتهای روزانه دارد بسیاری از مردان و حتی زنان از ماهیچهها بازو و سرشانه ضعیفی برخوردار هستند که باعث ضعف در فعالیتهای ورزشی و روزانه و ایجاد درد و بیماری در سنین بالا میشود..
استقامت ماهیچه
ماهیچهها در خود انرژی ذخیره میکنند. این عمل به ماهیچهها امکان میدهد که مدت زیادی به فعالیت خود ادامه دهند. این عمل ماهیچهها را استقامت ماهیچهای گویند. استقامت ماهیچهای عبارت است از ظرفیت یک ماهیچه یا گروهی از ماهیچهها برای انقباض مداوم. معمولاً استقامت ماهیچه را با قدرت ماهیچهای اشتباه میگیرند ولی باید توجه کرد که معمولاً استقامت ماهیچهای عبارت است از توانایی در کاربرد قدرت و نگهداری این توانایی برای مدت نسبتاً طولانی. برای مثال در فعالیتهایی چون: برف پارو کردن، چمن زدن، نظافت و یا حرکات ورزشی چون دراز و نشست، بالا کشیدن بدن در حالت بارفیکس و... استقامت ماهیچهای نقش اساسی دارد که میشود با تمرینات منظم ورزشی آن را افزایش داد.
انعطاف ماهیچه
توانایی در کاربرد ماهیچهها در وسیعترین دامنه حرکت آنها به دور مفصلها را انعطاف پذیری گویند. این عامل در آمادگی جسمانی از اهمیت ویژهای برخوردار است. با تمرینات ورزشی میزان توانایی مفاصل بدن در خم شدن و چرخیدن بیشتر میشود و در نتیجه کارایی ماهیچهها بهبود مییابد اگر مفاصل از انعطاف کمی برخوردار باشند محدودیت حرکتی برای بدن ایجاد میشود. انعطاف پذیری در فعالیتهای روزانه چون باغبانی، خانه داری، فعالیتهای ورزشی که احتیاج به نرمی و انعطاف پذیری دارند مؤثر است. که البته این نقش در فعالیتهای ورزشی چون ژیمناستیک، دو و میدانی و... پر رنگ تر میشود.
استقامت قلبی و ریوی
بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران ورزشی عقیده دارند که عامل استقامت قلبی ریوی در آمادگی جسمانی بیش از عوامل دیگر اهمیت دارد و بعضی دیگر دقیقاً بر عکس این نظریه مهر تأیید زدند. اما تجربه نشان دادهاست که استقامت قلبی ریوی از عوامل اساسی آمادگی جسمانی است و با تمرینات استقامتی شدید و سنگین میتوان آن را ارتقاء بخشید.
فیزیولوژی ماهیچه
ماهیچهها دستگاهی هستند که مواد غذایی را از صورت شیمیایی به صورت انرژی مکانیکی یا کار تبدیل میکنند. میدانیم که حرکات بدن از انقباض ماهیچهها حاصل
در بخش ماهیچهها مخطط ۲ مطلب را بررسی میکنیم: ۱- انقباض ماهیچه، ۲- منابع انرژی ماهیچه.
انقباض ماهیچه: اگر طول ماهیچه به هنگام انقباض تغییر نکند این انقباض را (هم طول) میگویند. در این نوع انقباض جسم مقاوم جابه جا نمیشود تمام انرژی حاصل از انقباض به حرارت تبدیل میشود. ولی اگر انقباض ماهیچه به کوتاه شدن آن منجر شود آن انقباض را (هم تنش) میگویند که باعث میشود جسمی که در برابر ماهیچه قرار میگیرد جابه جا شود. سرعت انقباض ماهیچه با مقدار وزنهای که در مقابل آن قرار میگیرد رابطه عکس دارد. اگر هیچ نیرویی در برابر ماهیچه قرار نگیرد ماهیچه سریعاً منقبض میشود ولی اگر به تدریج نیروی مخالف افزایش مییابد از سرعت انقباض کاسته میشود. تا اینکه اگر میزان نیروی مخالف برابر با نیروی ماهیچه شود سرعت کوتاه شدن یا انقباض به صفر خواهد رسید.
منابع تامین انرژی
ماهیچه برای آنکه به حالت انقباض درآید احتیاج به انرژی دارد. منبع اصلی انرژی ماهیچه آدنوزین تری فسفات است که به مقدار کمی در ماهیچه وجود دارد ولی به مقدار زیادی انرژی آزاد میکند. کراتین فسفات منبع انرژی دیگری است که در سلولهای ماهیچهای ذخیره میشود. اگر مقدار آدنوزین تری فسفات در سلول بیش از اندازه لازم باشد انرژی اضافی صرف تولیدکراتین فسفات میشود و در نتیجه مقدار بیشتری از انرژی ذخیره خواهد شد. به مجرد ذخیره آدنوزین تری فسفات در ماهیچه کراتین فسفات موجود به سرعت و سهولت به آدنوزین تری فسفات تبدیل میشود و در نتیجه کراتین فسفات باعث ثابت ماندن مقدار آدنوزین تری فسفات ماهیچه میشود. انرژی حاصل از کراتین فسفات و آدنوزین تری فسفات برای مدت کوتاهی انرژی لازم را تأمین میکنند پس در فعالیتهای شدید بدنی که بیش از چند دقیقه طول میکشد باید منبع دیگری از انرژی وجود داشته باشد. این انرژی از تجزیه گلیگوژن حاصل میشود و چون این واکنش در مجاورت اکسیژن قرار میگیرد آن را هوازی یا (با اکسیژن) میگویند. اگر اکسیژن به اندازه کافی برای این واکنشهای شیمیایی وجود نداشته باشد در ماهیچه اسیدلاکتیک تولید میشود. قسمت اعظم این اسیدلاکتیک مجدداً به گلوکز و گلیگوژن تبدیل میشود و مقداری از آن در ماهیچه بر جای میماند. در ورزشهای سخت و طولانی و مخصوصاً افرادی که از آمادگی جسمانی کمی برخوردارند خستگی ماهیچهها بعد از ورزش مربوط به اسیدلاکتیک باقیمانده در ماهیچهاست، میزان خستگی با مقدار اسیدلاکتیک موجود در ماهیچه رابطه مستقیم دارد.
تولید انرژی در بدن به ۳ طریق انجام میگیرد که ۲ طریق آنها برای تولیدآدنوزین تری فسفات نیاز به اکسیژن ندارند (بی هوازی) و در سومین طریقه وجود اکسیژن کاملاً ضروری است که به آن (هوازی) گویند:
سیستم تامین انرژی فسفاژن ATP-Pc
در ورزشهایی چون: پرتاب نیزه، پرتاب دیسک، دو ۱۰۰ متر و شیرجه یا فعالیتهایی که زمان اجرای آن بسیار کم است (حدود ۱۰ ثانیه) و با حداکثر شدت انجام میشوند انرژی مورد نیاز را از این سیستم تأمین میکنند. آدنوزین تری فسفات وکراتین فسفات موجود در ماهیچه به صورت ذخیره وجود دارند و به هنگام فعالیت انرژی مورد لزوم را تهیه میکنند. در این سیستم برای تأمین انرژی احتیاجی به حضور اکسیژن نیست (بی هوازی)
سیستم تامین انرژی بی هوازی(اسیدلاکتیک)
در ورزشهایی که زمان اجرای آنها بین ۱ تا ۳ دقیقه طول میکشد انرژی مورد نیازشان را از این طریق تأمین میکنند مثل دوهای ۴۰۰ و۸۰۰ متر وکشتی. هنگام اجرای این فعالیتها اکسیژن به قدر کافی در ماهیچه موجود نیست از اینرو گلوکز موجود در ماهیچه به اسیدلاکتیک و آدنوزین تری فسفات تبدیل میشود. در حقیقت در این سیستم گلوکز عامل اصلی تأمین کننده انرژی ماهیچهاست.
سیستم تامین انرژی هوازی
هر موجود زندهای برای ادامه زندگی و فعالیت احتیاج به اکسیژن دارد. بعد از چند دقیقه که اکسیژن به بدن نرسد، نه آدنوزین تری فسفات در بدن ساخته میشود و نه انرژی وجود دارد و در نتیجه زندگی پایان مییابد. در ورزشهایی که بیش از ۳ دقیقه طول میکشد ماهیچهها انرژی مورد نیاز را از تجزیه مواد غذایی در مقابل اکسیژن بدست میآورند. در دوهای ماراتن، کوهنوردی و... آدنوزین تری فسفات مورد نیاز ماهیچهها از این طریق تأمین میگردد. پروتئینها، گلیگوژن و چربیها از جمله مواد غذایی هستند که در این سیستم مورد استفاده قرار میگیرد و بیشترین مقدار تولید آدنوزین تری فسفات را نیز دارد.
برگشت به حالت اولیه و وام اکسیژن
همانطور که گفته شد برای اینکه بدن از حالت استراحت به حالت فعالیت درآید واکنشهای متعددی در ماهیچه صورت میگیرد تا انرژی لازم کسب شود. همچنین برگشت بدن از حالت فعالیت به حالت استراحت نیز بسیار مهم است که آن را برگشت به حالت اولیه یا تجدید قوا (Recovery) گویند. ذخیره اکسیژن بدن هنگام فعالیتهای شدید به مصرف سوخت و ساز بدن میرسد؛ در نتیجه هنگام استراحت مقدار اکسیژنی که از ذخیره بدن گرفته شدهاست باید دوباره به بدن باز گردد و اسیدلاکتیک جمع شده در ماهیچهها نیز باید از سلولهای ماهیچهای خارج شودکه البته هر دو نیز هوازی هستند. انرژی از دست رفته بدن را وام اکسیژن (Oxygen Debt) گویند. مقدار وام اکسیژن برابر است با مقدار اکسیژن مورد نیاز در هنگام فعالیت؛ اگر نوع فعالیت شخص ملایم، طولانی و یکنواخت باشد بدن میتواند انرژی مورد نیاز را از هوا بگیرد و وام اکسیژن به وجود نمیآید والی اگر فعالیت شخص شدید باشد به طوری که او مجبور باشد با کمبود انرژی به فعالیت خود ادامه دهد مبتلا به وام اکسیژن میشود. مدت زمانی که طول میکشد تا بدن به حالت اول برگردد بستگی به مدت، شدت و آمادگی جسمانی فرد دارد؛ بعد از فعالیتها در ۲ یا ۳ دقیقه اول مصرف اکسیژن به شدت پایین میآید اما از این شدت به تدریج کاسته میشود تا به حالت یکنواخت برسد. اگر شخص بعد از فعالیت ورزشی خود، به جای استراحت، کار سادهای مثل راه رفتن یا دویدن آرام (سرد کردن) را انجام دهد اسیدلاکتیک موجود در بدن زودتر از بین میرود (در این مورد در فصل علم تمرین به طور کامل توضیح داده شدهاست)
فیزیولوژی دستگاه گردش خون
دستگاه گردش خون از رگها و قلب تشکیل شده که خون تیره و روشن در آنها جریان دارد. قلب به صورت تلمبهای قوی خون روشن را از راه سرخرگ آئورت و سرخرگ ششی به بدن میفرستد و از طرفی سیاهرگهای اجوف فوقانی و تحتانی خون تیره را از بدن به قلب بر میگردانند. به استثنای سیاهرگ ششی که خون روشن و تیره را از ششها به قلب بر میگرداند. یاختههای بدن پیوسته در حال فعالیت اند و برای ادامه حیات و فعالیت خود موادی را میسوزانند و مواد دیگری را دفع میکنند دستگاه گردش خون عهده دار رساندن مواد سوختنی به سلولها و خارج کردن مواد زائد است. قلب از چهار حفره تشکیل شدهاست. دو حفره در طرف راست و دو حفره در طرف چپ. دو حفره بالایی را دهلیز و دو حفره پایینی را بطن میگویند. بطن باعث به حرکت درآمدن خون در بدن میشود و اگر بطن از انقباض بیفتد خون از گردش خواهد ایستاد. شکل قلب شبیه مخروطی است که قاعده آن در بالا و نوک آن در پایین در انتهای بطنها است. در موقع ضربان دو دهلیز با هم منقبض میشوند و بعد از مدت نسبتاً کوتاهی دو بطن منقبض میشوند بعد از این انقباض توقف بیشتر و طولانی تری وجود دارد که به منزلة استراحت قلب است. مدت انقباض بطنها در افراد بالغ ۳/۰ ثانیه و مدت انبساط آنها ۵/۰ ثانیه طول میکشد روی هم رفته یک دوره کامل قلبی ۸/۰ ثانیه طول میکشد بنابراین در هر دقیقه تقریباً ۷۰ دورة قلبی صورت میگیرد و این رقم را تعداد ضربان قلب گویند. همانطور که میدانید در حدود 8 درصد وزن بدن را خون تشکیل میدهد یعنی یک شخص معمولی با وزن در حدود۷۰ کیلوگرم دارای ۵ تا ۶ لیتر خون است قسمت اعظم خون را گلبولهای قرمز تشکیل میدهند. کمبود اکسیژن معمولاً موجب افزایش گلبولهای قرمز خون میشود به همین دلیل است که در ارتفاعات زیاد ورزشکاران استقامتی قادر نیستند رکوردهای جهانی از خود به جا بگذارند چون در مکانهای مرتفع فشار نسبی اکسیژن در هوای تنفسی کم است و شخص ورزشکار قادر نیست به راحتی اکسیژن مورد نیاز را در هنگام ورزش از هوا کسب کند لذا این امر در کارایی او اثر نامطلوب میگذارد.
فیزیولوژی دستگاه تنفسی
طبق تعاریف کتابهای فیزیولوژی، تنفس عبارت است از جذب اکسیژن و دفع انیدریدکربنیک به وسیله سلول زنده، خواه این سلول حیوانی باشد، خواه نباتی.
عمل تنفس طی ۲ مرحله متمایز انجام میشود: تنفس خارجی: که عبارت است از حرکت هوا به داخل ریهها، انتقال اکسیژن از ریهها به خون و انتقال انیدریدکربنیک از خون به ریهها. تنفس سلولی یا داخلی: که شامل جذب اکسیژن و تولید انیدریدکربنیک توسط سلولها میشود. انقباض حجاب حاجز یا دیافراگم و پایین آمدن در محوطه شکم باعث بزرگ شدن قفسه سینه از بالا به پایین میشود. همزمان با این عمل ماهیچهها شکم بتدریج شل میشود و با انقباض ماهیچهها بین دندهای، دندهها به بالا کشیده میشود و استخوان جناغ را به جلو میراند این عمل قفسه سینه را از جلو به عقب میبرد و از طرفین بزرگ میکند؛ با بزرگ شدن حجم قفسه سینه فشار موجود در ریهها از فشار جو کاهش مییابد و باعث حرکت هوا به داخل ریهها میشوند این عمل آنقدر ادامه پیدا میکند تا فشار هوا در ریهها با فشار جو برابر گردد. کلیه اعمال بالا را دم گویند. اما عمل بازدم در حالت استراحت نتیجه شل شدن ماهیچهها دمی و بازگشت ریهها به حالت قبل صورت میگیرد با بالا رفتن ماهیچه دیافراگم و بازگشت حجم قفسه سینه به حالت استراحت، فشار هوا در ریهها از جو بیشتر میشود و آن قدر هوا از ریهها خارج میشود تا فشار ریهها دوباره با فشار جو برابر گردد،عمل بازدم در حالت ورزش کاملاً تغییر کرده واز یک حرکت پاسیو(غیر فعال) به یک حرکت اکتیو(فعال)تبدیل می شود.
حجم جاری و تهویه ریوی
حجم هوایی که با هر بار حرکت به داخل ریهها جریان مییابد را حجم جاری مینامند و مقدار آن بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلی لیتر است و تهویه ریوی عبارت است از حجم جاری ضرب در تعداد حرکات تنفسی در دقیقه که معمولاً بین ۱۰ تا ۲۰ بار در حالت استراحت است. در هنگام ورزش تعداد حرکات تنفسی افزایش پیدا میکند و عمیق تر میشود تا جایی که در فعالیتهای شدید ورزشی ماهیچهها دمی و بازدمی فعال میشوند و تهویه ریوی تا حدود ۱۰۰ لیتر در دقیقه افزایش مییابد. حداکثر تهویه ریوی ممکن است به ۱۵۰ لیتر در دقیقه هم برسد ولی افزایش تهویه ریوی اگر از ۱۰۰ لیتر در دقیقه بیشتر شود به افزایش جذب اکسیژن کمکی نمیکند زیرا به نظر میرسد که انتقال اکسیژن بیش از این مقدار به بافتها، توسط ماهیچهها قلب و ماهیچهها تنفس محدود میشود.
ورزش حرفهای
ورزش حرفهای به ورزشی گفته میشود که در آن ورزشکاران برای فعالیت خود دستمزد دریافت میکنند. ورزش حرفهای در نقطه مقابل ورزش آماتور قرار میگیرد که در آن ورزشکاران فقط برای علاقه شخصی به ورزش میپردازند.
اغلب ورزشهایی که به صورت حرفهای دنبال میشوند، ورزشکاران آماتوری نیز دارند که تعداد آنها بسیار بیشتر از همتایان حرفهای خود است. طرفداران ورزش آماتور معمولاً ورزش حرفهای را در تضاد با اصول اخلاقی ورزش میدانند و معتقدند رقابتهای ورزشی نباید وسیله امرار معاش باشد. این گروه در برخی رشتههای ورزشی تا مدتها توانستند در مقابل جاذبههای مالی و تبلیغاتی ورزش حرفهای مقاومت کنند. برای مثال اتحاد راگبی برای سالها یک ورزش نیمهوقت مخصوص آماتورها باقیمانده بود.
ورزشکارانی که در سطح اول ورزش حرفهای فعالیت میکنند درآمدهای بسیار بالایی را دریافت میکنند. تایگر وودز بازیکن گلف اهل آمریکا پردرآمدترین ورزشکار دنیاست و بر اساس گزارش سال ۲۰۰۹ نشریه فوربز مجموع جوایز و دستمزدهایی که وی از فعالیتهای ورزشی خود دریافت کرده از یک میلیارد دلار فراتر رفتهاست. مایکل جردن بازیکن بسکتبال آمریکایی با ۸۰۰ میلیون دلار و میشاییل شوماخر راننده فرمول یک آلمانی با حدود ۷۰۰ میلیون دلار درآمد از ورزش در رتبههای بعدی قرار میگیرند.
ده بازیکن برتر تنیس دنیا به طور میانگین سالانه ۳ میلیون دلار دریافت میکنند و میانگین درآمد بازیکنان لیگ برتر بیسبال آمریکا ۳ میلیون و ۴۴۰ هزار دلار بودهاست. در فصل ۱۱-۲۰۱۰ میانگین دستمزد بازیکنان لیگ برتر فوتبال انگلستان ۷ میلیون پوند، بازیکنان سری آ فوتبال ایتالیا ۵ میلیون یورو و بازیکنان بوندسلیگا ۳.۳ میلیون یورو بودهاست.
فیزیولوژی ورزشی به ۴ بخش فراگیر تقسیم میشود: آمادگی جسمانی، فیزیولوژی ماهیچهها، فیزیولوژی گردش خون،
فیزیولوژی تنفس
بدن انسان برای اینکه بتواند نقش خود را به طور مؤثر در زندگی ایفا کند باید از آمادگی جسمانی خوبی برخوردار باشد یعنی به طور مداوم انرژی لازم را در اختیار داشته باشد تا بتواند وظایف خود را به نحو احسن انجام دهد. وقتی سخن از آمادگی جسمانی به میان میآید مقصود از آن داشتن چنان قلب، رگهای خونی و ششها و ماهیچههایی است که بتوانند وظایف خود را به خوبی انجام دهند و با شور و نشاط تمام در فعالیتها و تفریحات سالمی شرکت کنند که افراد عادی و غیر فعال از انجام آنها ناتوانند. عوامل متعددی در آمادگی جسمانی مؤثر است اما چهار عامل بیش از عوامل دیگر در این میان ایفای نقش میکنند این عوامل عبارتاند از (نیروی ماهیچه، استقامت ماهیچه، انعطاف ماهیچه و استقامت قلبی ریوی) می باشد.
نیروی ماهیچه
همانطور که میدانید حدود ۴۰ درصد وزن بدن را ماهیچه تشکیل میدهد این ماهیچهها در خود تولید انرژی میکنند که این نیرو، نیروی ماهیچه نامیده میشود که البته قابل اندازهگیری نیز هست. مهمترین عامل شناخته شده در آمادگی جسمانی استعداد و توانایی ماهیچهها در وارد کردن نیرو یا مقاومت در برابر آن است. تمرینات قدرتی از عواملی است که سبب حجیم شدن تارهای ماهیچهای میشود و توانایی فرد را در تولید نیروی بیشتر افزایش میدهد، این افزایش میتواند به دلایل عصبی (فراخوانی تارهای بیشتر و تحریک واحدهای عصبی-ماهیچهای بزرگتر)باشد یا به دلیلی مثل افزایش رها سازی یون کلسیم یا افزایش تماس تارهای اکتین و میوزین. قدرت ماهیچه اهمیت بسیاری در ورزشهای مختلف و البته فعالیتهای روزانه دارد بسیاری از مردان و حتی زنان از ماهیچهها بازو و سرشانه ضعیفی برخوردار هستند که باعث ضعف در فعالیتهای ورزشی و روزانه و ایجاد درد و بیماری در سنین بالا میشود..
استقامت ماهیچه
ماهیچهها در خود انرژی ذخیره میکنند. این عمل به ماهیچهها امکان میدهد که مدت زیادی به فعالیت خود ادامه دهند. این عمل ماهیچهها را استقامت ماهیچهای گویند. استقامت ماهیچهای عبارت است از ظرفیت یک ماهیچه یا گروهی از ماهیچهها برای انقباض مداوم. معمولاً استقامت ماهیچه را با قدرت ماهیچهای اشتباه میگیرند ولی باید توجه کرد که معمولاً استقامت ماهیچهای عبارت است از توانایی در کاربرد قدرت و نگهداری این توانایی برای مدت نسبتاً طولانی. برای مثال در فعالیتهایی چون: برف پارو کردن، چمن زدن، نظافت و یا حرکات ورزشی چون دراز و نشست، بالا کشیدن بدن در حالت بارفیکس و... استقامت ماهیچهای نقش اساسی دارد که میشود با تمرینات منظم ورزشی آن را افزایش داد.
انعطاف ماهیچه
توانایی در کاربرد ماهیچهها در وسیعترین دامنه حرکت آنها به دور مفصلها را انعطاف پذیری گویند. این عامل در آمادگی جسمانی از اهمیت ویژهای برخوردار است. با تمرینات ورزشی میزان توانایی مفاصل بدن در خم شدن و چرخیدن بیشتر میشود و در نتیجه کارایی ماهیچهها بهبود مییابد اگر مفاصل از انعطاف کمی برخوردار باشند محدودیت حرکتی برای بدن ایجاد میشود. انعطاف پذیری در فعالیتهای روزانه چون باغبانی، خانه داری، فعالیتهای ورزشی که احتیاج به نرمی و انعطاف پذیری دارند مؤثر است. که البته این نقش در فعالیتهای ورزشی چون ژیمناستیک، دو و میدانی و... پر رنگ تر میشود.
استقامت قلبی و ریوی
بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران ورزشی عقیده دارند که عامل استقامت قلبی ریوی در آمادگی جسمانی بیش از عوامل دیگر اهمیت دارد و بعضی دیگر دقیقاً بر عکس این نظریه مهر تأیید زدند. اما تجربه نشان دادهاست که استقامت قلبی ریوی از عوامل اساسی آمادگی جسمانی است و با تمرینات استقامتی شدید و سنگین میتوان آن را ارتقاء بخشید.
فیزیولوژی ماهیچه
ماهیچهها دستگاهی هستند که مواد غذایی را از صورت شیمیایی به صورت انرژی مکانیکی یا کار تبدیل میکنند. میدانیم که حرکات بدن از انقباض ماهیچهها حاصل
در بخش ماهیچهها مخطط ۲ مطلب را بررسی میکنیم: ۱- انقباض ماهیچه، ۲- منابع انرژی ماهیچه.
انقباض ماهیچه: اگر طول ماهیچه به هنگام انقباض تغییر نکند این انقباض را (هم طول) میگویند. در این نوع انقباض جسم مقاوم جابه جا نمیشود تمام انرژی حاصل از انقباض به حرارت تبدیل میشود. ولی اگر انقباض ماهیچه به کوتاه شدن آن منجر شود آن انقباض را (هم تنش) میگویند که باعث میشود جسمی که در برابر ماهیچه قرار میگیرد جابه جا شود. سرعت انقباض ماهیچه با مقدار وزنهای که در مقابل آن قرار میگیرد رابطه عکس دارد. اگر هیچ نیرویی در برابر ماهیچه قرار نگیرد ماهیچه سریعاً منقبض میشود ولی اگر به تدریج نیروی مخالف افزایش مییابد از سرعت انقباض کاسته میشود. تا اینکه اگر میزان نیروی مخالف برابر با نیروی ماهیچه شود سرعت کوتاه شدن یا انقباض به صفر خواهد رسید.
منابع تامین انرژی
ماهیچه برای آنکه به حالت انقباض درآید احتیاج به انرژی دارد. منبع اصلی انرژی ماهیچه آدنوزین تری فسفات است که به مقدار کمی در ماهیچه وجود دارد ولی به مقدار زیادی انرژی آزاد میکند. کراتین فسفات منبع انرژی دیگری است که در سلولهای ماهیچهای ذخیره میشود. اگر مقدار آدنوزین تری فسفات در سلول بیش از اندازه لازم باشد انرژی اضافی صرف تولیدکراتین فسفات میشود و در نتیجه مقدار بیشتری از انرژی ذخیره خواهد شد. به مجرد ذخیره آدنوزین تری فسفات در ماهیچه کراتین فسفات موجود به سرعت و سهولت به آدنوزین تری فسفات تبدیل میشود و در نتیجه کراتین فسفات باعث ثابت ماندن مقدار آدنوزین تری فسفات ماهیچه میشود. انرژی حاصل از کراتین فسفات و آدنوزین تری فسفات برای مدت کوتاهی انرژی لازم را تأمین میکنند پس در فعالیتهای شدید بدنی که بیش از چند دقیقه طول میکشد باید منبع دیگری از انرژی وجود داشته باشد. این انرژی از تجزیه گلیگوژن حاصل میشود و چون این واکنش در مجاورت اکسیژن قرار میگیرد آن را هوازی یا (با اکسیژن) میگویند. اگر اکسیژن به اندازه کافی برای این واکنشهای شیمیایی وجود نداشته باشد در ماهیچه اسیدلاکتیک تولید میشود. قسمت اعظم این اسیدلاکتیک مجدداً به گلوکز و گلیگوژن تبدیل میشود و مقداری از آن در ماهیچه بر جای میماند. در ورزشهای سخت و طولانی و مخصوصاً افرادی که از آمادگی جسمانی کمی برخوردارند خستگی ماهیچهها بعد از ورزش مربوط به اسیدلاکتیک باقیمانده در ماهیچهاست، میزان خستگی با مقدار اسیدلاکتیک موجود در ماهیچه رابطه مستقیم دارد.
تولید انرژی در بدن به ۳ طریق انجام میگیرد که ۲ طریق آنها برای تولیدآدنوزین تری فسفات نیاز به اکسیژن ندارند (بی هوازی) و در سومین طریقه وجود اکسیژن کاملاً ضروری است که به آن (هوازی) گویند:
سیستم تامین انرژی فسفاژن ATP-Pc
در ورزشهایی چون: پرتاب نیزه، پرتاب دیسک، دو ۱۰۰ متر و شیرجه یا فعالیتهایی که زمان اجرای آن بسیار کم است (حدود ۱۰ ثانیه) و با حداکثر شدت انجام میشوند انرژی مورد نیاز را از این سیستم تأمین میکنند. آدنوزین تری فسفات وکراتین فسفات موجود در ماهیچه به صورت ذخیره وجود دارند و به هنگام فعالیت انرژی مورد لزوم را تهیه میکنند. در این سیستم برای تأمین انرژی احتیاجی به حضور اکسیژن نیست (بی هوازی)
سیستم تامین انرژی بی هوازی(اسیدلاکتیک)
در ورزشهایی که زمان اجرای آنها بین ۱ تا ۳ دقیقه طول میکشد انرژی مورد نیازشان را از این طریق تأمین میکنند مثل دوهای ۴۰۰ و۸۰۰ متر وکشتی. هنگام اجرای این فعالیتها اکسیژن به قدر کافی در ماهیچه موجود نیست از اینرو گلوکز موجود در ماهیچه به اسیدلاکتیک و آدنوزین تری فسفات تبدیل میشود. در حقیقت در این سیستم گلوکز عامل اصلی تأمین کننده انرژی ماهیچهاست.
سیستم تامین انرژی هوازی
هر موجود زندهای برای ادامه زندگی و فعالیت احتیاج به اکسیژن دارد. بعد از چند دقیقه که اکسیژن به بدن نرسد، نه آدنوزین تری فسفات در بدن ساخته میشود و نه انرژی وجود دارد و در نتیجه زندگی پایان مییابد. در ورزشهایی که بیش از ۳ دقیقه طول میکشد ماهیچهها انرژی مورد نیاز را از تجزیه مواد غذایی در مقابل اکسیژن بدست میآورند. در دوهای ماراتن، کوهنوردی و... آدنوزین تری فسفات مورد نیاز ماهیچهها از این طریق تأمین میگردد. پروتئینها، گلیگوژن و چربیها از جمله مواد غذایی هستند که در این سیستم مورد استفاده قرار میگیرد و بیشترین مقدار تولید آدنوزین تری فسفات را نیز دارد.
برگشت به حالت اولیه و وام اکسیژن
همانطور که گفته شد برای اینکه بدن از حالت استراحت به حالت فعالیت درآید واکنشهای متعددی در ماهیچه صورت میگیرد تا انرژی لازم کسب شود. همچنین برگشت بدن از حالت فعالیت به حالت استراحت نیز بسیار مهم است که آن را برگشت به حالت اولیه یا تجدید قوا (Recovery) گویند. ذخیره اکسیژن بدن هنگام فعالیتهای شدید به مصرف سوخت و ساز بدن میرسد؛ در نتیجه هنگام استراحت مقدار اکسیژنی که از ذخیره بدن گرفته شدهاست باید دوباره به بدن باز گردد و اسیدلاکتیک جمع شده در ماهیچهها نیز باید از سلولهای ماهیچهای خارج شودکه البته هر دو نیز هوازی هستند. انرژی از دست رفته بدن را وام اکسیژن (Oxygen Debt) گویند. مقدار وام اکسیژن برابر است با مقدار اکسیژن مورد نیاز در هنگام فعالیت؛ اگر نوع فعالیت شخص ملایم، طولانی و یکنواخت باشد بدن میتواند انرژی مورد نیاز را از هوا بگیرد و وام اکسیژن به وجود نمیآید والی اگر فعالیت شخص شدید باشد به طوری که او مجبور باشد با کمبود انرژی به فعالیت خود ادامه دهد مبتلا به وام اکسیژن میشود. مدت زمانی که طول میکشد تا بدن به حالت اول برگردد بستگی به مدت، شدت و آمادگی جسمانی فرد دارد؛ بعد از فعالیتها در ۲ یا ۳ دقیقه اول مصرف اکسیژن به شدت پایین میآید اما از این شدت به تدریج کاسته میشود تا به حالت یکنواخت برسد. اگر شخص بعد از فعالیت ورزشی خود، به جای استراحت، کار سادهای مثل راه رفتن یا دویدن آرام (سرد کردن) را انجام دهد اسیدلاکتیک موجود در بدن زودتر از بین میرود (در این مورد در فصل علم تمرین به طور کامل توضیح داده شدهاست)
فیزیولوژی دستگاه گردش خون
دستگاه گردش خون از رگها و قلب تشکیل شده که خون تیره و روشن در آنها جریان دارد. قلب به صورت تلمبهای قوی خون روشن را از راه سرخرگ آئورت و سرخرگ ششی به بدن میفرستد و از طرفی سیاهرگهای اجوف فوقانی و تحتانی خون تیره را از بدن به قلب بر میگردانند. به استثنای سیاهرگ ششی که خون روشن و تیره را از ششها به قلب بر میگرداند. یاختههای بدن پیوسته در حال فعالیت اند و برای ادامه حیات و فعالیت خود موادی را میسوزانند و مواد دیگری را دفع میکنند دستگاه گردش خون عهده دار رساندن مواد سوختنی به سلولها و خارج کردن مواد زائد است. قلب از چهار حفره تشکیل شدهاست. دو حفره در طرف راست و دو حفره در طرف چپ. دو حفره بالایی را دهلیز و دو حفره پایینی را بطن میگویند. بطن باعث به حرکت درآمدن خون در بدن میشود و اگر بطن از انقباض بیفتد خون از گردش خواهد ایستاد. شکل قلب شبیه مخروطی است که قاعده آن در بالا و نوک آن در پایین در انتهای بطنها است. در موقع ضربان دو دهلیز با هم منقبض میشوند و بعد از مدت نسبتاً کوتاهی دو بطن منقبض میشوند بعد از این انقباض توقف بیشتر و طولانی تری وجود دارد که به منزلة استراحت قلب است. مدت انقباض بطنها در افراد بالغ ۳/۰ ثانیه و مدت انبساط آنها ۵/۰ ثانیه طول میکشد روی هم رفته یک دوره کامل قلبی ۸/۰ ثانیه طول میکشد بنابراین در هر دقیقه تقریباً ۷۰ دورة قلبی صورت میگیرد و این رقم را تعداد ضربان قلب گویند. همانطور که میدانید در حدود 8 درصد وزن بدن را خون تشکیل میدهد یعنی یک شخص معمولی با وزن در حدود۷۰ کیلوگرم دارای ۵ تا ۶ لیتر خون است قسمت اعظم خون را گلبولهای قرمز تشکیل میدهند. کمبود اکسیژن معمولاً موجب افزایش گلبولهای قرمز خون میشود به همین دلیل است که در ارتفاعات زیاد ورزشکاران استقامتی قادر نیستند رکوردهای جهانی از خود به جا بگذارند چون در مکانهای مرتفع فشار نسبی اکسیژن در هوای تنفسی کم است و شخص ورزشکار قادر نیست به راحتی اکسیژن مورد نیاز را در هنگام ورزش از هوا کسب کند لذا این امر در کارایی او اثر نامطلوب میگذارد.
فیزیولوژی دستگاه تنفسی
طبق تعاریف کتابهای فیزیولوژی، تنفس عبارت است از جذب اکسیژن و دفع انیدریدکربنیک به وسیله سلول زنده، خواه این سلول حیوانی باشد، خواه نباتی.
عمل تنفس طی ۲ مرحله متمایز انجام میشود: تنفس خارجی: که عبارت است از حرکت هوا به داخل ریهها، انتقال اکسیژن از ریهها به خون و انتقال انیدریدکربنیک از خون به ریهها. تنفس سلولی یا داخلی: که شامل جذب اکسیژن و تولید انیدریدکربنیک توسط سلولها میشود. انقباض حجاب حاجز یا دیافراگم و پایین آمدن در محوطه شکم باعث بزرگ شدن قفسه سینه از بالا به پایین میشود. همزمان با این عمل ماهیچهها شکم بتدریج شل میشود و با انقباض ماهیچهها بین دندهای، دندهها به بالا کشیده میشود و استخوان جناغ را به جلو میراند این عمل قفسه سینه را از جلو به عقب میبرد و از طرفین بزرگ میکند؛ با بزرگ شدن حجم قفسه سینه فشار موجود در ریهها از فشار جو کاهش مییابد و باعث حرکت هوا به داخل ریهها میشوند این عمل آنقدر ادامه پیدا میکند تا فشار هوا در ریهها با فشار جو برابر گردد. کلیه اعمال بالا را دم گویند. اما عمل بازدم در حالت استراحت نتیجه شل شدن ماهیچهها دمی و بازگشت ریهها به حالت قبل صورت میگیرد با بالا رفتن ماهیچه دیافراگم و بازگشت حجم قفسه سینه به حالت استراحت، فشار هوا در ریهها از جو بیشتر میشود و آن قدر هوا از ریهها خارج میشود تا فشار ریهها دوباره با فشار جو برابر گردد،عمل بازدم در حالت ورزش کاملاً تغییر کرده واز یک حرکت پاسیو(غیر فعال) به یک حرکت اکتیو(فعال)تبدیل می شود.
حجم جاری و تهویه ریوی
حجم هوایی که با هر بار حرکت به داخل ریهها جریان مییابد را حجم جاری مینامند و مقدار آن بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلی لیتر است و تهویه ریوی عبارت است از حجم جاری ضرب در تعداد حرکات تنفسی در دقیقه که معمولاً بین ۱۰ تا ۲۰ بار در حالت استراحت است. در هنگام ورزش تعداد حرکات تنفسی افزایش پیدا میکند و عمیق تر میشود تا جایی که در فعالیتهای شدید ورزشی ماهیچهها دمی و بازدمی فعال میشوند و تهویه ریوی تا حدود ۱۰۰ لیتر در دقیقه افزایش مییابد. حداکثر تهویه ریوی ممکن است به ۱۵۰ لیتر در دقیقه هم برسد ولی افزایش تهویه ریوی اگر از ۱۰۰ لیتر در دقیقه بیشتر شود به افزایش جذب اکسیژن کمکی نمیکند زیرا به نظر میرسد که انتقال اکسیژن بیش از این مقدار به بافتها، توسط ماهیچهها قلب و ماهیچهها تنفس محدود میشود.
ورزش حرفهای
ورزش حرفهای به ورزشی گفته میشود که در آن ورزشکاران برای فعالیت خود دستمزد دریافت میکنند. ورزش حرفهای در نقطه مقابل ورزش آماتور قرار میگیرد که در آن ورزشکاران فقط برای علاقه شخصی به ورزش میپردازند.
اغلب ورزشهایی که به صورت حرفهای دنبال میشوند، ورزشکاران آماتوری نیز دارند که تعداد آنها بسیار بیشتر از همتایان حرفهای خود است. طرفداران ورزش آماتور معمولاً ورزش حرفهای را در تضاد با اصول اخلاقی ورزش میدانند و معتقدند رقابتهای ورزشی نباید وسیله امرار معاش باشد. این گروه در برخی رشتههای ورزشی تا مدتها توانستند در مقابل جاذبههای مالی و تبلیغاتی ورزش حرفهای مقاومت کنند. برای مثال اتحاد راگبی برای سالها یک ورزش نیمهوقت مخصوص آماتورها باقیمانده بود.
ورزشکارانی که در سطح اول ورزش حرفهای فعالیت میکنند درآمدهای بسیار بالایی را دریافت میکنند. تایگر وودز بازیکن گلف اهل آمریکا پردرآمدترین ورزشکار دنیاست و بر اساس گزارش سال ۲۰۰۹ نشریه فوربز مجموع جوایز و دستمزدهایی که وی از فعالیتهای ورزشی خود دریافت کرده از یک میلیارد دلار فراتر رفتهاست. مایکل جردن بازیکن بسکتبال آمریکایی با ۸۰۰ میلیون دلار و میشاییل شوماخر راننده فرمول یک آلمانی با حدود ۷۰۰ میلیون دلار درآمد از ورزش در رتبههای بعدی قرار میگیرند.
ده بازیکن برتر تنیس دنیا به طور میانگین سالانه ۳ میلیون دلار دریافت میکنند و میانگین درآمد بازیکنان لیگ برتر بیسبال آمریکا ۳ میلیون و ۴۴۰ هزار دلار بودهاست. در فصل ۱۱-۲۰۱۰ میانگین دستمزد بازیکنان لیگ برتر فوتبال انگلستان ۷ میلیون پوند، بازیکنان سری آ فوتبال ایتالیا ۵ میلیون یورو و بازیکنان بوندسلیگا ۳.۳ میلیون یورو بودهاست.
ساعت : 2:30 am | نویسنده : admin
|
کلوپ ورزشی |
مطلب قبلی