سرمایه گذاری
حامیان و منتقدان
حامیان
بسیاری از نظریه پردازان و سیاست مداران در، غالباً، کشورهای دارای نظام سرمایه داری، بر توانایی این نظام، در رشد اقتصادی، که از طریق، شاخصهایی مانند تولید ناخالص داخلی، سطح رفاه زندگی و درجهٔ به کار گیری ظرفیتها اندازهگیری میشود، تاکید دارند.
برای نمونه آدام اسمیت برای دفاع از اینکه باید اجازه داد بازار آزاد تولید، قیمت گذاری و تخصیص منابع را کنترل کند، از این استدلال استفاده کرد. آمار نشان میدهد از آغاز سرمایه داری، سرانه تولید ناخالص داخلی شتاب نمایی را نشان میدهد.
منتقدان
منتقدان نظام سرمایه داری بر این باورند که در قرن بیستم نظام سرمایه داری پا به مرحلهای جدید گذاشته است و به نظام سرمایه داری انحصاری بدل گردیده است.
در نظام سرمایه داری انحصاری، عملاً مفهوم بازار آزاد که توسط نظریه پردازان اولیهای نظام سرمایه داری همچون آدام اسمیت مورد حمایت واقع میشد، مفهوم ابتدایی خود را از دست داد و رقابت که مفهوم کلیدی اقتصاد بازار و نظام عرضه و تقاضا بود به رقابت بین شرکتهای انحصاری و کارتلها تنزل یافت.
منتقدان اصلی نظام سرمایه داری شامل سوسیالیستها (از جمله کارل مارکس، فردریک انگلس، ولادیمیر لنین، مائو تسهتونگ، فیدل کاسترو) و آنارشیستها (مانند بنجامبن تاکر، نوام چامسکی) میشود. برخی ادیان نیز با قسمتهایی از این نظام مخالفند. مثلاً ادیان یهودی، مسیحی و اسلام، نرخ بهره را حرام میدانند.
برخی از انتقاداتی که به این نظام میشود عبارتند از:
توزیع ناکارامد و ناعادلانه پول و قدرت
گرایش به انحصارطلبی بازار
امپریالیسم و شکلهای مختلف استثمار فرهنگی و اقتصادی
پدیدههایی مانند از خود بیگانگی فرهنگی، نابرابری، بیکاری و بیثباتی اقتصادی
منتقدین براین باورند که ترکیب تجارت آزاد و داراییهای خصوصی سرمایه داران ذاتاً منجر به ساختارهای انحصارطلب میشود. مباحث اقتصاد سیاسی به مطالعهٔ این موضوع میپردازد که نظام سرمایه داری تا چه اندازه مسئول استثمار اقتصادی، جنگهای امپریالیستی، استعمارگرایانه و ضد انقلابی، همچنین سرکوب کارگران، اتحادیههای صنفی و نسل کشی است.
از جمله نقاط ضعف و یا قدرت نظام سرمایه داری دورههای بحران در این نظام است که به نظر برخی همچون مارکس نقطه ضعف آن میباشد که بر این پایه او تئوری بحران را مطرح کرد که سبب فروپاشی نظام سرمایه داری میگردد، از دید برخی دیگر دورههای بحران سبب تقویت ارکان نظام سرمایه داری میشود.
به عقیده مارکس با هر بحران پایههای سرمایه داری متزلزل میشود و در خلال یکی از این بحرانهای وخیم اقتصادی با اقدام به اعتصاب و شدت عمل کارگری، مالکیت ابزار تولید از آن معدود مالکانی که بر اثر قانون تمرکز سرمایه باقیماندهاند به هیات اجتماعیه انتقال داده میشود.
فلز گرانبها
فلز قیمتی یا فلز گرانبها عنصر شیمیایی فلزی نادری است که ارزش اقتصادی بالایی دارد. از دید شیمیایی، فلزات گرانبها کمتر از دیگر عناصر واکنشپذیر هستند، جلای بیشتری دارند، نرمتر یا شکلپذیرتر (مفتولشدنیتر) هستند، و دمای ذوب بالاتری نسبت به دیگر فلزات دارند.
از دید تاریخی، فلزات گرانبها به عنوان ارز مهم بودهاند، ولی امروزه بیشتر به عنوان سرمایه و یا اجناس صنعتی دیده میشوند. طلا، نقره، پلاتین، و پالادیوم هر یک دارای کد ارزی ایزو ۴۲۱۷ میباشند.
دلار آمریکا
دلار آمریکا واحد پول رسمی ایالات متحده آمریکا است. کنگره ایالات متحده آمریکا در ۶ ژوئیه ۱۷۸۵ دلار را پول رسمی آمریکا تصویب کرد. ششم ژوئیه سال ۱۷۸۵کنگره آمریکا (که در آن زمان، تنها یک مجلس بود) به اتفاق آرا دلار««Dollar را واحد پول آن کشور قرار داد. پیش از استقلال ایالات متحده یعنی در ۴ ژوئیه ۱۷۷۶، پول انگلستان (لیره) در ۱۳ مهاجر نشین انگلیسی آمریکای شمالی رایج بود. در جریان انقلاب، آمریکائیان سکه نقرهای اسپانیا به نام «دلار» را که در مکزیک رایج بود وسیله داد و ستد قرار داده دادند و به همین دلیل نام پول ملی خود را «دلار» گذاشتند. سکه دلار نقرهای از قرن چهاردهم بیش از سه قرن به نام تالر، دالر، تلار و دلار» در اروپا رایج بود که اسپانیاییها آن را حفظ کردند و به مستعمرات خود در قاره آمریکا منتقل ساختند. اس با خط عمودی«$» که علامت بینالمللی دلار است نیز از اسپانیاییها اقتباس شده که پول خود را با علامت P (پی) مشخص میکردند و این "P" در آمریکای شمالی به تدریج و در جریان نوشتن به شکل «$» درآمد.
نقش دلار در اقتصاد آمریکا
مرکزیت دلار به عنوان ارز ذخیره ی جهانی این امتیازات چشمگیر را به اقتصاد امریکا دادهاست. امریکا ضمن داشتن کسری تراز پرداختهای عظیم، میتواند هزینه و سرمایهی مصرفی را فراتر از تولید داخلی تامین کند و به سرمایهگذاریهایی دست زند که بسیار بیشتر از اندوختههای داخلی آن است، زیرا خارجیها علاقهمندند داراییهای خود را به دلار افزایش دهند.
علامت $
علامت $ برای دلار آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر استفاده میشود. در قرن ۱۸ میلادی ps برای پزو استفاده میشد و به مرور دور حرف s و p به هم چسبیده شده و علامت $ را تشکیل دادند.
تولید ناخالص داخلی
تولید ناخالص داخلی یا GDP یکی از مقیاسهای اندازه گیری در اقتصاد است. تولید ناخالص داخلی در برگیرنده ارزش مجموع کالاها و خدماتی است که طی یک دوران معین، معمولاً یک سال، در یک کشور تولید میشود.
در این تعریف منظور از کالاها و خدمات نهایی، کالا و خدماتی است که در انتهای زنجیر تولید قرار گرفتهاند و خود آنها برای تولید و خدمات دیگر خریداری نمیشوند.
محاسبهٔ تولید ناخالص ملی
روشهای مختلفی برای محاسبهٔ تولید ناخالص ملی وجود دارد. محاسبهٔ مجموع ارزش افزوده، محاسبه با نگرش مصرف و محاسبه با نگرش درآمد، سه روش متداول انجام این کار هستند.
محاسبه با نگرش مصرف به این شکل است:
تولید ناخالص داخلی = مصرف خصوصی + سرمایهگذاری + مصارف دولتی + (صادرات - واردات)
تولید ناخالص ملی و تولید ناخالص داخلی
تا سال ۱۹۸۰ در ایالات متحده از کلمهٔ تولید ناخالص ملی استفاده میشد. هرچند تولید ناخالص ملی GNP و تولید ناخالص داخلی GDP تفاوتهای جزئی دارند. در محاسبهٔ تولید ناخالص ملی درآمد افراد خارج از کشور که به کشور باز فرستاده میشود با تولید ناخالص داخلی جمع میشود و درآمد افراد خارجی مقیم آن کشور که درآمد خود را به خارج میفرستند از آن کاسته میشود.
انتقادها به مفهوم تولید ناخالص ملی
به مفهوم تولید ناخالص ملی انتقاداتی وارد آمده است. از جمله:
تولید ناخالص ملی تولیدی را که در بخش غیر پولی اقتصاد انجام میشود به حساب نمیآورد مانند کارهای خانه داری و کارهای اجتماعی چون مراقبت از سالمندان و بیماران در چهارچوب خانواده، تولید خانگی وهزاران شبکهٔ تولید و مبادله که در اقتصاد "سیاه" یا زیرزمینی انجام میگیرد. ارزش این نوع تولید غیررسمی در برخی از کشورها ۶۰ درصد تولید ناخالص ملی محاسبه شده است.
محاسبات تولید ناخالص ملی در مورد توزیع تولید یا ثمرات آن هیچ اطلاعی به ما نمیدهند.
این محاسبات از ماندگاری و پایایی عملکردهای اقتصادی دخیل در تولید هیچ نشانههای به دست نمیدهند. برای مثال، نظام مزرعه داری آمریکا سودهای هنگفتی (برای برخی از مزرعه داران) ایجاد میکند، اما از جهت نسبت انرژی به کار رفته در نظام و ارزش کالریک خوراک تولید شده در این نظام، بسیار ناکارآمد است.
تولید ناخالص ملی خسارتهای تولید به ویژه خسارتهای زیست محیطی را به حساب نمیآورد.
با توجه به این انتقادها، این واقعیت که تولید ناخالص ملی هنوز شاخصهای اصلی سلامت اقتصادهای ملی است، از دیدگاه احزاب سبز نشانهٔ نوعی نزدیک بینی است که از توجه بیمارگونه به رشد اقتصادی سرچشمه میگیرد.
سازمان مردمنهاد
سازمان های مردمنهاد یا انجیاو (به انگلیسی: Non Governmental Organization و به اختصار: NGO) به اشکال و انحای مختلف در سراسر جهان استفاده میشود و با توجه به بافت کلامی که در آن مورد استفاده قرار گرفته، به انواع گوناگون سازمانها اشاره میکند. سازمان مردمنهاد در کلیترین معنایش، به سازمانی اشاره میکند که مستقیماً بخشی از ساختار دولت محسوب نمیشود، اما نقش بسیار مهمی بعنوان واسطه بین فرد فرد مردم (اتمهای اجتماع) و قوای حاکم و حتی خود جامعه ایفا میکند.
بسیاری از سازمانهای مردمنهاد غیر انتفاعی نیز هستند. بودجه این سازمانها از طریق کمکهای مردمی، سازمانهای دولتی، توسط خود دولت یا ترکیبی از طرق مذکور تامین میشود. بعضی از سازمانهای مردمنهاد نیمه مستقل (QUANGOs) وظایف و کارهای دولتی را نیز انجام میدهند. برخی از این سازمانها هیچ علاقهای به سیاست ندارند؛ این در حالی است که برخی از آنها به منظور تامین منافع اعضای خود صرفاً به لابیگری در دولت میپردازند.
از آنجا که اصطلاح «سازمان مردمنهاد» بسیار کلی است، بسیاری از این سازمانها ترجیح میدهند از اصطلاح سازمان داوطلبانه خصوصی(PVO) یا سازمان توسعه خصوصی (PDO) استفاده کنند.
گزارش تهیه شده توسط سازمان ملل در سال ۱۹۹۵ در خصوص حکومت جهانی نشان میداد که در آن زمان قریب به 29000سازمان مردمنهاد بینالمللی وجود داشتهاست. تعداد سازمان مردمنهاد داخلی کشورها حتی از این رقم نیز بالاتر بودهاست: حدود ۲ میلیون سازمان غیردولتی در ایالات متحده فعالیت میکنند که بیشتر آنها در ۳۰ سال گذشته تشکیل شدهاند. روسیه نیز ۴۰۰۰ سازمان مردمنهاد دارد. در هندوستان ۲ میلیون سازمان مردمنهاد وجود دارند. روزانه چندین مورد از این سازمانها ایجاد میشوند. تنها در کنیا، قریب به ۲۴۰ سازمان مردمنهاد در هر سال تاسیس میشود.
تاریخچه
اگرچه انجمنهای داوطلبانه شهروندان در سراسر تاریخ وجود داشتهاند، سازمانهای غیردولتی اغلب به همان منوال که امروزه، بویژه در سطح بینالملل دیده میشوند، در دو قرن اخیر توسعه یافتهاند. یکی از اولین سازمانهای اینچنینی، صلیب سرخ جهانی است که در سال ۱۸۶۳ تاسیس شد.
عبارت «سازمانهای غیردولتی» با تاسیس سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵ که مفاد آن در ماده ۷۱ از فصل ۱۰ منشور سازمان ملل آمدهاست، به وجود آمد.
برای آگاهی از نقش شورایی سازمانهایی که نه دولت هستند و نه کشورهای عضو سازمان به وضعیت شورایی مراجعه کنید. اولین تعریفی که از «سازمانهای غیردولتی بینالمللی»(INGO) ارائه شدهاست مربوط میشود به قطعنامه ۲۸۸ (۱۰) ECOSOC به تاریخ ۲۷ فوریه، ۱۹۵۰ : که در آن اینچنین آمده است«هر گونه سازمان بینالمللی که از طریق پیمان و معاهده بینالمللی ایجاد نشدهاست». نقش اساسی سازمانهای غیردولتی و دیگر «گروههای اصلی» در توسعه پایدار در ماده ۲۷ دستور کار ۲۱ به رسمیت شناخته شدهاست، که منجر به توافقات جدید و بازبینی شده برای روابط شورایی بین سازمان ملل و سازمانهای مردمنهاد شد.
فرایند جهانیسازی در قرن بیستم موجب اهمیت یافتن سازمانهای مردمنهاد شد. امکان حل خیلی از مشکلات داخل یک کشور وجود نداشت. معاهدات بینالمللی و سازمانهای بینالمللی از قبیل سازمان تجارت جهانی بیش از حد بر منافع موسسات مالی بزرگ متمرکز بودند. در اقدامی برای متعادل کردن این روند، سازمانهای غیردولتی با تاکید بر مسائل بشردوستانه، کمک به توسعه و توسعه پایدار تاسیس شدند که نمونه بارز آناجلاس اجتماعی جهان است که هر ساله در ماه ژانویه در داووس برگزار میشود و رقیب اجلاس اقتصادی جهان محسوب میشود. پنجمین اجلاس اجتماعی جهان در پورتو آلگر برزیل برگزار شد و نمایندگان بیش از ۱۰۰۰ سازمان غیردولتی در آن شرکت کردند...
مراحل تکامل شکل گیری سازمانهای غیردولتی
سه مرحله یا دوران تکامل سازمانهای غیردولتی توسط کورتون سال ۱۹۹۰ در نوشتهای تحت عنوان «سه دوره شکل گیری فعالیتهای داوطلبانه» شناسایی شدهاست. در مرحله اول، نوع خاصی از سازمان مردمنهاد شکل میگیرد که بر امداد رسانی و رفاه متمرکز بود و مستقیماً به افراد ذینفع خدمات امدادی ارائه میکرد. توزیع غذا، تامین پناهگاه و ارائه خدمات بهداشتی نمونههایی از خدمات این قبیل سازمانهای مردمنهاد بود. در واقع سازمان مردمنهاد در این مرحله نیازهای روز افراد را تشخیص میدادند و به برآورده ساختن آنها میپرداختند. در مرحله دوم از تکامل، سازمانهای مردمنهاد از لحاظ وسعت و اندازه کوچکتر شده و به مجموعههای مستقل و خودکفای محلی تبدیل شدند. سازمانهای مردمنهاد در این مرحله از تکامل، امکانات جوامع محلی را گسترش دادند تا بتوانند با 'اقدامات محلی مستقل' نیازهای آنها را برآورده سازند. کورتن مرحله سوم از تکامل و شکل گیری سازمانهای مردمنهاد را ' توسعه نظامهای پایدار' میخواند. در این مرحله، سازمانهای مردمنهاد میکوشند تغییراتی را در سیاستها و موسسات در سطح داخلی، ملی و بینالمللی به وجود آورند؛ آنها از نقش سابق خود که تامین و ارائه خدمات عملیاتی بود، فاصله گرفته و نقش کاتالیزوری به عهده گرفتند. به تدریج این سازمان از سازمان مردمنهاد امداد رسان به سازمان مردمنهاد توسعه و آبادانی تغییر ماهیت داد.
اهداف
سازمانهای مردمنهاد برای رسیدن به اهداف گوناگونی فعالیت میکنند و معمولاً در جهت پیشبرد اهداف سیاسی یا اجتماعی اعضا در حرکت هستند. منباب مثال، به بهبود وضعیت محیط زیست، تشویق گروهها و مردم به رعایت حقوق بشر، بالا بردن سطح رفاه اقشار محروم و آسیب پذیر یا مطرح ساختن یک برنامه مشترک و دسته جمعی میتوان اشاره کرد. تعداد این قبیل سازمانها بسیار زیاد است و اهداف آنها طیف وسیعی از موقعیتهای سیاسی و فلسفی را در بر میگیرد. حتی میتوان آن را بی شک به مدارس خصوصی و سازمانهای ورزشی نیز ربط داد.
روشها
روشها و شیوههای مورد استفاده سازمانهای مردمنهاد نیز با یکدیگر فرق دارد. برخی از سازمانهای مردمنهاد عمدتاً به عنوان عامل نفوذی و لابیگری فعالیت میکنند، اما برخی دیگر از آنها انجام برنامه و فعالیتها را مطمح نظر خود دارند. به عنوان مثال، سازمان مردمنهادی مانند آکسفام، که در زمینه فقر زدایی فعالیت میکند، تسهیلات و مهارتهای مورد نیاز افراد فقیر را در اختیار آنها قرار میدهد تا بتوانند به غذا و آب آشامیدنی دست بیابند.
سازمان عفو بینالملل که بزرگترین سازمان حقوق بشر در جهان است، نمونه دیگری از سازمان مردمنهاد میباشد. سازمان عفو بینالملل یک انجمن جهانی از مدفعان حقوق بشر را تشکیل دادهاست و بیش از ۵/۱ میلیون عضو، حامی و مشترک در ۱۵۰ کشور و مناطق مختلف جهان دارد.
شبکهسازی
انجمن بینالمللی آزادی بیان، که در سال ۱۹۹۲ تاسیس شد یکی از شبکههای جهانی متشکل از بیش از ۶۰ سازمان غیردولتی است که حق آزادی بیان را ترویج میدهند و به دفاع از آن میپردازند.
روابط عمومی
سازمانهای مردمنهاد برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود نیاز به برقراری روابط سالم با دیگران دارند. موسسات و انجمنهای خیریه از روابط عمومی پیچیدهای برای جمع آوری اعانه استفاده میکنند و در واقع آنها شیوههای نفوذ و لابیگری معمول در دولت را به کار میبندند. گروههای بزرگ و محبوب نیز به اعتبار تاثیری که بر جامعه میگذارند و نتایج سیاسی ای که میتوانند به حاصل آورند، از اهمیت سیاسی برخوردار هستند؛ در مواقع ضروری سازمانهای مردمنهاد در صدد بسیج حمایت مردمی برمی آیند.
مشاوره
بسیاری از سازمانهای مردمنهاد در حوزه فعالیت خود با موسسات سازمان ملل رابطه مشاورهای دارند. منباب مثال، شبکه جهان سوم رابطه مشاورهای با (UNCTAD) کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل و (ECOSOC) شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل دارد. در حالی که در سال ۱۹۴۶ تنها ۴۱ NGO باشورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد رابطه مشاورهای داشتند، شمار این سازمانهای مردمنهاد در سال ۲۰۰۳ به ۲، ۳۵۰ رسید.
مدیریت پروژه
آگاهی رو به رشدی در خصوص اهمیت روشهای مدیریتی در موفقیت پروژههای سازمانهای مردمنهاد در حال شکل گیری است.
به طور کلی، سازمانهای مردمنهاد خصوصی یک جامعه بخصوص یا محیط زیست را در کانون توجه خود قرار میدهند. آنها به موضوعات مختلفی از قبیل مذهب؛ کمکهای فوری و اقدامات بشردوستانه میپردازند. این سازمانها حمایت مردمی و کمکهای داوطلبانه را جمع آوری میکنند؛ آنها همچنین روابط قوی و مستحکمی با گروههای اجتماعی کشورهای در حال توسعه دارند و در مناطقی که امکان ارسال کمکهای دولتی وجود ندارد، وارد عمل میشوند. سازمانهای مردمنهاد به عنوان بخشی از مجموعه روابط بینالملل پذیرفته شدهاند. سازمانهای غیردولتی از یک سو بر سیاست گذاریهای ملی و چندجانبه تاثیر میگذارند و از سوی دیگر به طور فزایندهای مستقیماً در فعالیتهای محلی حضور دارند.
مدیریت سازمانهای غیردولتی
دو روند مدیریتی پیوند ویژهای با سازمانهای مردمنهاد دارند: مدیریت تنوع و مدیریت مشارکتی. مدیریت تنوع با فرهنگهای گوناگون یک سازمان سرو کار دارد. مشکلات بینالمللی در سازمانهای مردمنهاد شمالی که به فعالیتهای توسعه و آبادانی در جنوب میپردازند، بسیار رایج و غالب است. افرادی که از یک کشور غنی به کشور دیگر میروند، در کشور جدید روشهای کاملاً متفاوتی را برای انجام کارها مشاهده میکنند. چنین گفته میشود که شیوه مدیریت مشارکتی شیوه خاص سازمانهای مردمنهاد میباشد. این مورد ارتباط ظریفی با سازمان یادگیری دارد: تمامی افراد داخل یک سازمان به عنوان منابع دانش و مهارت تلقی میشوند. تک تک افراد میبایست بتوانند در فرایند تصمیم گیری سازمان سهمی داشته باشند و به یادگیری بپردازند تا اینکه سازمان رشد کند.
جذب و استخدام کارکنان
این طور نیست که همه مردمی که برای سازمانهای مردمنهاد کار میکنند داوطلب باشند. حقوقی که اعضای نیروهای حقوق بگیر سازمانهای مردمنهاد میگیرند کمتر از حقوقی است که در سازمانهای تجارت بخش خصوصی پرداخت میشود. کارکنان سازمانهای غیردولتی بسیار زیاد به اهداف و اصول سازمان پایبند هستند. دلیل داوطلب شدن افراد صرفاً نوع دوستی نبوده، بلکه این امر نه تنها برای کسانی که این افراد به آنان خدمت میکنند، بلکه برای خودشان نیز مزایای مستقلی در بر دارد، که از آن جمله میتوان به مهارت، تجربیات و ارتباطی که افراد از آن برخوردار میشوند اشاره کرد.
اینکه آیا مهاجران را باید به کشورهای در حال توسعه فرستاد یا خیر محل بحث و مناظره بودهاست. اغلب این نوع کارکنان را به منظور جلب رضایت اهدا کننده ای به کار گرفته میشود که میخواهد پروژه تحت حمایت را که توسط شخصی از یک کشور توسعه یافته مدیریت میشود ببیند. با وجود این، چندین عامل میتواند تخصص این کارکنان یا نیروهای داوطلب را خنثی کند: هزینه نیروی خارجی اغلب بالاست، در کشوری که قرار است آنها به آنجا فرستاده شوند جنبش تودهای وجود ندارد و عامل آخر آن است که مهارت و تخصص داخلی در چنین شرایطی دست کم گرفته میشود.
از لحاظ تعداد نیروهای استخدامی بخش سازمانهای مردمنهاد مورد مهمی محسوب میشوند. منباب مثال، کانسرن بینالمللی، که یک سازمان غیر دولتی بینالمللی شمالی فعال در زمینه مبارزه با فقر است، تا پایان سال ۱۹۹۵ میلادی ۱۷۴ نیروی مهاجر استخدام کرد و بالغ بر ۵۰۰۰ نیروی بومی آن در کشورهای در حال توسعه آفریقا وآسیا و هائیتی مشغول به کار بودند.
تامین بودجه
سازمانهای مردمنهاد بزرگ بودجههای سالانه چند میلیون دلاری دارند، به عنوان مثال، بودجه انجمن بازنشستگان آمریکا در سال ۱۹۹۹ بالای ۵۴۰ میلیون دلار بود.
بودجه مصرفی دیدبان حقوق بشر در سال ۲۰۰۳ ۷/۲۱ میلیون دلار آمریکا بود که کل این رقم به این سازمان اهدا شد. تامین چنین بودجههای کلانی مستلزم آن است که سازمانهای مردمنهاد تلاش فراوانی در خصوص جمع آوری اعانه از خود نشان دهند. بخش اعظمی از بودجه سازمانهای مردمنهاد از محل حق عضویت در سازمان، فروش محصولات (تجاری) کالا و خدمات، کمکهای مالی اعطا شده توسط موسسات بینالمللی یا دولتها و کمکهای مردمی تامین میشود. هدایای اتحادیه اروپا که بسیار زیاد اعطا میشود، نیز میتواند تامین کننده بودجه سازمانهای مردمنهاد باشد.
اگرچه اصطلاح 'سازمانهای مردمنهاد' تلویحاً بیانگر استقلال این سازمانها از دولت است، برخی از NGO به منظور تامین بودجه مورد نظرشان وابستگی شدیدی به دولت دارند. یک چهارم از درآمد ۱۶۲ میلیون دلاری موسسه خیریه آکسفام در سال ۱۹۹۸ از محل کمکهای دولت بریتانیا و اتحادیه اروپا تامین شد. ورلد ویژن که سازمان امداد و توسعه مسیحیان آمریکا است، کالاهایی به ارزش ۵۵ میلیون دلار از دولت آمریکا به عنوان کمک دریافت کرد. ۴۶ درصد درآمد انجمن پزشکان بدون مرز که برنده جایزه نوبل نیز شدهاست، از محل منابع دولتی میباشد.
نظارت و کنترل بر سازمانهای مردمنهاد
کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل در گزارشی که در مارس ۲۰۰۰ در خصوص اولویتهای اصلاحات سازمان ملل ارائه کرد، از مداخله در کمکهای بشردوستانه بینالمللی حمایت کرد و اعلام کرد که جامعه بینالملل 'حق محافظت' از مردم جهان را در برابر قوم کشی، کشتار جمعی و دیگر جنایات ضد بشری دارا میباشد. به دنبال آن گزارش، دولت کانادا پروژه مسئولیت محافظت را به راه انداخت و کلیات مداخله در کمکهای بشردوستانه را ترسیم کرد. دکترین R2P موارد استفاده وسیعی دارد که از میان جنجال برانگیزترین آنها میتوان به استفاده دولت کانادا از R2P برای توجیه دخالت در کودتا و حمایت از آن در هائیتی اشاره کرد.
چندین سال پس از R2P، جنبش فدرالیست جهانی مسئولیت حمایت و دخالت در جامعه مدنی را عملی کرد. جنبش فدرالیست جهانی سازمانی است که از «ایجاد ساختارهای دموکراتیک جهانی که پاسخگوی مردم جهان باشد» حمایت میکند و «خواستار تقسیم قدرت بینالمللی بین چند نهاد و سازمان مستقل است». هدف پروژه مذکور که در آن جنبش فدرالیست جهانی و دولت کانادا تشریک مساعی داشتند، آن است که اصولی را که در پروژه R2P اصلی تبیین شدهاست در مورد سازمانهای مردمنهاد به کار بندد.
ناظر سازمان غیر دولتی یک سایت محافظه کار طرفدار اسرائیل است که هدف ترویج و تشویق «NGOهایی که در مورد درگیری اعراب و اسرائیل مقید به بررسی و مباحثه انتقادی و پاسخگویی در برابر حقوق بشر هستند» را دنبال میکند. این سازمان با استناد به اینکه آکسفام و فورد فونداسیون بیش از اندازه ضد اسرائیلی هستند، مبارزاتی را بر ضد آنها ترتیب دادهاست که منجر به عذرخواهی رسمی از جانب و تغییرات عملی در آنها شدهاست.
دیدهبان سازمان غیر دولتی یکی از پروژههای موسسه تجاری آمریکا است که بر سازمانهای مردمنهاد نظارت دارد. این پروژه عمدتاً تحلیلی منفی از سازمانهای مردمنهاد محسوب میشود که معمولاً چنین تلقی میشود که در مسیر ترقی و رو به رشد در طیف سیاسی قرار دارند.
سازمانهای مردمنهاد هندی پورتال بیش از ۲۰۰۰ سازمان مردمنهاد است که با بخش اشتراکی در هندوستان کار میکند. این پورتال در مورد اینکه چگونه بخش اشتراکی از سازمانهای مردمنهاد به نفع برنامههای خود استفاده میکند، شناخت و رهنمودهایی به دست میدهد.
در سالهای اخیر، موسسات بزرگ زیادی به منظور جلوگیری از برخی فعالیتهای خاص سازمانهای مردمنهاد بر ضد رسوم و عملکرد شرکتها و موسسات به تقویت واحدها و بخشهای مختلف خود پرداختهاند. همانطور که منطق حکم میکند اگر موسسات و شرکتها با سازمانهای مردمنهاد کار کنند، سازمانهای مردمنهاد بر ضد موسسات و شرکتها فعالیت نخواهند کرد.
وضعیت قانونی
بر اساس قوانین بینالمللی سازمانهای مردمنهاد مانند دولتها اشخاص حقوقی نیستند. البته صلیب سرخ جهانی مستثنای از این قاعدهاست و به موجب قوانین بینالمللی شخص حقوقی تلقی میشود؛ چرا که این سازمان بر اساس کنوانسیون ژنو تشکیل شدهاست.
منتقدان زیادی چنین اظهار نظر کردهاند که هر چند سازمانهای مردمنهاد قصد و نیت خوبی داشتهاند، اما نتایجی که آنها به دست میدهند مخرب و ضد حکومتی است. آنها در مقام انتقاد میگویند امپریالیسم و سازمانهای مردمنهاد ارتبط وثیق و نزدیکی با یکدیگر دارند. منباب مثال، انجمن استعمارگری آمریکا یکی از اولین سازمانهای مردمنهاد اولیه بودهاست. نمونههای بارز دیگری را میتوان نام برد؛ از قبیل مبلغان مذهبی مسیحی در سراسر قاره آمریکا، آسیا و آفریقا که در دوران استعمارگری فعال بوبند. این سخن نیز گفته شدهاست که سازمانهای غیر مردمنهادی از این دست، قصد و نیت خوبی داشتهاند، اما نتایج و ماحصل کار آنها امپریالیستی از آب درآمدهاست.
نقد
من حیث المجموع در میان منابع مختلف ادبی، یک نگاه کلی مثبت نسبت به سازمانهای مردمنهاد وجود داشتهاست. اما چند شکایت مستقیم نیز مطرح شدهاست که مشکلات عملیاتی، تضاد و ناهمخوانیها، سوء استفاده از بودجه (برخی موارد بسیار فوق العاده)، و غیره را هدف انتقاد خود قرار دادهاند. چنین احساس میشود که مجموعهای از کارها و فعالیتها که به کنه 'صنعت کمک رسانی' نظر دارد به آهستگی در حال رشد و نضج گرفتن است. اگرچه اغلب ادبیات انتقادی موسسات چند جانبه و دوجانبه را هدف انتقاد خود قرار دادهاند، با این حال گاهی اوقات دیده میشود که راهبردهای عملیاتی سازمانهای مردمنهاد و تاثیرات سوء ناخواسته نیز مورد انتقاد قرار گرفتهاند.
در بسیاری از کشورهای در حال توسعه که اقتصاد ناکارآمدی دارند، وارد شدن در حوزه صنعت کمک رسانی سودآورترین کار برای جوانانی است که از دانشگاه فارغ التحصیل شدهاند. آز آنجا که سازمانهای مردمنهاد خدمات خود (از قبیل آموزش) را به صورت رایگان یا به نرخ یارانهای به عموم ارائه میکنند، بخش خصوصی قادر به رشد و تکامل نیست و توان رقابت موثر و کارآمد و پایدار را ندارد. هر زمان که سازمانهای غیر دولتی محصولات یا خدمات خود (مانند صنایع دستی، ارزش یابیها، حفاری چاه، مشاوره و غیره) را در ازای دریافت مبلغی به مردم عرضه میکنند، آنها ناخواسته برای مدتی با فعالان بخش خصوصی که ارائه کننده همان خدمات هستند، وارد رقابت میشوند. و در این رقابت از این امتیاز بسیار با ارزش برخوردار هستند که بودجه آنها از محل کمکهای مردمی تامین میشود و افرادی نیز حاضر هستند داوطلبانه و رایگان برای آنها کار کنند. اما موارد دیگری نیز در ارتباط با سازمانهای مردمنهاد وجود دارد که منشا نگرانی است: عضو گیری سازمانهای غیر دولتی (از طریق قوای سیاسی یا سایر قوا)، انحراف از مسیر و اهداف اولیه، تغییر خدمات اصلی ای که مبنای آن بودجهای که همیشه متغیر است، شفافیت، پاسخگویی، حرکت بر اساس اصولی که موسسان و بانیان کاریزماتیک پیشرو تعیین میکنند و در نهایت تنظیم راهبردها این سازمانها به جای آن که بر مبنای تعاریفی باشد که خودشان مقرر میکنند بر مبنای کمک مالی اعطا شده به آنها است. بعضاً دیده میشود که شکایتهایی بر ضد برخی از سازمانهای مردمنهاد تازه شکل گرفته مطرح میشود که آنها را به این متهم میسازد که با نیت کمک رسانی موجب وارد آمدن ضرر و زیان شده اند؛ در واقع این سازمانها نتوانستهاند پیچیدگی و ذوبطون بودن برخی مسائل را درک کنند و در نهایت بیش از از آنچه مفید و کمک رسان باشند، به دیگران صدمه زداهاند. اما با این حال، به طور کلی این سازمانها منابع فایده بخش و سودرسان مکملی محسوب میشوند که آن فاصلههای اجتماعی را که دولت یا بخشهای غیر انتفاعی نمیتوانند پر کنند، پر کرده و مرتفع میسازند.
تشکلهای مردمنهاد در ایران
در ایران به آن سازمان مَردُمنَهاد (به اختصار: سَمَن) یا تشکل غیر دولتی میگویند که به نظر میرسد باتوجه به بافت حکومت در ایران، که «دولت» بخشی از قوای حاکم میباشد، بهتر است از معادل سازمان غیر حکومتی استفاده شود.
سازمانهای مردمنهاد، اساساً با تاکید بر ۳ اصل داوطلبانه، غیر انتفاعی و غیر سیاسی تشکیل و تاسیس میشوند. بودجه سازمانهای مردمنهاد از راههای ذیل تامین میگردد:
کمک و هدایای مردمی
وقف و حبس
کمکهای مالی از سازمانهای دولتی و غیر دولتی
کمکهای مالی از سازمانهای بینالمللی (با رعایت مقررات مربوطه)
وجوه حاصل از فعالیتهای سازمان و انجام پروژه در چارچوب اهداف و اساسنامه و آیین نامه سازمان
حق عضویت در سازمان
بدیهی است هرموسسه یا بنیاد غیردولتی باتوجه به نیازاعضای خود، موضوع فعالیت مشخصی را پی میگیرد موضوعاتی مانند: دین، آموزش، بهداشت، محیط زیست، اشتغال، فرهنگ، هنر، جوانان، کودکان، زنان، سالمندان و یا موضوعات تخصصی و علمی.
به عقیده بعضی از صاحبنظران، تشکلهای مردمنهاد به چندین دلیل ممکن است شکل بگیرند که مهمترین آنها:
اهداف انسان دوستانه
احساس نیاز یا تجربه شخصی در برخورد با معضلات اجتماعی
دستورات و سفارشات بزرگان در نیکوکاری و حرکتهای انسان دوستانه
تشکلهای غیر دولتی برای ادامه فعالیت خود نیازمند ویژگیهایی هستند که ضامن بقا و موفقیت آنهاست که میتوان به رئوس آن اشاره کرد:
خودجوشی ونیازطبیعی-اهداف مشترک اعضا- قانونمندی- برنامه وفعالیت مدون- مشارکت وجلب مشارکت(عضوپذیری)- استقلال
سابقه تشکلهای مردم نهاد در ایران
مساجد، تکایا، هیاتهای مذهبی و قهوه خانهها را نهادهای غیردولتی سنتی قدیمی میدانند وپس ازآن صندوقهای قرض الحسنه، خیریهها، انجمنهای اسلامی وحتی دورههای فارغ التحصیلی در دوران بعدتر و سپس اتحادیهها، اصناف و نظامهای صنفی ومهندسی و غیره، شکلهای جدیدتر نهادهای مدنی هستند که البته رفته رفته میبایست ازدست مدیران نیمه دولتی خارج شوند.
تشکلها و قوانین مربوطه
آیین نامه تاسیس و فعالیت سازمانهای غیردولتی مورخه ۲۹/۳/۸۴ درآخرین روزهای دولت سید محمد خاتمی، بنا به پیشنهاد مورخه ۸/۵/۸۳ وزارت اطلاعات و به استناد اصل ۱۳۸ قانون اساسی تصویب و اجرایی شد. عناوینی چون «جمعیت»، «انجمن»، «کانون»، «مرکز»، «گروه»، «مجمع»، «خانه»، «موسسه» میتوانند بجای واژه «سازمان» و تشکلهای غیر دولتی بکار گرفته شوند. تشکلها میتوانند با موضوع فعالیت و اهداف مشترک با رعایت آیین نامه مذکوربه صورت شبکه درآیند و یا به عضویت سازمانهای بینالمللی درآیند. شبکهها یا حتی تشکلهای فعال در راستای تحقق خواستههای مشروع اعضای خود- بسته به اعتباروصلاحیت خودوگسترش فعالیت و تعامل آنها با دیگرتشکلها (کار جمعی تشکلها) - قابلیتهای قانونی بسیار دارند؛ از انتشار نشریه و برگزاری تجمع و گردهمایی تا تصمیم سازی و مشارکت در تصمیم گیریهای دولتی وحتی اعطای طرح و لوایح به دولت یا مجلس و حتی تقاضای اصلاح در قوانین موضوعه کشور.
حامیان
بسیاری از نظریه پردازان و سیاست مداران در، غالباً، کشورهای دارای نظام سرمایه داری، بر توانایی این نظام، در رشد اقتصادی، که از طریق، شاخصهایی مانند تولید ناخالص داخلی، سطح رفاه زندگی و درجهٔ به کار گیری ظرفیتها اندازهگیری میشود، تاکید دارند.
برای نمونه آدام اسمیت برای دفاع از اینکه باید اجازه داد بازار آزاد تولید، قیمت گذاری و تخصیص منابع را کنترل کند، از این استدلال استفاده کرد. آمار نشان میدهد از آغاز سرمایه داری، سرانه تولید ناخالص داخلی شتاب نمایی را نشان میدهد.
منتقدان
منتقدان نظام سرمایه داری بر این باورند که در قرن بیستم نظام سرمایه داری پا به مرحلهای جدید گذاشته است و به نظام سرمایه داری انحصاری بدل گردیده است.
در نظام سرمایه داری انحصاری، عملاً مفهوم بازار آزاد که توسط نظریه پردازان اولیهای نظام سرمایه داری همچون آدام اسمیت مورد حمایت واقع میشد، مفهوم ابتدایی خود را از دست داد و رقابت که مفهوم کلیدی اقتصاد بازار و نظام عرضه و تقاضا بود به رقابت بین شرکتهای انحصاری و کارتلها تنزل یافت.
منتقدان اصلی نظام سرمایه داری شامل سوسیالیستها (از جمله کارل مارکس، فردریک انگلس، ولادیمیر لنین، مائو تسهتونگ، فیدل کاسترو) و آنارشیستها (مانند بنجامبن تاکر، نوام چامسکی) میشود. برخی ادیان نیز با قسمتهایی از این نظام مخالفند. مثلاً ادیان یهودی، مسیحی و اسلام، نرخ بهره را حرام میدانند.
برخی از انتقاداتی که به این نظام میشود عبارتند از:
توزیع ناکارامد و ناعادلانه پول و قدرت
گرایش به انحصارطلبی بازار
امپریالیسم و شکلهای مختلف استثمار فرهنگی و اقتصادی
پدیدههایی مانند از خود بیگانگی فرهنگی، نابرابری، بیکاری و بیثباتی اقتصادی
منتقدین براین باورند که ترکیب تجارت آزاد و داراییهای خصوصی سرمایه داران ذاتاً منجر به ساختارهای انحصارطلب میشود. مباحث اقتصاد سیاسی به مطالعهٔ این موضوع میپردازد که نظام سرمایه داری تا چه اندازه مسئول استثمار اقتصادی، جنگهای امپریالیستی، استعمارگرایانه و ضد انقلابی، همچنین سرکوب کارگران، اتحادیههای صنفی و نسل کشی است.
از جمله نقاط ضعف و یا قدرت نظام سرمایه داری دورههای بحران در این نظام است که به نظر برخی همچون مارکس نقطه ضعف آن میباشد که بر این پایه او تئوری بحران را مطرح کرد که سبب فروپاشی نظام سرمایه داری میگردد، از دید برخی دیگر دورههای بحران سبب تقویت ارکان نظام سرمایه داری میشود.
به عقیده مارکس با هر بحران پایههای سرمایه داری متزلزل میشود و در خلال یکی از این بحرانهای وخیم اقتصادی با اقدام به اعتصاب و شدت عمل کارگری، مالکیت ابزار تولید از آن معدود مالکانی که بر اثر قانون تمرکز سرمایه باقیماندهاند به هیات اجتماعیه انتقال داده میشود.
فلز گرانبها
فلز قیمتی یا فلز گرانبها عنصر شیمیایی فلزی نادری است که ارزش اقتصادی بالایی دارد. از دید شیمیایی، فلزات گرانبها کمتر از دیگر عناصر واکنشپذیر هستند، جلای بیشتری دارند، نرمتر یا شکلپذیرتر (مفتولشدنیتر) هستند، و دمای ذوب بالاتری نسبت به دیگر فلزات دارند.
از دید تاریخی، فلزات گرانبها به عنوان ارز مهم بودهاند، ولی امروزه بیشتر به عنوان سرمایه و یا اجناس صنعتی دیده میشوند. طلا، نقره، پلاتین، و پالادیوم هر یک دارای کد ارزی ایزو ۴۲۱۷ میباشند.
دلار آمریکا
دلار آمریکا واحد پول رسمی ایالات متحده آمریکا است. کنگره ایالات متحده آمریکا در ۶ ژوئیه ۱۷۸۵ دلار را پول رسمی آمریکا تصویب کرد. ششم ژوئیه سال ۱۷۸۵کنگره آمریکا (که در آن زمان، تنها یک مجلس بود) به اتفاق آرا دلار««Dollar را واحد پول آن کشور قرار داد. پیش از استقلال ایالات متحده یعنی در ۴ ژوئیه ۱۷۷۶، پول انگلستان (لیره) در ۱۳ مهاجر نشین انگلیسی آمریکای شمالی رایج بود. در جریان انقلاب، آمریکائیان سکه نقرهای اسپانیا به نام «دلار» را که در مکزیک رایج بود وسیله داد و ستد قرار داده دادند و به همین دلیل نام پول ملی خود را «دلار» گذاشتند. سکه دلار نقرهای از قرن چهاردهم بیش از سه قرن به نام تالر، دالر، تلار و دلار» در اروپا رایج بود که اسپانیاییها آن را حفظ کردند و به مستعمرات خود در قاره آمریکا منتقل ساختند. اس با خط عمودی«$» که علامت بینالمللی دلار است نیز از اسپانیاییها اقتباس شده که پول خود را با علامت P (پی) مشخص میکردند و این "P" در آمریکای شمالی به تدریج و در جریان نوشتن به شکل «$» درآمد.
نقش دلار در اقتصاد آمریکا
مرکزیت دلار به عنوان ارز ذخیره ی جهانی این امتیازات چشمگیر را به اقتصاد امریکا دادهاست. امریکا ضمن داشتن کسری تراز پرداختهای عظیم، میتواند هزینه و سرمایهی مصرفی را فراتر از تولید داخلی تامین کند و به سرمایهگذاریهایی دست زند که بسیار بیشتر از اندوختههای داخلی آن است، زیرا خارجیها علاقهمندند داراییهای خود را به دلار افزایش دهند.
علامت $
علامت $ برای دلار آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر استفاده میشود. در قرن ۱۸ میلادی ps برای پزو استفاده میشد و به مرور دور حرف s و p به هم چسبیده شده و علامت $ را تشکیل دادند.
تولید ناخالص داخلی
تولید ناخالص داخلی یا GDP یکی از مقیاسهای اندازه گیری در اقتصاد است. تولید ناخالص داخلی در برگیرنده ارزش مجموع کالاها و خدماتی است که طی یک دوران معین، معمولاً یک سال، در یک کشور تولید میشود.
در این تعریف منظور از کالاها و خدمات نهایی، کالا و خدماتی است که در انتهای زنجیر تولید قرار گرفتهاند و خود آنها برای تولید و خدمات دیگر خریداری نمیشوند.
محاسبهٔ تولید ناخالص ملی
روشهای مختلفی برای محاسبهٔ تولید ناخالص ملی وجود دارد. محاسبهٔ مجموع ارزش افزوده، محاسبه با نگرش مصرف و محاسبه با نگرش درآمد، سه روش متداول انجام این کار هستند.
محاسبه با نگرش مصرف به این شکل است:
تولید ناخالص داخلی = مصرف خصوصی + سرمایهگذاری + مصارف دولتی + (صادرات - واردات)
تولید ناخالص ملی و تولید ناخالص داخلی
تا سال ۱۹۸۰ در ایالات متحده از کلمهٔ تولید ناخالص ملی استفاده میشد. هرچند تولید ناخالص ملی GNP و تولید ناخالص داخلی GDP تفاوتهای جزئی دارند. در محاسبهٔ تولید ناخالص ملی درآمد افراد خارج از کشور که به کشور باز فرستاده میشود با تولید ناخالص داخلی جمع میشود و درآمد افراد خارجی مقیم آن کشور که درآمد خود را به خارج میفرستند از آن کاسته میشود.
انتقادها به مفهوم تولید ناخالص ملی
به مفهوم تولید ناخالص ملی انتقاداتی وارد آمده است. از جمله:
تولید ناخالص ملی تولیدی را که در بخش غیر پولی اقتصاد انجام میشود به حساب نمیآورد مانند کارهای خانه داری و کارهای اجتماعی چون مراقبت از سالمندان و بیماران در چهارچوب خانواده، تولید خانگی وهزاران شبکهٔ تولید و مبادله که در اقتصاد "سیاه" یا زیرزمینی انجام میگیرد. ارزش این نوع تولید غیررسمی در برخی از کشورها ۶۰ درصد تولید ناخالص ملی محاسبه شده است.
محاسبات تولید ناخالص ملی در مورد توزیع تولید یا ثمرات آن هیچ اطلاعی به ما نمیدهند.
این محاسبات از ماندگاری و پایایی عملکردهای اقتصادی دخیل در تولید هیچ نشانههای به دست نمیدهند. برای مثال، نظام مزرعه داری آمریکا سودهای هنگفتی (برای برخی از مزرعه داران) ایجاد میکند، اما از جهت نسبت انرژی به کار رفته در نظام و ارزش کالریک خوراک تولید شده در این نظام، بسیار ناکارآمد است.
تولید ناخالص ملی خسارتهای تولید به ویژه خسارتهای زیست محیطی را به حساب نمیآورد.
با توجه به این انتقادها، این واقعیت که تولید ناخالص ملی هنوز شاخصهای اصلی سلامت اقتصادهای ملی است، از دیدگاه احزاب سبز نشانهٔ نوعی نزدیک بینی است که از توجه بیمارگونه به رشد اقتصادی سرچشمه میگیرد.
سازمان مردمنهاد
سازمان های مردمنهاد یا انجیاو (به انگلیسی: Non Governmental Organization و به اختصار: NGO) به اشکال و انحای مختلف در سراسر جهان استفاده میشود و با توجه به بافت کلامی که در آن مورد استفاده قرار گرفته، به انواع گوناگون سازمانها اشاره میکند. سازمان مردمنهاد در کلیترین معنایش، به سازمانی اشاره میکند که مستقیماً بخشی از ساختار دولت محسوب نمیشود، اما نقش بسیار مهمی بعنوان واسطه بین فرد فرد مردم (اتمهای اجتماع) و قوای حاکم و حتی خود جامعه ایفا میکند.
بسیاری از سازمانهای مردمنهاد غیر انتفاعی نیز هستند. بودجه این سازمانها از طریق کمکهای مردمی، سازمانهای دولتی، توسط خود دولت یا ترکیبی از طرق مذکور تامین میشود. بعضی از سازمانهای مردمنهاد نیمه مستقل (QUANGOs) وظایف و کارهای دولتی را نیز انجام میدهند. برخی از این سازمانها هیچ علاقهای به سیاست ندارند؛ این در حالی است که برخی از آنها به منظور تامین منافع اعضای خود صرفاً به لابیگری در دولت میپردازند.
از آنجا که اصطلاح «سازمان مردمنهاد» بسیار کلی است، بسیاری از این سازمانها ترجیح میدهند از اصطلاح سازمان داوطلبانه خصوصی(PVO) یا سازمان توسعه خصوصی (PDO) استفاده کنند.
گزارش تهیه شده توسط سازمان ملل در سال ۱۹۹۵ در خصوص حکومت جهانی نشان میداد که در آن زمان قریب به 29000سازمان مردمنهاد بینالمللی وجود داشتهاست. تعداد سازمان مردمنهاد داخلی کشورها حتی از این رقم نیز بالاتر بودهاست: حدود ۲ میلیون سازمان غیردولتی در ایالات متحده فعالیت میکنند که بیشتر آنها در ۳۰ سال گذشته تشکیل شدهاند. روسیه نیز ۴۰۰۰ سازمان مردمنهاد دارد. در هندوستان ۲ میلیون سازمان مردمنهاد وجود دارند. روزانه چندین مورد از این سازمانها ایجاد میشوند. تنها در کنیا، قریب به ۲۴۰ سازمان مردمنهاد در هر سال تاسیس میشود.
تاریخچه
اگرچه انجمنهای داوطلبانه شهروندان در سراسر تاریخ وجود داشتهاند، سازمانهای غیردولتی اغلب به همان منوال که امروزه، بویژه در سطح بینالملل دیده میشوند، در دو قرن اخیر توسعه یافتهاند. یکی از اولین سازمانهای اینچنینی، صلیب سرخ جهانی است که در سال ۱۸۶۳ تاسیس شد.
عبارت «سازمانهای غیردولتی» با تاسیس سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵ که مفاد آن در ماده ۷۱ از فصل ۱۰ منشور سازمان ملل آمدهاست، به وجود آمد.
برای آگاهی از نقش شورایی سازمانهایی که نه دولت هستند و نه کشورهای عضو سازمان به وضعیت شورایی مراجعه کنید. اولین تعریفی که از «سازمانهای غیردولتی بینالمللی»(INGO) ارائه شدهاست مربوط میشود به قطعنامه ۲۸۸ (۱۰) ECOSOC به تاریخ ۲۷ فوریه، ۱۹۵۰ : که در آن اینچنین آمده است«هر گونه سازمان بینالمللی که از طریق پیمان و معاهده بینالمللی ایجاد نشدهاست». نقش اساسی سازمانهای غیردولتی و دیگر «گروههای اصلی» در توسعه پایدار در ماده ۲۷ دستور کار ۲۱ به رسمیت شناخته شدهاست، که منجر به توافقات جدید و بازبینی شده برای روابط شورایی بین سازمان ملل و سازمانهای مردمنهاد شد.
فرایند جهانیسازی در قرن بیستم موجب اهمیت یافتن سازمانهای مردمنهاد شد. امکان حل خیلی از مشکلات داخل یک کشور وجود نداشت. معاهدات بینالمللی و سازمانهای بینالمللی از قبیل سازمان تجارت جهانی بیش از حد بر منافع موسسات مالی بزرگ متمرکز بودند. در اقدامی برای متعادل کردن این روند، سازمانهای غیردولتی با تاکید بر مسائل بشردوستانه، کمک به توسعه و توسعه پایدار تاسیس شدند که نمونه بارز آناجلاس اجتماعی جهان است که هر ساله در ماه ژانویه در داووس برگزار میشود و رقیب اجلاس اقتصادی جهان محسوب میشود. پنجمین اجلاس اجتماعی جهان در پورتو آلگر برزیل برگزار شد و نمایندگان بیش از ۱۰۰۰ سازمان غیردولتی در آن شرکت کردند...
مراحل تکامل شکل گیری سازمانهای غیردولتی
سه مرحله یا دوران تکامل سازمانهای غیردولتی توسط کورتون سال ۱۹۹۰ در نوشتهای تحت عنوان «سه دوره شکل گیری فعالیتهای داوطلبانه» شناسایی شدهاست. در مرحله اول، نوع خاصی از سازمان مردمنهاد شکل میگیرد که بر امداد رسانی و رفاه متمرکز بود و مستقیماً به افراد ذینفع خدمات امدادی ارائه میکرد. توزیع غذا، تامین پناهگاه و ارائه خدمات بهداشتی نمونههایی از خدمات این قبیل سازمانهای مردمنهاد بود. در واقع سازمان مردمنهاد در این مرحله نیازهای روز افراد را تشخیص میدادند و به برآورده ساختن آنها میپرداختند. در مرحله دوم از تکامل، سازمانهای مردمنهاد از لحاظ وسعت و اندازه کوچکتر شده و به مجموعههای مستقل و خودکفای محلی تبدیل شدند. سازمانهای مردمنهاد در این مرحله از تکامل، امکانات جوامع محلی را گسترش دادند تا بتوانند با 'اقدامات محلی مستقل' نیازهای آنها را برآورده سازند. کورتن مرحله سوم از تکامل و شکل گیری سازمانهای مردمنهاد را ' توسعه نظامهای پایدار' میخواند. در این مرحله، سازمانهای مردمنهاد میکوشند تغییراتی را در سیاستها و موسسات در سطح داخلی، ملی و بینالمللی به وجود آورند؛ آنها از نقش سابق خود که تامین و ارائه خدمات عملیاتی بود، فاصله گرفته و نقش کاتالیزوری به عهده گرفتند. به تدریج این سازمان از سازمان مردمنهاد امداد رسان به سازمان مردمنهاد توسعه و آبادانی تغییر ماهیت داد.
اهداف
سازمانهای مردمنهاد برای رسیدن به اهداف گوناگونی فعالیت میکنند و معمولاً در جهت پیشبرد اهداف سیاسی یا اجتماعی اعضا در حرکت هستند. منباب مثال، به بهبود وضعیت محیط زیست، تشویق گروهها و مردم به رعایت حقوق بشر، بالا بردن سطح رفاه اقشار محروم و آسیب پذیر یا مطرح ساختن یک برنامه مشترک و دسته جمعی میتوان اشاره کرد. تعداد این قبیل سازمانها بسیار زیاد است و اهداف آنها طیف وسیعی از موقعیتهای سیاسی و فلسفی را در بر میگیرد. حتی میتوان آن را بی شک به مدارس خصوصی و سازمانهای ورزشی نیز ربط داد.
روشها
روشها و شیوههای مورد استفاده سازمانهای مردمنهاد نیز با یکدیگر فرق دارد. برخی از سازمانهای مردمنهاد عمدتاً به عنوان عامل نفوذی و لابیگری فعالیت میکنند، اما برخی دیگر از آنها انجام برنامه و فعالیتها را مطمح نظر خود دارند. به عنوان مثال، سازمان مردمنهادی مانند آکسفام، که در زمینه فقر زدایی فعالیت میکند، تسهیلات و مهارتهای مورد نیاز افراد فقیر را در اختیار آنها قرار میدهد تا بتوانند به غذا و آب آشامیدنی دست بیابند.
سازمان عفو بینالملل که بزرگترین سازمان حقوق بشر در جهان است، نمونه دیگری از سازمان مردمنهاد میباشد. سازمان عفو بینالملل یک انجمن جهانی از مدفعان حقوق بشر را تشکیل دادهاست و بیش از ۵/۱ میلیون عضو، حامی و مشترک در ۱۵۰ کشور و مناطق مختلف جهان دارد.
شبکهسازی
انجمن بینالمللی آزادی بیان، که در سال ۱۹۹۲ تاسیس شد یکی از شبکههای جهانی متشکل از بیش از ۶۰ سازمان غیردولتی است که حق آزادی بیان را ترویج میدهند و به دفاع از آن میپردازند.
روابط عمومی
سازمانهای مردمنهاد برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود نیاز به برقراری روابط سالم با دیگران دارند. موسسات و انجمنهای خیریه از روابط عمومی پیچیدهای برای جمع آوری اعانه استفاده میکنند و در واقع آنها شیوههای نفوذ و لابیگری معمول در دولت را به کار میبندند. گروههای بزرگ و محبوب نیز به اعتبار تاثیری که بر جامعه میگذارند و نتایج سیاسی ای که میتوانند به حاصل آورند، از اهمیت سیاسی برخوردار هستند؛ در مواقع ضروری سازمانهای مردمنهاد در صدد بسیج حمایت مردمی برمی آیند.
مشاوره
بسیاری از سازمانهای مردمنهاد در حوزه فعالیت خود با موسسات سازمان ملل رابطه مشاورهای دارند. منباب مثال، شبکه جهان سوم رابطه مشاورهای با (UNCTAD) کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل و (ECOSOC) شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل دارد. در حالی که در سال ۱۹۴۶ تنها ۴۱ NGO باشورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد رابطه مشاورهای داشتند، شمار این سازمانهای مردمنهاد در سال ۲۰۰۳ به ۲، ۳۵۰ رسید.
مدیریت پروژه
آگاهی رو به رشدی در خصوص اهمیت روشهای مدیریتی در موفقیت پروژههای سازمانهای مردمنهاد در حال شکل گیری است.
به طور کلی، سازمانهای مردمنهاد خصوصی یک جامعه بخصوص یا محیط زیست را در کانون توجه خود قرار میدهند. آنها به موضوعات مختلفی از قبیل مذهب؛ کمکهای فوری و اقدامات بشردوستانه میپردازند. این سازمانها حمایت مردمی و کمکهای داوطلبانه را جمع آوری میکنند؛ آنها همچنین روابط قوی و مستحکمی با گروههای اجتماعی کشورهای در حال توسعه دارند و در مناطقی که امکان ارسال کمکهای دولتی وجود ندارد، وارد عمل میشوند. سازمانهای مردمنهاد به عنوان بخشی از مجموعه روابط بینالملل پذیرفته شدهاند. سازمانهای غیردولتی از یک سو بر سیاست گذاریهای ملی و چندجانبه تاثیر میگذارند و از سوی دیگر به طور فزایندهای مستقیماً در فعالیتهای محلی حضور دارند.
مدیریت سازمانهای غیردولتی
دو روند مدیریتی پیوند ویژهای با سازمانهای مردمنهاد دارند: مدیریت تنوع و مدیریت مشارکتی. مدیریت تنوع با فرهنگهای گوناگون یک سازمان سرو کار دارد. مشکلات بینالمللی در سازمانهای مردمنهاد شمالی که به فعالیتهای توسعه و آبادانی در جنوب میپردازند، بسیار رایج و غالب است. افرادی که از یک کشور غنی به کشور دیگر میروند، در کشور جدید روشهای کاملاً متفاوتی را برای انجام کارها مشاهده میکنند. چنین گفته میشود که شیوه مدیریت مشارکتی شیوه خاص سازمانهای مردمنهاد میباشد. این مورد ارتباط ظریفی با سازمان یادگیری دارد: تمامی افراد داخل یک سازمان به عنوان منابع دانش و مهارت تلقی میشوند. تک تک افراد میبایست بتوانند در فرایند تصمیم گیری سازمان سهمی داشته باشند و به یادگیری بپردازند تا اینکه سازمان رشد کند.
جذب و استخدام کارکنان
این طور نیست که همه مردمی که برای سازمانهای مردمنهاد کار میکنند داوطلب باشند. حقوقی که اعضای نیروهای حقوق بگیر سازمانهای مردمنهاد میگیرند کمتر از حقوقی است که در سازمانهای تجارت بخش خصوصی پرداخت میشود. کارکنان سازمانهای غیردولتی بسیار زیاد به اهداف و اصول سازمان پایبند هستند. دلیل داوطلب شدن افراد صرفاً نوع دوستی نبوده، بلکه این امر نه تنها برای کسانی که این افراد به آنان خدمت میکنند، بلکه برای خودشان نیز مزایای مستقلی در بر دارد، که از آن جمله میتوان به مهارت، تجربیات و ارتباطی که افراد از آن برخوردار میشوند اشاره کرد.
اینکه آیا مهاجران را باید به کشورهای در حال توسعه فرستاد یا خیر محل بحث و مناظره بودهاست. اغلب این نوع کارکنان را به منظور جلب رضایت اهدا کننده ای به کار گرفته میشود که میخواهد پروژه تحت حمایت را که توسط شخصی از یک کشور توسعه یافته مدیریت میشود ببیند. با وجود این، چندین عامل میتواند تخصص این کارکنان یا نیروهای داوطلب را خنثی کند: هزینه نیروی خارجی اغلب بالاست، در کشوری که قرار است آنها به آنجا فرستاده شوند جنبش تودهای وجود ندارد و عامل آخر آن است که مهارت و تخصص داخلی در چنین شرایطی دست کم گرفته میشود.
از لحاظ تعداد نیروهای استخدامی بخش سازمانهای مردمنهاد مورد مهمی محسوب میشوند. منباب مثال، کانسرن بینالمللی، که یک سازمان غیر دولتی بینالمللی شمالی فعال در زمینه مبارزه با فقر است، تا پایان سال ۱۹۹۵ میلادی ۱۷۴ نیروی مهاجر استخدام کرد و بالغ بر ۵۰۰۰ نیروی بومی آن در کشورهای در حال توسعه آفریقا وآسیا و هائیتی مشغول به کار بودند.
تامین بودجه
سازمانهای مردمنهاد بزرگ بودجههای سالانه چند میلیون دلاری دارند، به عنوان مثال، بودجه انجمن بازنشستگان آمریکا در سال ۱۹۹۹ بالای ۵۴۰ میلیون دلار بود.
بودجه مصرفی دیدبان حقوق بشر در سال ۲۰۰۳ ۷/۲۱ میلیون دلار آمریکا بود که کل این رقم به این سازمان اهدا شد. تامین چنین بودجههای کلانی مستلزم آن است که سازمانهای مردمنهاد تلاش فراوانی در خصوص جمع آوری اعانه از خود نشان دهند. بخش اعظمی از بودجه سازمانهای مردمنهاد از محل حق عضویت در سازمان، فروش محصولات (تجاری) کالا و خدمات، کمکهای مالی اعطا شده توسط موسسات بینالمللی یا دولتها و کمکهای مردمی تامین میشود. هدایای اتحادیه اروپا که بسیار زیاد اعطا میشود، نیز میتواند تامین کننده بودجه سازمانهای مردمنهاد باشد.
اگرچه اصطلاح 'سازمانهای مردمنهاد' تلویحاً بیانگر استقلال این سازمانها از دولت است، برخی از NGO به منظور تامین بودجه مورد نظرشان وابستگی شدیدی به دولت دارند. یک چهارم از درآمد ۱۶۲ میلیون دلاری موسسه خیریه آکسفام در سال ۱۹۹۸ از محل کمکهای دولت بریتانیا و اتحادیه اروپا تامین شد. ورلد ویژن که سازمان امداد و توسعه مسیحیان آمریکا است، کالاهایی به ارزش ۵۵ میلیون دلار از دولت آمریکا به عنوان کمک دریافت کرد. ۴۶ درصد درآمد انجمن پزشکان بدون مرز که برنده جایزه نوبل نیز شدهاست، از محل منابع دولتی میباشد.
نظارت و کنترل بر سازمانهای مردمنهاد
کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل در گزارشی که در مارس ۲۰۰۰ در خصوص اولویتهای اصلاحات سازمان ملل ارائه کرد، از مداخله در کمکهای بشردوستانه بینالمللی حمایت کرد و اعلام کرد که جامعه بینالملل 'حق محافظت' از مردم جهان را در برابر قوم کشی، کشتار جمعی و دیگر جنایات ضد بشری دارا میباشد. به دنبال آن گزارش، دولت کانادا پروژه مسئولیت محافظت را به راه انداخت و کلیات مداخله در کمکهای بشردوستانه را ترسیم کرد. دکترین R2P موارد استفاده وسیعی دارد که از میان جنجال برانگیزترین آنها میتوان به استفاده دولت کانادا از R2P برای توجیه دخالت در کودتا و حمایت از آن در هائیتی اشاره کرد.
چندین سال پس از R2P، جنبش فدرالیست جهانی مسئولیت حمایت و دخالت در جامعه مدنی را عملی کرد. جنبش فدرالیست جهانی سازمانی است که از «ایجاد ساختارهای دموکراتیک جهانی که پاسخگوی مردم جهان باشد» حمایت میکند و «خواستار تقسیم قدرت بینالمللی بین چند نهاد و سازمان مستقل است». هدف پروژه مذکور که در آن جنبش فدرالیست جهانی و دولت کانادا تشریک مساعی داشتند، آن است که اصولی را که در پروژه R2P اصلی تبیین شدهاست در مورد سازمانهای مردمنهاد به کار بندد.
ناظر سازمان غیر دولتی یک سایت محافظه کار طرفدار اسرائیل است که هدف ترویج و تشویق «NGOهایی که در مورد درگیری اعراب و اسرائیل مقید به بررسی و مباحثه انتقادی و پاسخگویی در برابر حقوق بشر هستند» را دنبال میکند. این سازمان با استناد به اینکه آکسفام و فورد فونداسیون بیش از اندازه ضد اسرائیلی هستند، مبارزاتی را بر ضد آنها ترتیب دادهاست که منجر به عذرخواهی رسمی از جانب و تغییرات عملی در آنها شدهاست.
دیدهبان سازمان غیر دولتی یکی از پروژههای موسسه تجاری آمریکا است که بر سازمانهای مردمنهاد نظارت دارد. این پروژه عمدتاً تحلیلی منفی از سازمانهای مردمنهاد محسوب میشود که معمولاً چنین تلقی میشود که در مسیر ترقی و رو به رشد در طیف سیاسی قرار دارند.
سازمانهای مردمنهاد هندی پورتال بیش از ۲۰۰۰ سازمان مردمنهاد است که با بخش اشتراکی در هندوستان کار میکند. این پورتال در مورد اینکه چگونه بخش اشتراکی از سازمانهای مردمنهاد به نفع برنامههای خود استفاده میکند، شناخت و رهنمودهایی به دست میدهد.
در سالهای اخیر، موسسات بزرگ زیادی به منظور جلوگیری از برخی فعالیتهای خاص سازمانهای مردمنهاد بر ضد رسوم و عملکرد شرکتها و موسسات به تقویت واحدها و بخشهای مختلف خود پرداختهاند. همانطور که منطق حکم میکند اگر موسسات و شرکتها با سازمانهای مردمنهاد کار کنند، سازمانهای مردمنهاد بر ضد موسسات و شرکتها فعالیت نخواهند کرد.
وضعیت قانونی
بر اساس قوانین بینالمللی سازمانهای مردمنهاد مانند دولتها اشخاص حقوقی نیستند. البته صلیب سرخ جهانی مستثنای از این قاعدهاست و به موجب قوانین بینالمللی شخص حقوقی تلقی میشود؛ چرا که این سازمان بر اساس کنوانسیون ژنو تشکیل شدهاست.
منتقدان زیادی چنین اظهار نظر کردهاند که هر چند سازمانهای مردمنهاد قصد و نیت خوبی داشتهاند، اما نتایجی که آنها به دست میدهند مخرب و ضد حکومتی است. آنها در مقام انتقاد میگویند امپریالیسم و سازمانهای مردمنهاد ارتبط وثیق و نزدیکی با یکدیگر دارند. منباب مثال، انجمن استعمارگری آمریکا یکی از اولین سازمانهای مردمنهاد اولیه بودهاست. نمونههای بارز دیگری را میتوان نام برد؛ از قبیل مبلغان مذهبی مسیحی در سراسر قاره آمریکا، آسیا و آفریقا که در دوران استعمارگری فعال بوبند. این سخن نیز گفته شدهاست که سازمانهای غیر مردمنهادی از این دست، قصد و نیت خوبی داشتهاند، اما نتایج و ماحصل کار آنها امپریالیستی از آب درآمدهاست.
نقد
من حیث المجموع در میان منابع مختلف ادبی، یک نگاه کلی مثبت نسبت به سازمانهای مردمنهاد وجود داشتهاست. اما چند شکایت مستقیم نیز مطرح شدهاست که مشکلات عملیاتی، تضاد و ناهمخوانیها، سوء استفاده از بودجه (برخی موارد بسیار فوق العاده)، و غیره را هدف انتقاد خود قرار دادهاند. چنین احساس میشود که مجموعهای از کارها و فعالیتها که به کنه 'صنعت کمک رسانی' نظر دارد به آهستگی در حال رشد و نضج گرفتن است. اگرچه اغلب ادبیات انتقادی موسسات چند جانبه و دوجانبه را هدف انتقاد خود قرار دادهاند، با این حال گاهی اوقات دیده میشود که راهبردهای عملیاتی سازمانهای مردمنهاد و تاثیرات سوء ناخواسته نیز مورد انتقاد قرار گرفتهاند.
در بسیاری از کشورهای در حال توسعه که اقتصاد ناکارآمدی دارند، وارد شدن در حوزه صنعت کمک رسانی سودآورترین کار برای جوانانی است که از دانشگاه فارغ التحصیل شدهاند. آز آنجا که سازمانهای مردمنهاد خدمات خود (از قبیل آموزش) را به صورت رایگان یا به نرخ یارانهای به عموم ارائه میکنند، بخش خصوصی قادر به رشد و تکامل نیست و توان رقابت موثر و کارآمد و پایدار را ندارد. هر زمان که سازمانهای غیر دولتی محصولات یا خدمات خود (مانند صنایع دستی، ارزش یابیها، حفاری چاه، مشاوره و غیره) را در ازای دریافت مبلغی به مردم عرضه میکنند، آنها ناخواسته برای مدتی با فعالان بخش خصوصی که ارائه کننده همان خدمات هستند، وارد رقابت میشوند. و در این رقابت از این امتیاز بسیار با ارزش برخوردار هستند که بودجه آنها از محل کمکهای مردمی تامین میشود و افرادی نیز حاضر هستند داوطلبانه و رایگان برای آنها کار کنند. اما موارد دیگری نیز در ارتباط با سازمانهای مردمنهاد وجود دارد که منشا نگرانی است: عضو گیری سازمانهای غیر دولتی (از طریق قوای سیاسی یا سایر قوا)، انحراف از مسیر و اهداف اولیه، تغییر خدمات اصلی ای که مبنای آن بودجهای که همیشه متغیر است، شفافیت، پاسخگویی، حرکت بر اساس اصولی که موسسان و بانیان کاریزماتیک پیشرو تعیین میکنند و در نهایت تنظیم راهبردها این سازمانها به جای آن که بر مبنای تعاریفی باشد که خودشان مقرر میکنند بر مبنای کمک مالی اعطا شده به آنها است. بعضاً دیده میشود که شکایتهایی بر ضد برخی از سازمانهای مردمنهاد تازه شکل گرفته مطرح میشود که آنها را به این متهم میسازد که با نیت کمک رسانی موجب وارد آمدن ضرر و زیان شده اند؛ در واقع این سازمانها نتوانستهاند پیچیدگی و ذوبطون بودن برخی مسائل را درک کنند و در نهایت بیش از از آنچه مفید و کمک رسان باشند، به دیگران صدمه زداهاند. اما با این حال، به طور کلی این سازمانها منابع فایده بخش و سودرسان مکملی محسوب میشوند که آن فاصلههای اجتماعی را که دولت یا بخشهای غیر انتفاعی نمیتوانند پر کنند، پر کرده و مرتفع میسازند.
تشکلهای مردمنهاد در ایران
در ایران به آن سازمان مَردُمنَهاد (به اختصار: سَمَن) یا تشکل غیر دولتی میگویند که به نظر میرسد باتوجه به بافت حکومت در ایران، که «دولت» بخشی از قوای حاکم میباشد، بهتر است از معادل سازمان غیر حکومتی استفاده شود.
سازمانهای مردمنهاد، اساساً با تاکید بر ۳ اصل داوطلبانه، غیر انتفاعی و غیر سیاسی تشکیل و تاسیس میشوند. بودجه سازمانهای مردمنهاد از راههای ذیل تامین میگردد:
کمک و هدایای مردمی
وقف و حبس
کمکهای مالی از سازمانهای دولتی و غیر دولتی
کمکهای مالی از سازمانهای بینالمللی (با رعایت مقررات مربوطه)
وجوه حاصل از فعالیتهای سازمان و انجام پروژه در چارچوب اهداف و اساسنامه و آیین نامه سازمان
حق عضویت در سازمان
بدیهی است هرموسسه یا بنیاد غیردولتی باتوجه به نیازاعضای خود، موضوع فعالیت مشخصی را پی میگیرد موضوعاتی مانند: دین، آموزش، بهداشت، محیط زیست، اشتغال، فرهنگ، هنر، جوانان، کودکان، زنان، سالمندان و یا موضوعات تخصصی و علمی.
به عقیده بعضی از صاحبنظران، تشکلهای مردمنهاد به چندین دلیل ممکن است شکل بگیرند که مهمترین آنها:
اهداف انسان دوستانه
احساس نیاز یا تجربه شخصی در برخورد با معضلات اجتماعی
دستورات و سفارشات بزرگان در نیکوکاری و حرکتهای انسان دوستانه
تشکلهای غیر دولتی برای ادامه فعالیت خود نیازمند ویژگیهایی هستند که ضامن بقا و موفقیت آنهاست که میتوان به رئوس آن اشاره کرد:
خودجوشی ونیازطبیعی-اهداف مشترک اعضا- قانونمندی- برنامه وفعالیت مدون- مشارکت وجلب مشارکت(عضوپذیری)- استقلال
سابقه تشکلهای مردم نهاد در ایران
مساجد، تکایا، هیاتهای مذهبی و قهوه خانهها را نهادهای غیردولتی سنتی قدیمی میدانند وپس ازآن صندوقهای قرض الحسنه، خیریهها، انجمنهای اسلامی وحتی دورههای فارغ التحصیلی در دوران بعدتر و سپس اتحادیهها، اصناف و نظامهای صنفی ومهندسی و غیره، شکلهای جدیدتر نهادهای مدنی هستند که البته رفته رفته میبایست ازدست مدیران نیمه دولتی خارج شوند.
تشکلها و قوانین مربوطه
آیین نامه تاسیس و فعالیت سازمانهای غیردولتی مورخه ۲۹/۳/۸۴ درآخرین روزهای دولت سید محمد خاتمی، بنا به پیشنهاد مورخه ۸/۵/۸۳ وزارت اطلاعات و به استناد اصل ۱۳۸ قانون اساسی تصویب و اجرایی شد. عناوینی چون «جمعیت»، «انجمن»، «کانون»، «مرکز»، «گروه»، «مجمع»، «خانه»، «موسسه» میتوانند بجای واژه «سازمان» و تشکلهای غیر دولتی بکار گرفته شوند. تشکلها میتوانند با موضوع فعالیت و اهداف مشترک با رعایت آیین نامه مذکوربه صورت شبکه درآیند و یا به عضویت سازمانهای بینالمللی درآیند. شبکهها یا حتی تشکلهای فعال در راستای تحقق خواستههای مشروع اعضای خود- بسته به اعتباروصلاحیت خودوگسترش فعالیت و تعامل آنها با دیگرتشکلها (کار جمعی تشکلها) - قابلیتهای قانونی بسیار دارند؛ از انتشار نشریه و برگزاری تجمع و گردهمایی تا تصمیم سازی و مشارکت در تصمیم گیریهای دولتی وحتی اعطای طرح و لوایح به دولت یا مجلس و حتی تقاضای اصلاح در قوانین موضوعه کشور.
فیزیولوژی ورزشی
فیزیولوژی ورزشی به ۴ بخش فراگیر تقسیم میشود: آمادگی جسمانی، فیزیولوژی ماهیچهها، فیزیولوژی گردش خون،
فیزیولوژی تنفس
بدن انسان برای اینکه بتواند نقش خود را به طور مؤثر در زندگی ایفا کند باید از آمادگی جسمانی خوبی برخوردار باشد یعنی به طور مداوم انرژی لازم را در اختیار داشته باشد تا بتواند وظایف خود را به نحو احسن انجام دهد. وقتی سخن از آمادگی جسمانی به میان میآید مقصود از آن داشتن چنان قلب، رگهای خونی و ششها و ماهیچههایی است که بتوانند وظایف خود را به خوبی انجام دهند و با شور و نشاط تمام در فعالیتها و تفریحات سالمی شرکت کنند که افراد عادی و غیر فعال از انجام آنها ناتوانند. عوامل متعددی در آمادگی جسمانی مؤثر است اما چهار عامل بیش از عوامل دیگر در این میان ایفای نقش میکنند این عوامل عبارتاند از (نیروی ماهیچه، استقامت ماهیچه، انعطاف ماهیچه و استقامت قلبی ریوی) می باشد.
نیروی ماهیچه
همانطور که میدانید حدود ۴۰ درصد وزن بدن را ماهیچه تشکیل میدهد این ماهیچهها در خود تولید انرژی میکنند که این نیرو، نیروی ماهیچه نامیده میشود که البته قابل اندازهگیری نیز هست. مهمترین عامل شناخته شده در آمادگی جسمانی استعداد و توانایی ماهیچهها در وارد کردن نیرو یا مقاومت در برابر آن است. تمرینات قدرتی از عواملی است که سبب حجیم شدن تارهای ماهیچهای میشود و توانایی فرد را در تولید نیروی بیشتر افزایش میدهد، این افزایش میتواند به دلایل عصبی (فراخوانی تارهای بیشتر و تحریک واحدهای عصبی-ماهیچهای بزرگتر)باشد یا به دلیلی مثل افزایش رها سازی یون کلسیم یا افزایش تماس تارهای اکتین و میوزین. قدرت ماهیچه اهمیت بسیاری در ورزشهای مختلف و البته فعالیتهای روزانه دارد بسیاری از مردان و حتی زنان از ماهیچهها بازو و سرشانه ضعیفی برخوردار هستند که باعث ضعف در فعالیتهای ورزشی و روزانه و ایجاد درد و بیماری در سنین بالا میشود..
استقامت ماهیچه
ماهیچهها در خود انرژی ذخیره میکنند. این عمل به ماهیچهها امکان میدهد که مدت زیادی به فعالیت خود ادامه دهند. این عمل ماهیچهها را استقامت ماهیچهای گویند. استقامت ماهیچهای عبارت است از ظرفیت یک ماهیچه یا گروهی از ماهیچهها برای انقباض مداوم. معمولاً استقامت ماهیچه را با قدرت ماهیچهای اشتباه میگیرند ولی باید توجه کرد که معمولاً استقامت ماهیچهای عبارت است از توانایی در کاربرد قدرت و نگهداری این توانایی برای مدت نسبتاً طولانی. برای مثال در فعالیتهایی چون: برف پارو کردن، چمن زدن، نظافت و یا حرکات ورزشی چون دراز و نشست، بالا کشیدن بدن در حالت بارفیکس و... استقامت ماهیچهای نقش اساسی دارد که میشود با تمرینات منظم ورزشی آن را افزایش داد.
انعطاف ماهیچه
توانایی در کاربرد ماهیچهها در وسیعترین دامنه حرکت آنها به دور مفصلها را انعطاف پذیری گویند. این عامل در آمادگی جسمانی از اهمیت ویژهای برخوردار است. با تمرینات ورزشی میزان توانایی مفاصل بدن در خم شدن و چرخیدن بیشتر میشود و در نتیجه کارایی ماهیچهها بهبود مییابد اگر مفاصل از انعطاف کمی برخوردار باشند محدودیت حرکتی برای بدن ایجاد میشود. انعطاف پذیری در فعالیتهای روزانه چون باغبانی، خانه داری، فعالیتهای ورزشی که احتیاج به نرمی و انعطاف پذیری دارند مؤثر است. که البته این نقش در فعالیتهای ورزشی چون ژیمناستیک، دو و میدانی و... پر رنگ تر میشود.
استقامت قلبی و ریوی
بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران ورزشی عقیده دارند که عامل استقامت قلبی ریوی در آمادگی جسمانی بیش از عوامل دیگر اهمیت دارد و بعضی دیگر دقیقاً بر عکس این نظریه مهر تأیید زدند. اما تجربه نشان دادهاست که استقامت قلبی ریوی از عوامل اساسی آمادگی جسمانی است و با تمرینات استقامتی شدید و سنگین میتوان آن را ارتقاء بخشید.
فیزیولوژی ماهیچه
ماهیچهها دستگاهی هستند که مواد غذایی را از صورت شیمیایی به صورت انرژی مکانیکی یا کار تبدیل میکنند. میدانیم که حرکات بدن از انقباض ماهیچهها حاصل
در بخش ماهیچهها مخطط ۲ مطلب را بررسی میکنیم: ۱- انقباض ماهیچه، ۲- منابع انرژی ماهیچه.
انقباض ماهیچه: اگر طول ماهیچه به هنگام انقباض تغییر نکند این انقباض را (هم طول) میگویند. در این نوع انقباض جسم مقاوم جابه جا نمیشود تمام انرژی حاصل از انقباض به حرارت تبدیل میشود. ولی اگر انقباض ماهیچه به کوتاه شدن آن منجر شود آن انقباض را (هم تنش) میگویند که باعث میشود جسمی که در برابر ماهیچه قرار میگیرد جابه جا شود. سرعت انقباض ماهیچه با مقدار وزنهای که در مقابل آن قرار میگیرد رابطه عکس دارد. اگر هیچ نیرویی در برابر ماهیچه قرار نگیرد ماهیچه سریعاً منقبض میشود ولی اگر به تدریج نیروی مخالف افزایش مییابد از سرعت انقباض کاسته میشود. تا اینکه اگر میزان نیروی مخالف برابر با نیروی ماهیچه شود سرعت کوتاه شدن یا انقباض به صفر خواهد رسید.
منابع تامین انرژی
ماهیچه برای آنکه به حالت انقباض درآید احتیاج به انرژی دارد. منبع اصلی انرژی ماهیچه آدنوزین تری فسفات است که به مقدار کمی در ماهیچه وجود دارد ولی به مقدار زیادی انرژی آزاد میکند. کراتین فسفات منبع انرژی دیگری است که در سلولهای ماهیچهای ذخیره میشود. اگر مقدار آدنوزین تری فسفات در سلول بیش از اندازه لازم باشد انرژی اضافی صرف تولیدکراتین فسفات میشود و در نتیجه مقدار بیشتری از انرژی ذخیره خواهد شد. به مجرد ذخیره آدنوزین تری فسفات در ماهیچه کراتین فسفات موجود به سرعت و سهولت به آدنوزین تری فسفات تبدیل میشود و در نتیجه کراتین فسفات باعث ثابت ماندن مقدار آدنوزین تری فسفات ماهیچه میشود. انرژی حاصل از کراتین فسفات و آدنوزین تری فسفات برای مدت کوتاهی انرژی لازم را تأمین میکنند پس در فعالیتهای شدید بدنی که بیش از چند دقیقه طول میکشد باید منبع دیگری از انرژی وجود داشته باشد. این انرژی از تجزیه گلیگوژن حاصل میشود و چون این واکنش در مجاورت اکسیژن قرار میگیرد آن را هوازی یا (با اکسیژن) میگویند. اگر اکسیژن به اندازه کافی برای این واکنشهای شیمیایی وجود نداشته باشد در ماهیچه اسیدلاکتیک تولید میشود. قسمت اعظم این اسیدلاکتیک مجدداً به گلوکز و گلیگوژن تبدیل میشود و مقداری از آن در ماهیچه بر جای میماند. در ورزشهای سخت و طولانی و مخصوصاً افرادی که از آمادگی جسمانی کمی برخوردارند خستگی ماهیچهها بعد از ورزش مربوط به اسیدلاکتیک باقیمانده در ماهیچهاست، میزان خستگی با مقدار اسیدلاکتیک موجود در ماهیچه رابطه مستقیم دارد.
تولید انرژی در بدن به ۳ طریق انجام میگیرد که ۲ طریق آنها برای تولیدآدنوزین تری فسفات نیاز به اکسیژن ندارند (بی هوازی) و در سومین طریقه وجود اکسیژن کاملاً ضروری است که به آن (هوازی) گویند:
سیستم تامین انرژی فسفاژن ATP-Pc
در ورزشهایی چون: پرتاب نیزه، پرتاب دیسک، دو ۱۰۰ متر و شیرجه یا فعالیتهایی که زمان اجرای آن بسیار کم است (حدود ۱۰ ثانیه) و با حداکثر شدت انجام میشوند انرژی مورد نیاز را از این سیستم تأمین میکنند. آدنوزین تری فسفات وکراتین فسفات موجود در ماهیچه به صورت ذخیره وجود دارند و به هنگام فعالیت انرژی مورد لزوم را تهیه میکنند. در این سیستم برای تأمین انرژی احتیاجی به حضور اکسیژن نیست (بی هوازی)
سیستم تامین انرژی بی هوازی(اسیدلاکتیک)
در ورزشهایی که زمان اجرای آنها بین ۱ تا ۳ دقیقه طول میکشد انرژی مورد نیازشان را از این طریق تأمین میکنند مثل دوهای ۴۰۰ و۸۰۰ متر وکشتی. هنگام اجرای این فعالیتها اکسیژن به قدر کافی در ماهیچه موجود نیست از اینرو گلوکز موجود در ماهیچه به اسیدلاکتیک و آدنوزین تری فسفات تبدیل میشود. در حقیقت در این سیستم گلوکز عامل اصلی تأمین کننده انرژی ماهیچهاست.
سیستم تامین انرژی هوازی
هر موجود زندهای برای ادامه زندگی و فعالیت احتیاج به اکسیژن دارد. بعد از چند دقیقه که اکسیژن به بدن نرسد، نه آدنوزین تری فسفات در بدن ساخته میشود و نه انرژی وجود دارد و در نتیجه زندگی پایان مییابد. در ورزشهایی که بیش از ۳ دقیقه طول میکشد ماهیچهها انرژی مورد نیاز را از تجزیه مواد غذایی در مقابل اکسیژن بدست میآورند. در دوهای ماراتن، کوهنوردی و... آدنوزین تری فسفات مورد نیاز ماهیچهها از این طریق تأمین میگردد. پروتئینها، گلیگوژن و چربیها از جمله مواد غذایی هستند که در این سیستم مورد استفاده قرار میگیرد و بیشترین مقدار تولید آدنوزین تری فسفات را نیز دارد.
برگشت به حالت اولیه و وام اکسیژن
همانطور که گفته شد برای اینکه بدن از حالت استراحت به حالت فعالیت درآید واکنشهای متعددی در ماهیچه صورت میگیرد تا انرژی لازم کسب شود. همچنین برگشت بدن از حالت فعالیت به حالت استراحت نیز بسیار مهم است که آن را برگشت به حالت اولیه یا تجدید قوا (Recovery) گویند. ذخیره اکسیژن بدن هنگام فعالیتهای شدید به مصرف سوخت و ساز بدن میرسد؛ در نتیجه هنگام استراحت مقدار اکسیژنی که از ذخیره بدن گرفته شدهاست باید دوباره به بدن باز گردد و اسیدلاکتیک جمع شده در ماهیچهها نیز باید از سلولهای ماهیچهای خارج شودکه البته هر دو نیز هوازی هستند. انرژی از دست رفته بدن را وام اکسیژن (Oxygen Debt) گویند. مقدار وام اکسیژن برابر است با مقدار اکسیژن مورد نیاز در هنگام فعالیت؛ اگر نوع فعالیت شخص ملایم، طولانی و یکنواخت باشد بدن میتواند انرژی مورد نیاز را از هوا بگیرد و وام اکسیژن به وجود نمیآید والی اگر فعالیت شخص شدید باشد به طوری که او مجبور باشد با کمبود انرژی به فعالیت خود ادامه دهد مبتلا به وام اکسیژن میشود. مدت زمانی که طول میکشد تا بدن به حالت اول برگردد بستگی به مدت، شدت و آمادگی جسمانی فرد دارد؛ بعد از فعالیتها در ۲ یا ۳ دقیقه اول مصرف اکسیژن به شدت پایین میآید اما از این شدت به تدریج کاسته میشود تا به حالت یکنواخت برسد. اگر شخص بعد از فعالیت ورزشی خود، به جای استراحت، کار سادهای مثل راه رفتن یا دویدن آرام (سرد کردن) را انجام دهد اسیدلاکتیک موجود در بدن زودتر از بین میرود (در این مورد در فصل علم تمرین به طور کامل توضیح داده شدهاست)
فیزیولوژی دستگاه گردش خون
دستگاه گردش خون از رگها و قلب تشکیل شده که خون تیره و روشن در آنها جریان دارد. قلب به صورت تلمبهای قوی خون روشن را از راه سرخرگ آئورت و سرخرگ ششی به بدن میفرستد و از طرفی سیاهرگهای اجوف فوقانی و تحتانی خون تیره را از بدن به قلب بر میگردانند. به استثنای سیاهرگ ششی که خون روشن و تیره را از ششها به قلب بر میگرداند. یاختههای بدن پیوسته در حال فعالیت اند و برای ادامه حیات و فعالیت خود موادی را میسوزانند و مواد دیگری را دفع میکنند دستگاه گردش خون عهده دار رساندن مواد سوختنی به سلولها و خارج کردن مواد زائد است. قلب از چهار حفره تشکیل شدهاست. دو حفره در طرف راست و دو حفره در طرف چپ. دو حفره بالایی را دهلیز و دو حفره پایینی را بطن میگویند. بطن باعث به حرکت درآمدن خون در بدن میشود و اگر بطن از انقباض بیفتد خون از گردش خواهد ایستاد. شکل قلب شبیه مخروطی است که قاعده آن در بالا و نوک آن در پایین در انتهای بطنها است. در موقع ضربان دو دهلیز با هم منقبض میشوند و بعد از مدت نسبتاً کوتاهی دو بطن منقبض میشوند بعد از این انقباض توقف بیشتر و طولانی تری وجود دارد که به منزلة استراحت قلب است. مدت انقباض بطنها در افراد بالغ ۳/۰ ثانیه و مدت انبساط آنها ۵/۰ ثانیه طول میکشد روی هم رفته یک دوره کامل قلبی ۸/۰ ثانیه طول میکشد بنابراین در هر دقیقه تقریباً ۷۰ دورة قلبی صورت میگیرد و این رقم را تعداد ضربان قلب گویند. همانطور که میدانید در حدود 8 درصد وزن بدن را خون تشکیل میدهد یعنی یک شخص معمولی با وزن در حدود۷۰ کیلوگرم دارای ۵ تا ۶ لیتر خون است قسمت اعظم خون را گلبولهای قرمز تشکیل میدهند. کمبود اکسیژن معمولاً موجب افزایش گلبولهای قرمز خون میشود به همین دلیل است که در ارتفاعات زیاد ورزشکاران استقامتی قادر نیستند رکوردهای جهانی از خود به جا بگذارند چون در مکانهای مرتفع فشار نسبی اکسیژن در هوای تنفسی کم است و شخص ورزشکار قادر نیست به راحتی اکسیژن مورد نیاز را در هنگام ورزش از هوا کسب کند لذا این امر در کارایی او اثر نامطلوب میگذارد.
فیزیولوژی دستگاه تنفسی
طبق تعاریف کتابهای فیزیولوژی، تنفس عبارت است از جذب اکسیژن و دفع انیدریدکربنیک به وسیله سلول زنده، خواه این سلول حیوانی باشد، خواه نباتی.
عمل تنفس طی ۲ مرحله متمایز انجام میشود: تنفس خارجی: که عبارت است از حرکت هوا به داخل ریهها، انتقال اکسیژن از ریهها به خون و انتقال انیدریدکربنیک از خون به ریهها. تنفس سلولی یا داخلی: که شامل جذب اکسیژن و تولید انیدریدکربنیک توسط سلولها میشود. انقباض حجاب حاجز یا دیافراگم و پایین آمدن در محوطه شکم باعث بزرگ شدن قفسه سینه از بالا به پایین میشود. همزمان با این عمل ماهیچهها شکم بتدریج شل میشود و با انقباض ماهیچهها بین دندهای، دندهها به بالا کشیده میشود و استخوان جناغ را به جلو میراند این عمل قفسه سینه را از جلو به عقب میبرد و از طرفین بزرگ میکند؛ با بزرگ شدن حجم قفسه سینه فشار موجود در ریهها از فشار جو کاهش مییابد و باعث حرکت هوا به داخل ریهها میشوند این عمل آنقدر ادامه پیدا میکند تا فشار هوا در ریهها با فشار جو برابر گردد. کلیه اعمال بالا را دم گویند. اما عمل بازدم در حالت استراحت نتیجه شل شدن ماهیچهها دمی و بازگشت ریهها به حالت قبل صورت میگیرد با بالا رفتن ماهیچه دیافراگم و بازگشت حجم قفسه سینه به حالت استراحت، فشار هوا در ریهها از جو بیشتر میشود و آن قدر هوا از ریهها خارج میشود تا فشار ریهها دوباره با فشار جو برابر گردد،عمل بازدم در حالت ورزش کاملاً تغییر کرده واز یک حرکت پاسیو(غیر فعال) به یک حرکت اکتیو(فعال)تبدیل می شود.
حجم جاری و تهویه ریوی
حجم هوایی که با هر بار حرکت به داخل ریهها جریان مییابد را حجم جاری مینامند و مقدار آن بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلی لیتر است و تهویه ریوی عبارت است از حجم جاری ضرب در تعداد حرکات تنفسی در دقیقه که معمولاً بین ۱۰ تا ۲۰ بار در حالت استراحت است. در هنگام ورزش تعداد حرکات تنفسی افزایش پیدا میکند و عمیق تر میشود تا جایی که در فعالیتهای شدید ورزشی ماهیچهها دمی و بازدمی فعال میشوند و تهویه ریوی تا حدود ۱۰۰ لیتر در دقیقه افزایش مییابد. حداکثر تهویه ریوی ممکن است به ۱۵۰ لیتر در دقیقه هم برسد ولی افزایش تهویه ریوی اگر از ۱۰۰ لیتر در دقیقه بیشتر شود به افزایش جذب اکسیژن کمکی نمیکند زیرا به نظر میرسد که انتقال اکسیژن بیش از این مقدار به بافتها، توسط ماهیچهها قلب و ماهیچهها تنفس محدود میشود.
ورزش حرفهای
ورزش حرفهای به ورزشی گفته میشود که در آن ورزشکاران برای فعالیت خود دستمزد دریافت میکنند. ورزش حرفهای در نقطه مقابل ورزش آماتور قرار میگیرد که در آن ورزشکاران فقط برای علاقه شخصی به ورزش میپردازند.
اغلب ورزشهایی که به صورت حرفهای دنبال میشوند، ورزشکاران آماتوری نیز دارند که تعداد آنها بسیار بیشتر از همتایان حرفهای خود است. طرفداران ورزش آماتور معمولاً ورزش حرفهای را در تضاد با اصول اخلاقی ورزش میدانند و معتقدند رقابتهای ورزشی نباید وسیله امرار معاش باشد. این گروه در برخی رشتههای ورزشی تا مدتها توانستند در مقابل جاذبههای مالی و تبلیغاتی ورزش حرفهای مقاومت کنند. برای مثال اتحاد راگبی برای سالها یک ورزش نیمهوقت مخصوص آماتورها باقیمانده بود.
ورزشکارانی که در سطح اول ورزش حرفهای فعالیت میکنند درآمدهای بسیار بالایی را دریافت میکنند. تایگر وودز بازیکن گلف اهل آمریکا پردرآمدترین ورزشکار دنیاست و بر اساس گزارش سال ۲۰۰۹ نشریه فوربز مجموع جوایز و دستمزدهایی که وی از فعالیتهای ورزشی خود دریافت کرده از یک میلیارد دلار فراتر رفتهاست. مایکل جردن بازیکن بسکتبال آمریکایی با ۸۰۰ میلیون دلار و میشاییل شوماخر راننده فرمول یک آلمانی با حدود ۷۰۰ میلیون دلار درآمد از ورزش در رتبههای بعدی قرار میگیرند.
ده بازیکن برتر تنیس دنیا به طور میانگین سالانه ۳ میلیون دلار دریافت میکنند و میانگین درآمد بازیکنان لیگ برتر بیسبال آمریکا ۳ میلیون و ۴۴۰ هزار دلار بودهاست. در فصل ۱۱-۲۰۱۰ میانگین دستمزد بازیکنان لیگ برتر فوتبال انگلستان ۷ میلیون پوند، بازیکنان سری آ فوتبال ایتالیا ۵ میلیون یورو و بازیکنان بوندسلیگا ۳.۳ میلیون یورو بودهاست.
فیزیولوژی ورزشی به ۴ بخش فراگیر تقسیم میشود: آمادگی جسمانی، فیزیولوژی ماهیچهها، فیزیولوژی گردش خون،
فیزیولوژی تنفس
بدن انسان برای اینکه بتواند نقش خود را به طور مؤثر در زندگی ایفا کند باید از آمادگی جسمانی خوبی برخوردار باشد یعنی به طور مداوم انرژی لازم را در اختیار داشته باشد تا بتواند وظایف خود را به نحو احسن انجام دهد. وقتی سخن از آمادگی جسمانی به میان میآید مقصود از آن داشتن چنان قلب، رگهای خونی و ششها و ماهیچههایی است که بتوانند وظایف خود را به خوبی انجام دهند و با شور و نشاط تمام در فعالیتها و تفریحات سالمی شرکت کنند که افراد عادی و غیر فعال از انجام آنها ناتوانند. عوامل متعددی در آمادگی جسمانی مؤثر است اما چهار عامل بیش از عوامل دیگر در این میان ایفای نقش میکنند این عوامل عبارتاند از (نیروی ماهیچه، استقامت ماهیچه، انعطاف ماهیچه و استقامت قلبی ریوی) می باشد.
نیروی ماهیچه
همانطور که میدانید حدود ۴۰ درصد وزن بدن را ماهیچه تشکیل میدهد این ماهیچهها در خود تولید انرژی میکنند که این نیرو، نیروی ماهیچه نامیده میشود که البته قابل اندازهگیری نیز هست. مهمترین عامل شناخته شده در آمادگی جسمانی استعداد و توانایی ماهیچهها در وارد کردن نیرو یا مقاومت در برابر آن است. تمرینات قدرتی از عواملی است که سبب حجیم شدن تارهای ماهیچهای میشود و توانایی فرد را در تولید نیروی بیشتر افزایش میدهد، این افزایش میتواند به دلایل عصبی (فراخوانی تارهای بیشتر و تحریک واحدهای عصبی-ماهیچهای بزرگتر)باشد یا به دلیلی مثل افزایش رها سازی یون کلسیم یا افزایش تماس تارهای اکتین و میوزین. قدرت ماهیچه اهمیت بسیاری در ورزشهای مختلف و البته فعالیتهای روزانه دارد بسیاری از مردان و حتی زنان از ماهیچهها بازو و سرشانه ضعیفی برخوردار هستند که باعث ضعف در فعالیتهای ورزشی و روزانه و ایجاد درد و بیماری در سنین بالا میشود..
استقامت ماهیچه
ماهیچهها در خود انرژی ذخیره میکنند. این عمل به ماهیچهها امکان میدهد که مدت زیادی به فعالیت خود ادامه دهند. این عمل ماهیچهها را استقامت ماهیچهای گویند. استقامت ماهیچهای عبارت است از ظرفیت یک ماهیچه یا گروهی از ماهیچهها برای انقباض مداوم. معمولاً استقامت ماهیچه را با قدرت ماهیچهای اشتباه میگیرند ولی باید توجه کرد که معمولاً استقامت ماهیچهای عبارت است از توانایی در کاربرد قدرت و نگهداری این توانایی برای مدت نسبتاً طولانی. برای مثال در فعالیتهایی چون: برف پارو کردن، چمن زدن، نظافت و یا حرکات ورزشی چون دراز و نشست، بالا کشیدن بدن در حالت بارفیکس و... استقامت ماهیچهای نقش اساسی دارد که میشود با تمرینات منظم ورزشی آن را افزایش داد.
انعطاف ماهیچه
توانایی در کاربرد ماهیچهها در وسیعترین دامنه حرکت آنها به دور مفصلها را انعطاف پذیری گویند. این عامل در آمادگی جسمانی از اهمیت ویژهای برخوردار است. با تمرینات ورزشی میزان توانایی مفاصل بدن در خم شدن و چرخیدن بیشتر میشود و در نتیجه کارایی ماهیچهها بهبود مییابد اگر مفاصل از انعطاف کمی برخوردار باشند محدودیت حرکتی برای بدن ایجاد میشود. انعطاف پذیری در فعالیتهای روزانه چون باغبانی، خانه داری، فعالیتهای ورزشی که احتیاج به نرمی و انعطاف پذیری دارند مؤثر است. که البته این نقش در فعالیتهای ورزشی چون ژیمناستیک، دو و میدانی و... پر رنگ تر میشود.
استقامت قلبی و ریوی
بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران ورزشی عقیده دارند که عامل استقامت قلبی ریوی در آمادگی جسمانی بیش از عوامل دیگر اهمیت دارد و بعضی دیگر دقیقاً بر عکس این نظریه مهر تأیید زدند. اما تجربه نشان دادهاست که استقامت قلبی ریوی از عوامل اساسی آمادگی جسمانی است و با تمرینات استقامتی شدید و سنگین میتوان آن را ارتقاء بخشید.
فیزیولوژی ماهیچه
ماهیچهها دستگاهی هستند که مواد غذایی را از صورت شیمیایی به صورت انرژی مکانیکی یا کار تبدیل میکنند. میدانیم که حرکات بدن از انقباض ماهیچهها حاصل
در بخش ماهیچهها مخطط ۲ مطلب را بررسی میکنیم: ۱- انقباض ماهیچه، ۲- منابع انرژی ماهیچه.
انقباض ماهیچه: اگر طول ماهیچه به هنگام انقباض تغییر نکند این انقباض را (هم طول) میگویند. در این نوع انقباض جسم مقاوم جابه جا نمیشود تمام انرژی حاصل از انقباض به حرارت تبدیل میشود. ولی اگر انقباض ماهیچه به کوتاه شدن آن منجر شود آن انقباض را (هم تنش) میگویند که باعث میشود جسمی که در برابر ماهیچه قرار میگیرد جابه جا شود. سرعت انقباض ماهیچه با مقدار وزنهای که در مقابل آن قرار میگیرد رابطه عکس دارد. اگر هیچ نیرویی در برابر ماهیچه قرار نگیرد ماهیچه سریعاً منقبض میشود ولی اگر به تدریج نیروی مخالف افزایش مییابد از سرعت انقباض کاسته میشود. تا اینکه اگر میزان نیروی مخالف برابر با نیروی ماهیچه شود سرعت کوتاه شدن یا انقباض به صفر خواهد رسید.
منابع تامین انرژی
ماهیچه برای آنکه به حالت انقباض درآید احتیاج به انرژی دارد. منبع اصلی انرژی ماهیچه آدنوزین تری فسفات است که به مقدار کمی در ماهیچه وجود دارد ولی به مقدار زیادی انرژی آزاد میکند. کراتین فسفات منبع انرژی دیگری است که در سلولهای ماهیچهای ذخیره میشود. اگر مقدار آدنوزین تری فسفات در سلول بیش از اندازه لازم باشد انرژی اضافی صرف تولیدکراتین فسفات میشود و در نتیجه مقدار بیشتری از انرژی ذخیره خواهد شد. به مجرد ذخیره آدنوزین تری فسفات در ماهیچه کراتین فسفات موجود به سرعت و سهولت به آدنوزین تری فسفات تبدیل میشود و در نتیجه کراتین فسفات باعث ثابت ماندن مقدار آدنوزین تری فسفات ماهیچه میشود. انرژی حاصل از کراتین فسفات و آدنوزین تری فسفات برای مدت کوتاهی انرژی لازم را تأمین میکنند پس در فعالیتهای شدید بدنی که بیش از چند دقیقه طول میکشد باید منبع دیگری از انرژی وجود داشته باشد. این انرژی از تجزیه گلیگوژن حاصل میشود و چون این واکنش در مجاورت اکسیژن قرار میگیرد آن را هوازی یا (با اکسیژن) میگویند. اگر اکسیژن به اندازه کافی برای این واکنشهای شیمیایی وجود نداشته باشد در ماهیچه اسیدلاکتیک تولید میشود. قسمت اعظم این اسیدلاکتیک مجدداً به گلوکز و گلیگوژن تبدیل میشود و مقداری از آن در ماهیچه بر جای میماند. در ورزشهای سخت و طولانی و مخصوصاً افرادی که از آمادگی جسمانی کمی برخوردارند خستگی ماهیچهها بعد از ورزش مربوط به اسیدلاکتیک باقیمانده در ماهیچهاست، میزان خستگی با مقدار اسیدلاکتیک موجود در ماهیچه رابطه مستقیم دارد.
تولید انرژی در بدن به ۳ طریق انجام میگیرد که ۲ طریق آنها برای تولیدآدنوزین تری فسفات نیاز به اکسیژن ندارند (بی هوازی) و در سومین طریقه وجود اکسیژن کاملاً ضروری است که به آن (هوازی) گویند:
سیستم تامین انرژی فسفاژن ATP-Pc
در ورزشهایی چون: پرتاب نیزه، پرتاب دیسک، دو ۱۰۰ متر و شیرجه یا فعالیتهایی که زمان اجرای آن بسیار کم است (حدود ۱۰ ثانیه) و با حداکثر شدت انجام میشوند انرژی مورد نیاز را از این سیستم تأمین میکنند. آدنوزین تری فسفات وکراتین فسفات موجود در ماهیچه به صورت ذخیره وجود دارند و به هنگام فعالیت انرژی مورد لزوم را تهیه میکنند. در این سیستم برای تأمین انرژی احتیاجی به حضور اکسیژن نیست (بی هوازی)
سیستم تامین انرژی بی هوازی(اسیدلاکتیک)
در ورزشهایی که زمان اجرای آنها بین ۱ تا ۳ دقیقه طول میکشد انرژی مورد نیازشان را از این طریق تأمین میکنند مثل دوهای ۴۰۰ و۸۰۰ متر وکشتی. هنگام اجرای این فعالیتها اکسیژن به قدر کافی در ماهیچه موجود نیست از اینرو گلوکز موجود در ماهیچه به اسیدلاکتیک و آدنوزین تری فسفات تبدیل میشود. در حقیقت در این سیستم گلوکز عامل اصلی تأمین کننده انرژی ماهیچهاست.
سیستم تامین انرژی هوازی
هر موجود زندهای برای ادامه زندگی و فعالیت احتیاج به اکسیژن دارد. بعد از چند دقیقه که اکسیژن به بدن نرسد، نه آدنوزین تری فسفات در بدن ساخته میشود و نه انرژی وجود دارد و در نتیجه زندگی پایان مییابد. در ورزشهایی که بیش از ۳ دقیقه طول میکشد ماهیچهها انرژی مورد نیاز را از تجزیه مواد غذایی در مقابل اکسیژن بدست میآورند. در دوهای ماراتن، کوهنوردی و... آدنوزین تری فسفات مورد نیاز ماهیچهها از این طریق تأمین میگردد. پروتئینها، گلیگوژن و چربیها از جمله مواد غذایی هستند که در این سیستم مورد استفاده قرار میگیرد و بیشترین مقدار تولید آدنوزین تری فسفات را نیز دارد.
برگشت به حالت اولیه و وام اکسیژن
همانطور که گفته شد برای اینکه بدن از حالت استراحت به حالت فعالیت درآید واکنشهای متعددی در ماهیچه صورت میگیرد تا انرژی لازم کسب شود. همچنین برگشت بدن از حالت فعالیت به حالت استراحت نیز بسیار مهم است که آن را برگشت به حالت اولیه یا تجدید قوا (Recovery) گویند. ذخیره اکسیژن بدن هنگام فعالیتهای شدید به مصرف سوخت و ساز بدن میرسد؛ در نتیجه هنگام استراحت مقدار اکسیژنی که از ذخیره بدن گرفته شدهاست باید دوباره به بدن باز گردد و اسیدلاکتیک جمع شده در ماهیچهها نیز باید از سلولهای ماهیچهای خارج شودکه البته هر دو نیز هوازی هستند. انرژی از دست رفته بدن را وام اکسیژن (Oxygen Debt) گویند. مقدار وام اکسیژن برابر است با مقدار اکسیژن مورد نیاز در هنگام فعالیت؛ اگر نوع فعالیت شخص ملایم، طولانی و یکنواخت باشد بدن میتواند انرژی مورد نیاز را از هوا بگیرد و وام اکسیژن به وجود نمیآید والی اگر فعالیت شخص شدید باشد به طوری که او مجبور باشد با کمبود انرژی به فعالیت خود ادامه دهد مبتلا به وام اکسیژن میشود. مدت زمانی که طول میکشد تا بدن به حالت اول برگردد بستگی به مدت، شدت و آمادگی جسمانی فرد دارد؛ بعد از فعالیتها در ۲ یا ۳ دقیقه اول مصرف اکسیژن به شدت پایین میآید اما از این شدت به تدریج کاسته میشود تا به حالت یکنواخت برسد. اگر شخص بعد از فعالیت ورزشی خود، به جای استراحت، کار سادهای مثل راه رفتن یا دویدن آرام (سرد کردن) را انجام دهد اسیدلاکتیک موجود در بدن زودتر از بین میرود (در این مورد در فصل علم تمرین به طور کامل توضیح داده شدهاست)
فیزیولوژی دستگاه گردش خون
دستگاه گردش خون از رگها و قلب تشکیل شده که خون تیره و روشن در آنها جریان دارد. قلب به صورت تلمبهای قوی خون روشن را از راه سرخرگ آئورت و سرخرگ ششی به بدن میفرستد و از طرفی سیاهرگهای اجوف فوقانی و تحتانی خون تیره را از بدن به قلب بر میگردانند. به استثنای سیاهرگ ششی که خون روشن و تیره را از ششها به قلب بر میگرداند. یاختههای بدن پیوسته در حال فعالیت اند و برای ادامه حیات و فعالیت خود موادی را میسوزانند و مواد دیگری را دفع میکنند دستگاه گردش خون عهده دار رساندن مواد سوختنی به سلولها و خارج کردن مواد زائد است. قلب از چهار حفره تشکیل شدهاست. دو حفره در طرف راست و دو حفره در طرف چپ. دو حفره بالایی را دهلیز و دو حفره پایینی را بطن میگویند. بطن باعث به حرکت درآمدن خون در بدن میشود و اگر بطن از انقباض بیفتد خون از گردش خواهد ایستاد. شکل قلب شبیه مخروطی است که قاعده آن در بالا و نوک آن در پایین در انتهای بطنها است. در موقع ضربان دو دهلیز با هم منقبض میشوند و بعد از مدت نسبتاً کوتاهی دو بطن منقبض میشوند بعد از این انقباض توقف بیشتر و طولانی تری وجود دارد که به منزلة استراحت قلب است. مدت انقباض بطنها در افراد بالغ ۳/۰ ثانیه و مدت انبساط آنها ۵/۰ ثانیه طول میکشد روی هم رفته یک دوره کامل قلبی ۸/۰ ثانیه طول میکشد بنابراین در هر دقیقه تقریباً ۷۰ دورة قلبی صورت میگیرد و این رقم را تعداد ضربان قلب گویند. همانطور که میدانید در حدود 8 درصد وزن بدن را خون تشکیل میدهد یعنی یک شخص معمولی با وزن در حدود۷۰ کیلوگرم دارای ۵ تا ۶ لیتر خون است قسمت اعظم خون را گلبولهای قرمز تشکیل میدهند. کمبود اکسیژن معمولاً موجب افزایش گلبولهای قرمز خون میشود به همین دلیل است که در ارتفاعات زیاد ورزشکاران استقامتی قادر نیستند رکوردهای جهانی از خود به جا بگذارند چون در مکانهای مرتفع فشار نسبی اکسیژن در هوای تنفسی کم است و شخص ورزشکار قادر نیست به راحتی اکسیژن مورد نیاز را در هنگام ورزش از هوا کسب کند لذا این امر در کارایی او اثر نامطلوب میگذارد.
فیزیولوژی دستگاه تنفسی
طبق تعاریف کتابهای فیزیولوژی، تنفس عبارت است از جذب اکسیژن و دفع انیدریدکربنیک به وسیله سلول زنده، خواه این سلول حیوانی باشد، خواه نباتی.
عمل تنفس طی ۲ مرحله متمایز انجام میشود: تنفس خارجی: که عبارت است از حرکت هوا به داخل ریهها، انتقال اکسیژن از ریهها به خون و انتقال انیدریدکربنیک از خون به ریهها. تنفس سلولی یا داخلی: که شامل جذب اکسیژن و تولید انیدریدکربنیک توسط سلولها میشود. انقباض حجاب حاجز یا دیافراگم و پایین آمدن در محوطه شکم باعث بزرگ شدن قفسه سینه از بالا به پایین میشود. همزمان با این عمل ماهیچهها شکم بتدریج شل میشود و با انقباض ماهیچهها بین دندهای، دندهها به بالا کشیده میشود و استخوان جناغ را به جلو میراند این عمل قفسه سینه را از جلو به عقب میبرد و از طرفین بزرگ میکند؛ با بزرگ شدن حجم قفسه سینه فشار موجود در ریهها از فشار جو کاهش مییابد و باعث حرکت هوا به داخل ریهها میشوند این عمل آنقدر ادامه پیدا میکند تا فشار هوا در ریهها با فشار جو برابر گردد. کلیه اعمال بالا را دم گویند. اما عمل بازدم در حالت استراحت نتیجه شل شدن ماهیچهها دمی و بازگشت ریهها به حالت قبل صورت میگیرد با بالا رفتن ماهیچه دیافراگم و بازگشت حجم قفسه سینه به حالت استراحت، فشار هوا در ریهها از جو بیشتر میشود و آن قدر هوا از ریهها خارج میشود تا فشار ریهها دوباره با فشار جو برابر گردد،عمل بازدم در حالت ورزش کاملاً تغییر کرده واز یک حرکت پاسیو(غیر فعال) به یک حرکت اکتیو(فعال)تبدیل می شود.
حجم جاری و تهویه ریوی
حجم هوایی که با هر بار حرکت به داخل ریهها جریان مییابد را حجم جاری مینامند و مقدار آن بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلی لیتر است و تهویه ریوی عبارت است از حجم جاری ضرب در تعداد حرکات تنفسی در دقیقه که معمولاً بین ۱۰ تا ۲۰ بار در حالت استراحت است. در هنگام ورزش تعداد حرکات تنفسی افزایش پیدا میکند و عمیق تر میشود تا جایی که در فعالیتهای شدید ورزشی ماهیچهها دمی و بازدمی فعال میشوند و تهویه ریوی تا حدود ۱۰۰ لیتر در دقیقه افزایش مییابد. حداکثر تهویه ریوی ممکن است به ۱۵۰ لیتر در دقیقه هم برسد ولی افزایش تهویه ریوی اگر از ۱۰۰ لیتر در دقیقه بیشتر شود به افزایش جذب اکسیژن کمکی نمیکند زیرا به نظر میرسد که انتقال اکسیژن بیش از این مقدار به بافتها، توسط ماهیچهها قلب و ماهیچهها تنفس محدود میشود.
ورزش حرفهای
ورزش حرفهای به ورزشی گفته میشود که در آن ورزشکاران برای فعالیت خود دستمزد دریافت میکنند. ورزش حرفهای در نقطه مقابل ورزش آماتور قرار میگیرد که در آن ورزشکاران فقط برای علاقه شخصی به ورزش میپردازند.
اغلب ورزشهایی که به صورت حرفهای دنبال میشوند، ورزشکاران آماتوری نیز دارند که تعداد آنها بسیار بیشتر از همتایان حرفهای خود است. طرفداران ورزش آماتور معمولاً ورزش حرفهای را در تضاد با اصول اخلاقی ورزش میدانند و معتقدند رقابتهای ورزشی نباید وسیله امرار معاش باشد. این گروه در برخی رشتههای ورزشی تا مدتها توانستند در مقابل جاذبههای مالی و تبلیغاتی ورزش حرفهای مقاومت کنند. برای مثال اتحاد راگبی برای سالها یک ورزش نیمهوقت مخصوص آماتورها باقیمانده بود.
ورزشکارانی که در سطح اول ورزش حرفهای فعالیت میکنند درآمدهای بسیار بالایی را دریافت میکنند. تایگر وودز بازیکن گلف اهل آمریکا پردرآمدترین ورزشکار دنیاست و بر اساس گزارش سال ۲۰۰۹ نشریه فوربز مجموع جوایز و دستمزدهایی که وی از فعالیتهای ورزشی خود دریافت کرده از یک میلیارد دلار فراتر رفتهاست. مایکل جردن بازیکن بسکتبال آمریکایی با ۸۰۰ میلیون دلار و میشاییل شوماخر راننده فرمول یک آلمانی با حدود ۷۰۰ میلیون دلار درآمد از ورزش در رتبههای بعدی قرار میگیرند.
ده بازیکن برتر تنیس دنیا به طور میانگین سالانه ۳ میلیون دلار دریافت میکنند و میانگین درآمد بازیکنان لیگ برتر بیسبال آمریکا ۳ میلیون و ۴۴۰ هزار دلار بودهاست. در فصل ۱۱-۲۰۱۰ میانگین دستمزد بازیکنان لیگ برتر فوتبال انگلستان ۷ میلیون پوند، بازیکنان سری آ فوتبال ایتالیا ۵ میلیون یورو و بازیکنان بوندسلیگا ۳.۳ میلیون یورو بودهاست.
ساعت : 12:36 am | نویسنده : admin
|
کلوپ ورزشی |
مطلب قبلی